جلسه پنجم از دوره سی یکم کارگاههای آموزشی عمومی کنگره ۶۰ ویژه همسفران و مسافران شعبه دانیال اهواز با استادی راهنمای محترم مسافر عبدالله، نگهبانی مسافر صفا و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه حرمت کنگره ۶۰ در روز پنجشنبه مورخ 1404/4/19 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان عبداللّه هستم یک مسافر، خدا را شاکرم که امروز در این شعبه در بین شما حضور دارم، خیلی خیلی خوشحالم و واقعا برای بچه های شعبه دانیال اهواز دلتنگ بودم، ما خدمت گذارهای شعبه دانیال خوب زیادی داریم و خیلی خوشحال که اینجا حضور دارم. از آقا امین که اکنون به پاس تولدشون اینجا حضور دارم تشکر می کنم و همچنین رهایی های شعبه دانیال رو تبریک می گویم و خصوصاً ایجنت همسفران و ایجنت مسافران، به راهنمای محترم آقا حسین تبریک می گویم، خدا قوت به کل خدمت گذاران استان خوزستان بخاطر اینکه از روز دوشنبه که داشتم رصد می کردم و در همان روز دوشنبه شعبه آبادان و شعبه ماهشهر آقا محسن و آقا سهراب رهایی داشتند و دیروز آقا علی و آقا کیوان از شعبه شوشتر رهایی داشتند، از شعبه دزفول آقا امین رهایی داشت و آمدیم شعبه دانیال لژیون هفت آقا حسین دوتا رهایی داشت و اینها همه لطف خدمت گذار ها و همت بچه هایی که در این عرصه دارند خدمت میکنند و بستری را که آقای مهندس و خانواده ایشان ایجاد کردند که ما بیاییم اینجا و آموزش و آرامش بگیریم. این به نظر من جای خوشحالی دارد در کنگره و این موضوع من رو در این یک هفته خیلی خوشحال کرد. خب امروز من اینجا هستم هم برای تولد هم برای دستور جلسه قضاوت و جهالت که بخش اول صحبت های من در مورد دستور جلسه است که خیلی خیلی مهم هست و بخش دوم جشن تولد آقا امین بختیاری هست.

در رابطه با دستور جلسه کوتاه صحبت خواهم کرد و حقیقتاً دیروز که درحال بررسی سایت بودم و مشارکت های بچه ها رو که گوش می دادم خیلی موارد در خصوص دستور جلسه امروز بود که من فقط پنج دقیقه فرصت دارم درباره دستور جلسه صحبت کنم. یک مسائلی در کنگره خیلی به جسم ربط ندارد و به خودشناسی و آرامش ربط دارند و این را آقای مهندس فرموده اند که ربط به خرد جهانی دارد همانند دروغ گفتن، قضاوت کردن، تجسس کردن، الفاظ ناشایست به کار بردن. اینکه آموزش هایی که ما در کنگره در حال یادگیری آنها هستیم فقط مختص به مصرف کننده های مواد مخدر نیست، همچنین فقط متعلق به مسافران و همسفران هم نیستند بلکه اینها متعلق به همه انسان های روی کره زمین هست و این دستور جلسه مهمی هست که ما باید ارتقا پیدا کنیم. ما محکوم به دانایی هستیم که آموزش ببینیم و دانایی خودمون را ارتقاء بدیم و اگر دانایی را بالا نبریم، مطمئناً ضلع جهالت، نا امیدی، ترس و منیت خودش را نشان خواهد داد و رفته رفته قوی تر می شود. یک نکتهای را آقا فرشید همیشه به من می گفت که یک راهنما باید قوی باشد علی الخصوص از نظر جهان بینی قدرتمند باشد و اگر قوی نباشد نیروهای منفی او را ضربه فنی می کنند، من این مسئله رو درک نکردم تا اینکه راهنما شدم و دیدم کار خیلی سخت است. اگر می گوییم ضربه فنی، چون من بعضی مواقع حواسم نیست، وسط یه معرکه ای از قضاوت قرار می گیرم و به خودم که میام می بینم عجب، بیرون این دایره که میرم با خودم می گویم ای بابا این چه کاری بودم که من کردم؟ حس خودم نسبت به طرف مقابل بد شد و علاوه بر این حس چندین نفر رو هم نسبت به اون شخص بد کردم و حواسم رو هم جمع نکردم. اگر در کنگره دارم آموزش می بینم و خیلی چیزها را باید بصورت عملی انجام بدهم، عملی که میگویم یعنی دانایی موثر، خب ما هم که علیه السلام نیستیم و مسلماً ایراداتی داریم.
بچه هایی که دارند در کنگره آموزش می بینند و به نوعی مرتکب اشتباهاتی می شوند، خیلی قشنگ به مسیر خودشان رجوع می کنند و خیلی راحت تر و خیلی زودتر به مسیر بر می گردند. چون ما یک فرماندهانی داریم که کلام آنها برای ما خیلی مقدس هست و فرماندهان ما کسی جز آقای مهندس و استاد امین نیستند. آنها با جهان بینی های خودشان هر هفته مرا گوشزد می کنند که فلان جا اگر مشکلی هست حواست رو جمع کن، خب من عبدالله در زندگی گره زیاد دارم و مصرف مواد مخدر تنها یکی از مسائل کوچک زندگی من هست و دیروز آقای مهندس در دستور جلسه شیشه فرمودند که من اصلاً می خوام دستور جلسه شیشه را حذف کنم چون خیلی راحته. مصرف مواد مسئله اش در کنگره حل شده است اینه که شاید خیلی از مصرف سیگار و اضافه وزن (اینها گره های کوچکی هستند) در کنگره برطرف می شوند گره های بزرگتر در کنگره مانند بیماری های خاص، دانشگاه خوارزمی، تحقیقاتی که آقای مهندس دارند انجام می دهند، اینها چیزهای بزرگی هستند که در کنگره در پرتو همین صورت جلسات انجام می شوند که من باید حتماً حتماً ضلع دانایی خودم را بالا ببرم که از میزان جهالت خودم کم بشود. هرچه که من عبدالله جاهل تر باشم میزان قضاوتم نسبت به دیگران بیشتر خواهد بود، آقای مهندس همیشه در ابتدای صحبت های خودشان در سی دی ها می فرمایند: خواهش می کنیم برای رهایی خودمان از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان هست چهارده ثانیه سکوت کنیم. به نظرم در این دعا آقای مهندس دارد کلید را به من عبدالله می دهد که در این مقوله باید یه جاهایی سکوت کنم و یه جاهایی باید فن بدل رو انجام بدم. من خودم شخصاً هر موقع حواسم رو جمع می کنم، این دستور جلسه توی این یک هفته خیلی برای خودم پیش آمد و سعی می کنم آنجا را به یک ترفند ترک کنم یا سکوت کنم و اینها چیزهایی هستند که در کنگره آموخته ام و بازم شاکر خداوندم که در کنگره حضور دارم، روز به روز در پرتو آموزش های آقای مهندس رشد می کنم.
.jpg)
بخش دوم جلسه در خصوص تولد آقا امین هست، آقا امین با مصرف شربت تریاک وارد کنگره شد و بچه های تازه وارد این موضوع رو بدانند که اگر شربت اوتی که برای درمان شما تجویز میشه و اصطلاحاً بر جسم ما تخریب نداره، اگر مصرف این دارو روی برنامه نباشه تخریب خواهد داشت و لازم دانستم که این موضوع رو در ابتدای امر بیان کنم که حساب کار دستتون بیاد. آقا امین با مصرف شربت تریاک از طریق کلینیک صبا آقای دکتر ساکی با کنگره شصت آشنا شدند. مصرف خودش رو داشت انجام می داد و با کوله باری از مشکلات خانوادگی و کاری و صور پنهان داغون وارد کنگره شد، تنها چیزی که خیلی از رهجوها را کمک می کنه، ماندن آنها در کنگره است، غیبت نکردن آنها است، آقا امین اولین کاری که کردند در کنگره ماند و تا ماه هشتم سفرشان این مشکلات را داشتند و با من مطرح می کرد و خیلی از مشکلاتش را خودش حل میکرد چون خیلی از مشکلات خانوادگی ایشون به من که راهنمای او بودم ارتباطی نداشت.انتخاب صحیح او و ماندنش در کنگره در طول مسیر کمک بسیاری به او کرد و سی دی های خودش را مرتباً می نوشت و در انتهای سفر خودش هم خیلی کمک حال من در لژیون بود. مسافرانی که در لژیون اصطلاحاً سفر دومی هستند و بچه هایی که الگو هستند در لژیون، مطمئناً توی لژیون برای سایر مسافران سفر اولی الگوی خوبی می شوند و برعکس اگر منظم نباشند یک رهجو بی نظم از آنها الگو برداری می کنه و کمک حال راهنما نمی شوند. آقا امین اولین خدمت را در اوتی مبصری کلینیک بودند و امسال در آزمون کمک راهنمایی شرکت کرد گرچه وقت نداشت ولی خب از دور داشتم رصدشون می کردم به همره چند نفر از بچه ها واقعا داشتند می خواندند.بیرون از کنگره هم تو پارک، سر کار قرار می گذاشتند و آنجا می خواندند. خاطرم میاد که آقا علی بودند آقا نصراله بودند و یک نفر دیگه که درست خاطرم نیست. این ها را یادم هست که با یکدیگر در بیرون از کنگره می خواندند و توی وقت کمی که داشتند واقعاً خواندند و در امتحان کمک راهنمایی قبول شدند، انشاللّه که لژیون پربار و رهجوهای خوبی رو پرورش بدهند و تبریک می گویم به ایشون و الان هم در جایگاه راهنمای تازه واردین اوتی در روزهای یکشنبه مشاوره می دهند تا انشاللّه به زودی لژیون براشون باز بشه. در انتها مجدداً به آقا امین و همسفران ایشان، خانم ماریا و خواهر ایشان تبریک میگویم، دخترشون که تا حالا کنگره نیامده بود و امروز بار اولی هست که اومدن کنگره ولی با این وجود خیلی کمک آقا امین کرد. یک جاهایی همسفر می تونه کنگره نیاد ولی کمک حال مسافر خودش باشه همین طور مسافر هم باید کمک حال همسفر خودش باشه که جلسات رو بیاد یعنی باید این طوری باشه و اگه غیر از این باشه انرژی لازم در خانه نخواهد بود. تبریک می گویم به خانم ماریا که کمک حال پدرشان بودند گرچه من نمی دانستم همشیره آقا امین بعدها وارد کنگره شدند، تبریک می گویم به ایشان که یک خانواده کنگره ای هستند و امیدوارم در ادامه مسیر موفق باشند و هدف خودشان را در کنگره پیدا کنند و اتفاقات خوبی برای آنها رقم بخورد. ممنونم که به صحبت های من گوش دادید.
صحبتهای مسافر امین:
سلام دوستان امین هستم مسافر ممنون هستم از آقا عبدالله راهنمای خودم که فرصت را به من دادند و تشکر میکنم از عزیزانی که باعث شدند که من امروز این جا باشم و این حس خوب را تجربه کنم. به رسم کنگره دو آرزو میکنم یکی را در دلم و دومی را هم با صدای بلند، آرزو میکنم که شعب های کنگره ۶۰ بزرگ و بزرگتر بشود و شعبه ای برای مصرف کنندگان خانم باز شود. حس و حال خوبی دارم مخصوصا الان که دخترم در کنارم هست. اول تبریک می گویم به بچه های لژون دهم در شعبه اهواز به راهنمایی آقا عبدالله. همین طور اکثر بچه هایی که با من آشنایی داشتند تا حدودی میدانند چه مشکلاتی داشتم در طول سفرم و قبل از سفرم خیلی زیاد بود و با کوله باری از مشکلات و از دست دادن ها وارد کنگره شدم. در ادامه جهان بینی که من از کنگره ۶۰ دریافت کردم باعث شد آن اذیت هایی و تخریب هایی که در طول زندگیم بتوانم آن ها را بپذیرم که آن بخش از تاریکی و اتفاق های که برایم افتاده بود را قبول کنم که بخشی از زندگی من بود حالا چه در تلخی چه در شادی بپذیرم چون علت آن عدم آگاهی من بود که وارد آن مسیر و تاریکی شدم. قبولش کردم هر چند خاطرات خوبی هم درون آن هم بود یک زمانی به فکر گذشته که می افتادم آزارم می داد ولی الان مرورشان که میکنم میفهمم که واقعآ راهی نداشتم چون آگاهی و دانایی من در همان حد بود می توانستم آن جور تصمیم بگیرم ولی الان جهان بینی دارد در من بیشتر و بیشتر می شود که باید از کوچک ترین داشته هایم در زندگی لذت ببرم. کوچک ترین چیز برای دیگران شاید خواب باشد ولی برای من خیلی بزرگ هست و همیشه در مشارکت های که می کنم می گویم که بزرگترین چیزی که کنگره ۶۰ به من هدیه داد مشکل خوابم بود که حل شد چون من از شب متنفر بودم من از بیدار شدن هادر آن صبح ها متنفر بودم، الآن شب برایم خیلی زیباست چون شب یکی از بهترین تایم هایی است که من را در آرامش و حال خوبی می رساند الان ساعت شش بیدار شدن خیلی برایم زیباست. بعضی وقتها به گذشته نگاهی می کنم ساعت شش صبح که بیدار می شدم چون من تنها با دخترم زندگی می کردنم تمام کار های خانه و مغازه با من بود مشکلاتم بود نمی گویم کنگره تمام مشکلاتم را حل کرده اکثر مشکلات گذشته من پا برجا است ولی می توانم با آن صبر و نقطه تحمل که در خودم بوجود آوردم با مشکلات مقابله کنم و با بعضی از مشکلاتم خو گرفتم و با همان فن بدلی که آقا عبدالله گفتند به بعضی از مشکلاتم فن بدل بزنم و الان متوجه میشوم که زندگیم از کجا به کجا تبدیل شده و صفت من چقدر تغییر کرده و بعضی وقتها فکر می کنم که دیگران از من در مقوله راست گویی یا دروغگویی و یک سری چیز های می توانند سو استفاده کنند چون من دیگر نمی توانم دروغ بگویم چون این صفت در من تغییر کرده اصلا نمی توانم در حق کسی بدی کنم یا حق دیگران را بخورم کاسب هم هستم و دقایقی فکر می کنم که من باید چه مبلغی را بگوییم چون آموزشهای کنگره و راهنمای خودم آقا عبدالله اینقد در من تاثیر گذاشته است. در آخر آرزو می کنم تمام سفر اولی ها و کسانی که وارد سفر دوم شدند این جایگاه را تجربه کنند و تولد یک سال رهایی خودشان را بگیرند. ممنون که به صحبتهای من گوش کردید.
.jpg)
گروه سایت نمایندگی دانیال اهواز
عکس و تایپ : مسافر محمد امین
ارسال خبر: همسفر ابوالفضل
- تعداد بازدید از این مطلب :
397