English Version
This Site Is Available In English

تخریب زیاد شیشه در صور پنهان انسان

تخریب زیاد شیشه در صور پنهان انسان

سومین جلسه از دوره هشتاد و نهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی شادآباد، با استادی راهنمای محترم مسافر حسن، نگهبانیِ مسافر محمد و دبیری مسافر ناصر، با دستور جلسه «تخریب‌های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» روز شنبه ۲۱ تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۶: ۳۰ آغاز به کار نمود.

خداوند را خیلی سپاسگزارم که بار دیگر این فرصت را به من داد که در این جایگاه آموزش بگیرم و خدمت کنم. از گروه مرزبانی، ایجنت محترم نگهبان جلسه و تک‌تک شما عزیزان سپاسگزارم. وقتی‌که شرایطی پیش می‌آید که ما در کنگره نمی‌توانیم حضور پیدا کنیم و کنگره ۶۰ برای مدتی تعطیل می‌شود، آنگاه بیشتر پی می‌بریم که کنگره ۶۰ چه نعمت بزرگی است و ما در اینجا به نیروهای الهی و خداوند چقدر نزدیک‌تر هستیم. از این بابت خداوند را شاکرم که کنگره ۶۰ وجود دارد و ما می‌توانیم در آن حضور پیدا کنیم و گرد همدیگر جمع شویم. امیدوارم که همیشه شرایط به گونه‌ای باشد که هیچ وقت کنگره ۶۰ تعطیل نشود.
دستور جلسه امروز به دو بخش تقسیم می‌شود: «تخریب‌های شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» و «اولین سال رهایی مسافر داوود».
شیشه، آیس، کریستال و یا (اصطلاح قدیمی آن که در آسیای جنوب شرقی استفاده می‌شد یعنی) شابو، یکی از مواد مخدر بسیار خطرناک است. بسیار خطرناک از آن جهت که تمام مواد مخدر موجود هم در بخش فیزیولوژی (صور آشکار) و هم در بخش صور پنهان تخریب ایجاد می‌کنند ولی شیشه از آن دست مواد مخدری است که تخریب صور پنهان آن بسیار بیشتر از تخریبی است که در صور آشکار ایجاد می‌کند.
متأسفانه طراحی این ماده مخدر به دست دانشمندان و تحصیل‌کرده‌های ما و تولید آن در آزمایشگاه‌ها صورت گرفت که مثال آن در کنگره می‌شود دانایان نادان که این محصول را در جنگ جهانی در آزمایشگاه‌ها تولید کردند. به این دلیل که در جنگ به چند عامل نیاز بود: خوراک کم، خواب کم و انرژی بالا و مخدر شیشه این نیاز آنها را تأمین می‌کرد چرا که شیشه نیاز به خواب را تا حدود بسیار زیادی کاهش می‌دهد و از این مخدر به عنوان ابزاری برای جنگ استفاده کردند تا به نتایج موردنظر خود برسند. متأسفانه پس از جنگ جهانی از شیشه سو استفاده و سوء مصرف به عمل آمد و به خاطر سونامی مصرف شیشه بود که آقای مهندس تدبیر نمودند و این دستور جلسه را در دستور جلسات هفتگی قرار دادند.
همانطور که آقای مهندس در دستور جلسه روز چهارشنبه فرمودند همه جای دنیا می‌گویند که اعتیاد و به‌خصوص اعتیاد به شیشه درمان ندارد ولی خدا را شکر با متد استاندارد DST و داروی کامل و جامع اوتی شیشه نیز مانند تمام مخدرهای دیگر درمان شد. به نوعی که اکنون از بین مصرف‌کنندگان شیشه که در کنگره به درمان رسیده‌اند، اعضای تیم ملی راگبی را داریم و این امر برای دنیا بسیار عجیب و غریب است.
همانطور که پیشتر اشاره کردم مصرف شیشه تخریب‌های بسیار شدیدی در صور پنهان دارد ولی دو اثر آن که به نظر من بسیار مهم هستند از این قرارند. اول اینکه مصرف‌کننده شیشه به شدت به اطرافیانش بدبین می‌شود. نکته دیگر اینکه فرد مصرف‌کننده شیشه همواره فکر می‌کند که تحت نظر است و به دنبال او و در تعقیبش هستند. این تخریب‌های وحشتناک و خطرناک باعث می‌شود که خانواده و اطرافیان فرد مصرف‌کننده، بسیار احساس خطر کنند.
بیش از این در مورد این دستور جلسه صحبت نمی‌کنم به این دلیل که آقای مهندس گفتند بیش از این حائز اهمیت نیست و قرار است که از دستور جلسات حذف شود زیرا در قسمت پیشگیری که ما نیاز به آگاهی داشتیم، خود مصرف‌کنندگان  متوجه شدند که شیشه، ماده‌ای بسیار خطرناک است و خدا را شکر شاهد این هستیم که ورودی مصرف‌کنندگان شیشه در بخش تازه‌واردین و لژیون‌ها بسیار کاهش یافته است.
اما قسمت دوم دستور جلسه اولین سال رهایی مسافر داوود است. همه تولدها حامل پیام هستند و این تولد هم از این قاعده مستثنا نیست. فکر می‌کنم داوود حدود ۱۱ الی ۱۲ سال پیش سفر خود را به آنتی ‌ایکس تریاک به راهنمایی آقای لطیفی شروع کرد و به رهایی رسید و رفت. ولی پس از مدتی متأسفانه با آنتی‌ایکس شیشه برگشت و وارد لژیون آقای صادقی شد، بعد وارد لژیون آقای منصور فلاح شد، بعد به لژیون آقای ملکی رفت، بعد به لژیون ۲۱ یعنی لژیون آقای ورمزیار رفت. حدود سه ماه سفر بود که بنده توفیق حاصل کردم که در خدمت لژیون بیست و یکم باشم و ادامه سفر داوود از سه ماه به بعد با راهنمایی اینجانب انجام شد.
ابتدا سفرش را خوب انجام داد ولی پس از مدتی که جلوتر آمد در سفر سیگارش گیر کرد. بماند که آن روز کلاهمان با هم قاطی شد و یک گرد و خاک اساسی با هم داشتیم. من آن روز این مطلب را به طور اساسی برای داوود باز کردم و اینجا هم به آن اشاره می‌کنم چرا که خیلی افراد را داریم که مانند داوود سفر کرده‌اند و دوباره انضباطی شده‌اند. اگر سه اصلی که در ادامه به آن اشاره می‌کنم رعایت شود، خروجی آن می‌شود داوود عزیز که رهایی خود را گرفته، تولدش را گرفته و انشاالله در آزمون راهنمایی هم قبول می‌شود و خدمت‌های بالاتر را هم تجربه خواهد کرد.
اصل اول همانی است که به داوود هم گفتم که اگر مشکل سیگار خود را حل نکند همان آش است و همان کاسه. بدون شوخی به او گفتم که باید سفر سیگار خود را محکم و اساسی انجام دهد. خوشبختانه سفر سیگارش را با جدیت تمام با راهنمایی راهنمای توانمند آقای ورمزیار انجام داد.
اصل دومی که به داوود گفتم این بود که باید خدمت کند. چرا که همانطور که آقای مهندس در سی دی نردبان فرمودند خدمت انسان را ثروتمند می‌کند. ثروت فقط منظور پول نیست، پول بخشی از ثروت است. خدمت به انسان آگاهی می‌دهد و چه ثروتی ارزشمندتر از آگاهی وجود دارد؟
اصل سوم عضویت در لژیون سردار است. من فکر می‌کنم هر شخصی که سفر خوبی ندارد و یا هر شخصی انضباطی اگر این سه اصل را رعایت کند، حتماً به رهایی می‌رسد و حتماً تولد می‌گیرد.
درواقع جهان‌بینی مانند یک چاه آب می‌ماند که باید بکنی و به پایین بروی تا به آب برسی. در طول کندن ممکن است دست تاول بزند، به رگه‌های سست خاک برسیم و یا به تخته سنگ برخورد کنیم. ولی در صورت ادامه دادن به آب می‌رسیم. آب تمثیل رهایی است. اینجا کار به اتمام نمی‌رسد، بلکه بایستی رهایی را تثبیت کرد یعنی اینکه آب را در ظرفی پر کرده و به بالا بیاوریم و این برگشت به بالا یعنی درمان سیگار، خدمت کردن و عضویت در لژیون سردار (همان سه اصل مورد اشاره) که باعث تثبیت رهایی می‌شوند.
داوود عزیز، خیلی پسر فرمانبرداری است، خیلی مهربان و صبور است، به جایگاه‌ها خیلی احترام می‌گذارد، خدمت خود را به درستی انجام می‌دهد، عضو لژیون سردار است، در بخش اوتی صادقانه خدمت می‌کند و امیدوارم که بهترین‌ها سر راه داوود و خانواده محترمش قرار بگیرد. لطفاً این خانواده محترم را تشویق کنید.

سلام دوستان داوود هستم یک مسافر
در ابتدا خداوند را شاکرم بالاخره بعد از گذشت ۱۴ سال این جایگاه آرزویم بود که تجربه کنم و خدا را شکر که به آن رسیدم. سخت بود ولی خیلی شیرین است، تشکر می‌کنم از همسفرم که من را همراهی کرد با اینکه خیلی او را اذیت کردم. به نظرم بزرگ‌ترین نکته مثبتی که همسفرم داشت و به من کمک کرد این بود که به خانواده‌اش مسئله اعتیاد من را نگفت و هنوز هم آنها از این قضیه اطلاعی ندارند. این برای من خیلی باارزش است. امیدوارم که قدردان باشم و بتوانم در ادامه تا آخر عمر جبران کنم برای خانواده‌ام، به خصوص کنگره 60 زیرا من هرچه دارم از کنگره دارم. چون خیلی حالم بد بود، تخریب بالایی داشتم، ۸ سال در مصرف شیشه گیر کرده بودم و آرزوی مرگ می‌کردم؛ از راهنمای خوبم تشکر می‌کنم خیلی برای من زحمت کشیدند از آقا ایرج ورمزیار تشکر ویژه دارم زیرا ناامید آمده بودم به کنگره ولی ایشان به خوبی بنده را راهنمایی کرد و به دلم نشست و بسیار تأثیرگذار بود. البته واقعاً من اطاعت امر کردم بعد از اینکه آقای ورمزیار لژیون را تحویل دادند راهنمای محترم آقای اسدی دست بنده را گرفت و به دلیل اینکه شرایط کاری سختی داشتم چون سال‌ها در محل کار اذیت کرده بودم اما با راهنمایی‌های این دو عزیز توانستم از این مسأله عبور کنم. سفر خوبی داشتم و چشم گفتم و صبر کردم. خیلی مهم است که من مسافر صبور باشم و باز هم به خودم می‌گویم که صبر کردن ادامه دارد نه اینکه بگویم رها شدم و تمام شد.
از خانم صدیقه خیلی ممنونم، از خانم فریده خیلی ممنونم، این دو عزیز اگر نبودند خانمم نمی‌توانست در کنگره بماند. خداوند را شکر می‌کنم امیدوارم تمام سفر اولی‌ها و کسانی درگیر مصرف مواد مخدر هستند راه برایشان باز شود و این حس و حال خوشی که من اکنون دارم را تجربه کنم.
از همه شما عزیزان ممنونم که در جشن بنده شرکت کردید.

سلام دوستان فریده هستم یک همسفر
خدا را شکر می‌کنم که یک بار دیگر در این جایگاه قرار گرفتم و شاهد رهایی و تولد دیگری هستم. تشکر می‌کنم از تمام عزیزانی که این رهایی و تولد را رقم زدند، وقتی آقا داوود وارد لژیون آقای ورمزیار شدند همسفر ایشان وارد لژیون ۱۵ شدند،  هر دوی آنها در ابتدا خیلی نگران و مضطرب بودند اما من این اطمینان را دادم که بالاخره به لطف آموزش‌های کنگره رها خواهند شد و من این بار با تمام وجودم این را در آقا داوود می‌بینم. می‌دانم که ایشان ۱۴ سال بود که دوست داشتند رها بشوند اما این سه سال آخر آرزوی من بود که رها بشوند و خیلی خوشحالم زیرا این رهایی از آن رهایی‌هایی بود که واقعا بابتش شکر کردم. خانم فرزانه دوسالی بود که به کنگره می‌آمدند در لژیون خانم صدیقه، اما خیلی کنگره را جدی نگرفته بودند؛ فقط می‌آمدند که مسافرشان خوب شود. سپس متوجه شدند که خودشان هم باید تغییر کنند و نیاز به آموزش دارند. خدا را شکر یک جایی این اتفاق افتاد، خیلی خوب سفر کردند چهل سی دی را خیلی خوب نوشتند، سی دی های هفته را کامل می‌نویسند، عضو لژیون سردار هستند، آموزش‌هایی که گرفته‌اند کاملاً در گفتار و کردارشان مشهود است.
یک نکته جالب به ذهنم رسید که ما انسان‌ها همیشه با تاریکی‌ها سقوط می‌کنیم و با ویژگی‌های خوبمان صعود می‌کنیم و باید ریسمان الهی را بگیریم. این دو عزیز ما یکی دو تا ویژگی بسیار خوب داشتند، یکی بسیار آموزش پذیر و دیگری بسیار خانواده دوست، هیچ وقت خانم فرزانه از مسافرش گلایه نکرد و همیشه می‌گفت که خیلی مرد خوبی است، خیلی پدر خوبی است؛ تنها مشکلش این است که مصرف کننده است و این را از هر همسفری نمی‌توان شنید. مسافران مدل‌های مختلفی دارند مثلاً مسافرانی هستند که به محض ورودشان به کنگره سفر خوبی را شروع می‌کنند و بعد از ۱۱ ماه رها می‌شوند این عزیزان کسانی هستند که خواسته درمان دارند و برای صور پنهانشان هنوز آن بستر برایش فراهم نشده است مانند کسی که آرزو دارد برود دانشگاه مهندسی بخواند ولی هنوز در کلاس هفتم یا هشتم است پس باید آن مرحله را رد کند.
برای آقا داوود خیلی خوشحالم که بالاخره این اتفاق رقم خورد و این باوری که در همسفرش آسیب خورده بود زیرا سوالی که همیشه از من می‌پرسید این بود که: به نظرت این سری داوود رها می‌شود؟ من می‌گفتم: من مطمئنم که رها می‌شود، دوباره یک ماه دیگر می‌پرسید به نظرت این سری داوود رها می‌شود؟ من می‌گفتم من مطمئنم که رها می‌شود، این باور بالاخره نتیجه داد و این نویدی است برای همسفرانی که امروز باورشان آسیب دیده است، ناامید شده‌اند یا احساس می‌کنند مسافرش نمی‌آید یا رها نمی‌شود اما امروز یک الگو اینجا نشسته است که ۱۴ سال صبر کرده و به مسافرش باور و به خدای خودش ایمان داشته است.
ممنونم که به صحبت‌های من گوش کردید.

سلام دوستان فرزانه هستم همسفر
خداوند را شکر می‌کنم که توانستم در این جایگاه قرار بگیرم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان؛ از راهنمای عزیزم خانم فریده و خانم صدیقه؛ از راهنمای مسافرم آقای ایرج ورمزیار و آقای حسن اسدی و در نهایت از مسافر عزیزم قدردانی و تشکر می‌کنم. اگر بخواهم از گذشته مسافرم بگویم، مسافرم تنها مصرف کننده‌ای است که با اینکه مصرف شیشه داشت ما را اصلاً اذیت نکرد و با اینکه تخریب زیادی داشت همسر و پدر بسیار خوبی بود.. از او خیلی ممنونم، همیشه تلاش می‌کرد برای من و فرزندانش کم نگذارد و الان هم که رها شده خیلی بهتر شده است و من اگر به خانواده‌ام نگفتم به خاطر این بود که آنها اصلاً فکرش را هم نمی‌کردند که مسافرم مصرف کننده باشد. من این مسئله را پنهان کردم تا آبروی ایشان حفظ بشود.
ممنون که در جشن ما شرکت کردید و از مشارکت‌های تک تک شما عزیزان ممنونم.

رها یافتگان 

 

 

 

 

 

 

تایپ، ویراستاری و ارسال: خدمتگذاران سایت شادآباد

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .