English Version
This Site Is Available In English

اخبار لژیون ویلیام وایت (نمایندگی لاله کرج)

اخبار لژیون ویلیام وایت (نمایندگی لاله کرج)

سخنان استاد:
سلام دوستان خاطره هستم مسافر
دستور جلسه این هفته قضاوت و جهالت است. در آموزش‌های کنگره 60 یک مثلث دانایی داریم و یک مثلث جهالت. اضلاع مثلث جهالت؛ ترس، ناامیدی و منیت است. ما در دعاهایمان می‌گوییم؛ خدایا ما را از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و نادانی خودمان است نجات بده، زیرا هر اشتباهی در زندگی انجام می‌دهیم و هر خطایی می‌کنیم، در اثر جهل و نادانی‌مان است. معمولا کسی عامدانه کار اشتباه انجام نمی‌دهد. به همین دلیل آقای مهندس می‌گویند هیچ آدمی بد نیست، اگر کار بدی انجام می‌دهد، به این دلیل است که نمی‌داند خوبی خوب است و بدی بد. سردر کنگره هم نوشته شده؛ "اول ندانی را بدان تا بدانی را بدانی".
ما در وادی اول تفکر را آموزش می‌گیریم، که هر کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم، در موردش تفکر کنیم، آیا انجام این کار درست است یا غلط، حرفی که می‌زنم نتیجه‌اش ختم به خیر می‌شود یا به شر. اگر الان حالم بد است و مشکلی دارم، کشیدن سیگار کمکی به من می‌کند؟ چیزی را درست می‌کند؟ یا مشکلی به مشکلاتم اضافه می‌کند و مرا به اسارت می‌کشد؟ ما در سفر اول بهترین دارو را استفاده می‌کنیم، داروی OT و آدامس نیکوتین بهترین جایگزین‌ها هستند و کمک می‌کنند سیستم شبه افیونی بدن ما که سال‌ها در اثر مصرف سیگار و مواد تخریب شده بود، بازسازی شود و به بهترین شکل تولید کند.
ولی در این مسیر نیروهای منفی همیشه در کمین هستند، و آماده‌اند تا در زیباترین شکل ممکن ما را فریب دهند. اصولا کار نیروی منفی همین است. استاد امین در سی دی ساختار درون بسیار زیبا توضیح می‌دهند؛ هر ساختاری برای حفظ و بقای خود تلاش می‌کند، هم ساختارهای مثبت و هم ساختارهای منفی. نیروهای منفی همواره از همدیگر حمایت می‌کنند و پشت همدیگر درمی‌آیند، چراکه می‌دانند اگر من بتوانم یکی از پایه‌های این ساختار را حذف کنم، مثلاً اعتیادم را درمان کنم، در قدم بعد سراغ درمان سیگار، اضافه وزن و سایر تاریکی‌های درونم مانند قضاوت، غیبت، سرزنش کردن و ... خواهم رفت تا آنها را نیز اصلاح کنم، برای همین در همان قدم اول سعی می‌کنند جلوی مرا بگیرند تا نتوانم اولین سر این اژدهای هفت سر را قطع کنم.
پس برای اینکه کار به آنجا نکشد، اول کار مانع من می‌شود، و با اضلاع مثلث جهالت به سراغم می‌آیند؛ ترس، ناامیدی و منیت. اول ترس دست به کار می‌شود؛ اگر سیگار نکشم چطور زندگی کنم؟ چگونه خودم را آرام نگه دارم؟ جای خالی آن را با چه چیزی پر کنم؟ ... بعد حس منیت به سراغم می‌آید؛ من آمده‌ام اینجا اعتیادم را درمان کنم، چه کار به سیگارم دارند؟ چرا اینقدر به من امر و نهی می‌کنند؟ سی دی بنویس، پیرسینگت را دربیاور، چشم بگو، فرمانبردار باش، فکر می‌کنند من صلاح خودم را نمی‌دانم؟... بعد ناامیدی قدم پیش می‌گذارد؛ من نمی‌توانم این کار را انجام دهم، مشکل و بیماری من با بقیه فرق می‌کند، شرایط من متفاوت است، راهم دور است، امکانپذیر نیست...
من زمانی که سفرم را شروع کردم، بیماری‌هایی که داشتم تازه خودشان را نشان دادند، دکترها به من گفته بودند اگر درمان پزشکی انجام ندهی، فلج می‌شوی و باید روی ویلچر بنشینی! ولی من به کنگره ایمان داشتم، و این راه را انتخاب کردم. باید تکلیفم را با خودم معلوم کنم، تا بتوانم با قدرت تفکر و عشق و ایمان، با کمک متد درمانی کنگره به نتیجه برسم.
