همسفر مریم بههمراه مسافر خود با آنتیایکس مصرفی شیشه و شیره بهروش DST همراه با دارو OT مدتزمان ۱۳ماه با کمک، راهنمایان محترم مسافر حسن و همسفر سحر سفر کردهاند و در حال حاضر نیز مدتزمان ۱۰سال و ۴ماه است که بهدستور آقای مهندس آزاد و رها هستند. رشته ورزشی راهنما همسفر مریم در کنگره شطرنج و مسافرشان والیبال است.
طبق دستورجلسه «تخریبهای شیشه و مخدرهای جدید و درمان آن با متد DST» در خدمت ایجنت همسفر مریم از نمایندگی ملاصدرا هستیم و گفتوگویی کوتاه با وی ترتیب دادهایم که شما را به مطالعه آن دعوت میکنیم.
شما زمانیکه متوجه شدید مسافرتان به شیشه اعتیاد پیدا کرده است، چگونه با این واقعیت برخورد کردید؟
مسافر بنده پیش از مصرف شیشه بهمدت ۱۰سال مصرفکننده تریاک، شیره و کرک بودند؛ بنابراین در اوایل شروع مصرف شیشه توسط او، متوجه تغییراتی در عملکرد روزمرهشان میشدم؛ بهعنوان مثال: بیخوابیهای مکرر، فعالیتهای بسیار زیاد، حافظه بسیار قوی و اعتماد بهنفس بالایی که پیدا کرده بودند؛ اما این تغییرات ادامهدار نبود و درنتیجه پس از چند ماه، تأثیر خود را مانند یک سونامی با ویرانگری بسیار شدید در زندگی ما گذاشت؛ بنابراین اینجا بود که متوجه مهمان ناخوانده دیگری بهنام شیشه شدم و در ابتدا اطلاعاتی درباره آن نداشتم؛ چراکه این مادهمخدر بهتازگی وارد اعتیاد شده بود و حتی پزشکان نیز از اثرات آن سر درگم بودند. درواقع ناشناختهها باعث ترس انسان هستند و این مادهمخدر نیز در آن سالها ناشناخته بود؛ بنابراین باوجود تمامی ترسها سعی میکردم زندگی خود و فرزندانم را حفظ کنم و کمک کنم تا مسافرم بتواند راه نجات را پیدا کند.
لطفاً بفرمایید که در مسیر درمان از طرف شما چه حمایتهایی به مسافرتان ارائه شده است؟
خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که در آن زمان با متد کنگره آشنایی کامل داشتم و از زمانیکه متوجه چنین روش درمانی قطعیای شدم، بسیار امیدوار و معتقد بودم که مسافر من تنها با این روش میتواند به درمان قطعی برسد؛ زیرا درگذشته روشهای متعددی را امتحان کرده بودند که برای ما نتیجهای جز تخریب بالا بههمراه نداشت؛ بنابراین زمانیکه مسافرم قصد سفر در کنگره را داشتند از طرف خانوادهام تحت فشار بالایی برای جدایی و طلاق بودم و هر حرکت مسافرم زیره ذرهبین بود؛ چراکه تخریبهای شیشه بسیار بالا بود و مسافرم از تعادل لازم برخوردار نبودند؛ اما بنده از هیچگونه حمایتی دریغ نکردم و بهگونهای او را ساپورت میکردم که انگار همه چیز عالی و روبهراه است.
بزرگترین چالشهایی که شما بهعنوان یک همسفر در این مسیر با آنها مواجه شدهاید چه بوده است؟
قدر مسلم زندگی با یک مصرفکننده شیشه چالشهای بسیاری را بههمراه دارد که یکی از این چالشها زندگیکردن با انسانی بود که خود نیز نمیدانست چه بر سر خودش آمده است. مسافر من گاهیاوقات مهربان و پشیمان و گاهی نیز بیرحم و بیمنطق بود؛ زیرا یک روز قول درمان میداد و فردایش همهچیز را انکار میکرد؛ بنابراین اینگونه نوسانات روانی و رفتاری برای من که در کنار او زندگی میکردم بهشدت فرساینده بود. بیخوابیهای شبانه، نگرانی از بازگشت بهمصرف و ترس از آینده فرزندانم از دیگر چالشهایی بود که در همه حال با من همراه بود و از طرفی نیز فشار خانواده و اطرافیان، یکی از بزرگترین دوگانگیهای زندگی را در من ایجاد کرده بود، آنها حق داشتند از بیرون به ماجرا نگاه کنند؛ اما این من بودم که از درون میسوختم و بایستی بین باقیماندن در جهنمی که هنوز کورسویی امید داشت و فرار بهدنیایی بیسرانجام، یکی را انتخاب میکردم.
چالشهای مالی و خستگی جسمی و روحی نیز وجود داشت؛ زیرا هم باید بچهداری میکردم، هم خانه و خانواده را اداره میکردم و با بحران اعتیاد نیز میجنگیدم و بدتر از همه این موضوعات این بود که نمیتوانستم با کسی درد و دل کنم؛ چراکه افراد زیادی نمیفهمیدند اعتیاد و بهخصوص اعتیاد به شیشه یعنی چه؛ اما در آن زمان، بزرگترین چالش من این بود که رفتارهای مسافرم طوری شده بود که حتی راه رفتن خودم را نیز فراموش کرده بودم؛ زیرا بهطور دائم زیره ذرهبینش بودم و کمکم دیگر نمیدانستم چه کسی هستم، چه میخواهم و چگونه باید زندگی کنم و این یعنی گمشدن در سایهی اعتیادِ شخصی دیگر که دردناکتر از خودِ اعتیاد است؛ اما شاید درخشانترین بخش این داستان تاریک، مقابله با خودم، خشمم، ترسم و ناامیدیهایم بود که بایستی در برابر تمامی این حسها میایستادم و نمیگذاشتم خاموشم کنند. من باید نورم را نگهمیداشتم، حتی زمانیکه هیچچیز روشن نبود.

مسافر شما چگونه با سیستم درمانی کنگره۶۰ آشنا شدند و چرا تصمیم گرفتید به جلسات آن بپیوندید؟
سالها پیش از شروع درمان، پیام کنگره۶۰ از طریق یکی از آشنایان به ما رسیده بود؛ بنابراین از زمانیکه پیام کنگره به ما رسید تا زمانیکه مسافرم شروع به درمان کردند، حدود ۱۰سال به طول انجامید و بنده تمام این سالها را بهامید اینکه مسافرم با روش کنگره بهدرمان میرسد، لحظه شماری میکردم.
اکنون باتوجه به پشت سرگذاشتن دوران اعتیاد و رسیدن بهدرمان، شما با چه چالشهایی ناشی از اعتیاد او مواجه شدهاید؟
قدر مسلم ورود به تاریکی بسیار آسان بوده و گاهی نیز لذتبخش است؛ حال این تاریکی، تاریکی اعتیاد یا هرگونه بیراهه دیگری باشد؛ زیرا بهطور معمول بیراههها جذاب، زیبا و فریبنده هستند و زمانی فرد متوجه ورود به این موضوع میشود که کامل غرق شده است، حال هرچه دستوپا میزند بیشتر فرومیرود و برای خارج شدن از آن تاریکی باید تاوان بدهد، تاوانی که شاید پذیرفتنش کار بسیار دشواری است. اکنون اینکه شخص به نقطهای برسد که بگوید دیگر آخر خط است و بگذار ویران شده تا دوباره از نو آباد بشود، شاید با عقل جور در نیاید؛ اما درواقع حقیقت همین بود و باید پذیرفت. ما نیز در دوران اعتیاد دست و پای زیادی زدیم و هربار پس از ترکهای متعدد باید تاوان بسیاری پرداخت میکردیم؛ بهعنوان مثال: از مسیر کمپ وارد شدیم و درنتیجه بهشناخت و مصرف شیشه رسیدیم یا از راه پزشک وارد شدیم و با مصرف خروارها قرص اعصاب و روان مواجه شدیم؛ اما تاوانی که با ورود ما به کنگره و درمان برایمان اتفاق افتاد، ماندگار شدن و خدمت کردن بود که برگ برنده زندگی ما است؛ زیرا اگر کنگره وجود نداشت، معلوم نبود که چه موضوعات دیگری را نیز بایستی تجربه میکردیم.
اینک پیام شما برای همسفرانی که در حال کمک به عزیزانشان در درمان شیشه هستند، چیست و اگر تجربه خاصی در این زمینه داشتهاید برای ما بهاشتراک بگذارید تا راهگشای عزیزانی باشد که در این مسیر قرار گرفتهاند.
ما ابتدا باید آگاه باشیم که شیشه تنها یک ماده مخدر نیست؛ بلکه یک پدیده و بلای تمام عیاری بوده که افکار، رفتار و حتی هویت انسان را نابود میکند و شخصی که درگیر مصرف این ماده شده نیاز به دشمنی ندارد؛ بلکه نیاز به همراهی آگاهانه دارد. همسفر باید بداند که نقش او تنها تماشاچی بودن نیست، ما تماشاگر یک بیمار نیستیم و ما شریک یک درمان هستیم. صبر، ستون اصلی این سفر میباشد؛ اما نه صبری کور، بلکه صبری که آمیخته با علم و عشق باشه.
همسفر در این مسیر باید آگاه باشد که هرچه هم اوضاع سخت میباشد؛ اما اگر دلِ شما با قدرت مطلق، با امید به رهایی و با اطمینان به کنگره باشد؛ قطعبهیقین معجزه درمان اتفاق خواهد افتاد. شما روبهرو مسافرتان نایستید؛ بلکه در کنار و همراه او باشید و از همه مهمتر، خودتان را فراموش نکنید؛ چراکه همسفر بودن بهمعنا سوختن و ساختن نیست و بهمعنا یادگرفتن و بالا رفتن نیز میباشد. شما نیز در این مسیر، متحول و درمان میشوید. یکی از مهمترین تجربیاتی که بنده در مسیر درمان داشتم این بود که متوجه شدم اعتیاد بیماری است و از جنس سرماخوردگی یا حتی سرطان نخواهد بود؛ بلکه اعتیاد جنگ با یک نیرو بسیار پیچیده و نامرئی بهنام اهریمن است.
شیشه با شخص مصرفکننده کاری میکند که فرد دیگر شخصیت گذشته خود را نداشته باشد و توهمی در او ایجاد میکند که فرد تصور میکند عقل کل شده است، تمام انسانها با او دشمن هستند و هیچکس نمیفهمد که نیازی بهدرمان نیست؛ اما در این شرایط اگر همسفر آگاه نباشد، خود او نیز اسیر توهمات میشود. اکنون بزرگترین سلاح شما، نیت پاک شما است که باعث میشود خداوند کنگره، مسیر صراط مستقیم، راهنما و حتی قدرت ادامه دادن را پیش روی شما قرار بدهد.
طراح سؤالات و مصاحبهگر: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
تایپ: راهنما همسفر مریم (لژیون دوم)
ویرایش و ویراستار: همسفر مرضیه، مرزبان خبری
ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون هشتم)، دبیر سایت
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
102