وقتی سفرمان را شروع می‌کنیم، ممکن است با مسائل و موانع بسیاری مواجه شویم، این قانون اضداد است. وقتی سال‌ها در خدمت نیروهای منفی و جزو سپاه آنان بودم، بخواهم مسیرم را عوض کنم، مسلما برایم فرش قرمز پهن نمی‌کنند، به هر شکلی سعی می‌کنند مانع حرکتم بشوند، ممکن است پایم بشکند، ورشکست شوم، مشکل عاطفی پیدا ‌کنم و ... اینکه بتوانم در مسیر بمانم یا نه، برمی‌گردد به خواست و قدرت اختیار خودم، اگر خواستم قوی باشد، در مقابل این مشکلات پایداری می‌کنم. درست است که نیروهای بیرونی مرا تحت فشار می‌گذارند، ولی من یکسری نیروهای درونی قدرتمند دارم، همان قدرت عقل و ایمان و تفکر و ... که می‌توانم از آنها استفاده کنم و در این نبرد پیروز شوم.
وقتی دشمن با پهباد یا موشک و ... به شهر من حمله می‌کند، می‌توانم با پدافند و سایر تجهیزات حمله دشمن را خنثی کنم، به شرطی که پدافندم درست عمل کند، کسی که پشت پدافند نشسته خواب نباشد، و از هر لحاظ آماده و هشیار باشم، در این صورت قبل از اینکه موشک به شهر من اصابت کند، قبل از اینکه ترس و ناامیدی و ... مرا زمین‌گیر کند، درجا آنها را از بین می‌برم و نمی‌گذارم به هدفشان برسند.
ما نمی‌توانیم بین این دو دسته قرار بگیریم، نمی‌توانم هم در سپاه یزید باشم و هم برای امام حسین سینه بزنم، نمی‌توانم یک روز سیگار بکشم، یک روز آدامس بخورم، یک روز هر دو را با هم ترکیبی استفاده کنم، یک روز کلاً سقوط آزاد قطع کنم... این روش‌ها جواب نمی‌دهد. باید مسیرم را تعیین کنم، یا رومی روم یا زنگی زنگ.
در مورد قضاوت؛ یکی از مهمترین مسائلی است که در کنگره روی آن تاکید می‌شود و در حرمت‌ها که دو بار در جلسه خوانده می‌شود نیز ذکر شده است. ما حق نداریم دیگران را سرزنش کنیم، پشت سر دیگران حرف بزنیم و غیبت کنیم. اگر ببینم یکی از هم لژیونی‌هایم دارد چرت می‌زند یا بوی سیگار می‌دهد، او را قضاوت می‌کنم که حتماً سیگار کشیده و گریز زده! در مورد او حکم صادر می‌کنم، به سایرین هم می‌گویم و آبروی او را می‌برم. درصورتی‌که شاید دوستم دیشب نخوابیده و کسل است، یا در خانه برادر یا پدر مصرف‌کننده دارد و لباس‌هایش بوی سیگار می‌گیرد، یا هزار دلیل دیگر... همه ما ممکن است یک روزهایی حالمان خوب باشد و یک روزهایی بد. قضاوت کار خداوند است، ولی در کنگره راهنما باید رهجویش را قضاوت کند، باید بداند شاگرد روی برنامه هست یا خیر، بررسی‌های لازم را انجام دهد تا اگر مشکلی داشت بتواند به او کمک کند.
روایتی از امام صادق داریم که می‌گویند؛ "اگر کسی را قضاوت کنید، نمیرید تا خودتان به آن مشکل دچار شوید. ضرب‌المثل زیبایی هم داریم؛ "تا وقتی با کفش دیگران راه نرفته‌اید، نمی‌توانید آنها را قضاوت کنید." ما شرایط زندگی دیگران را نمی‌دانیم، شاید اگر خودمان در آن موقعیت قرار بگیریم، واکنش بدتری داشته باشیم.
همیشه باید دوربینمان روی خودمان باشد، هر آموزشی در کنگره می‌گیریم، فقط برای دیدن تاریکی‌های درون خودمان و اصلاح آنهاست، به دیگران کاری نداریم. همه ما در پیدا کردن عیوب دیگران تخصص داریم، به راحتی قضاوت می‌کنیم و حکم هم می‌دهیم. انسان‌ها پکیجی هستند از صفات خوب و صفات بد.
کارهای ضدارزشی؛ قضاوت، تهمت، دروغ و ... مانند مصرف سیگار و مواد مخدر، به شدت روی سیستم شبه افیونی ما اثر می‌گذارد و آن را از تعادل خارج می‌سازد. به همین دلیل این دستور جلسه جزو مهمترین آموزش‌های ماست. امیدوارم بتوانیم با اجرای این آموزش‌ها به بهترین حال دست یابیم.

تایپ و ارسال: مسافر خاطره

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .