English Version
This Site Is Available In English

قضاوت، نتیجه ناآگاهی و دوربینِ رو به بیرون

قضاوت، نتیجه ناآگاهی و دوربینِ رو به بیرون

جلسه هفتم از دور اول جلسات لژیون سردار نمایندگی گلمکان با استادی  مسافر اصغر، نگهبانی مسافر یاسر و دبیری مسافر سعید بادستور جلسه «قضاوت و جهالت» پنجشنبه 19 تیر 1404 ساعت 16 برگزار شد.

خلاصه سخنان استاد

سلام دوستان، اصغر هستم، مسافر.

آنچه باور است، محبت است؛ و آنچه نیست، توهم و خیالی پوچ است.

دستور جلسه این هفته در مورد قضاوت است. وقتی به روزهای ابتدایی ورودم به کنگره فکر می‌کنم، به‌یاد می‌آورم که چقدر ناآگاه بودم و چقدر ساده و بی‌دلیل قضاوت می‌کردم. ما اغلب درباره چیزهایی نظر می‌دهیم که نه شناختی نسبت به آن داریم، نه از اصل ماجرا خبر داریم. درحالی‌که اصلِ قضاوت، فقط در اختیار خداوند است.

من هم مثل خیلی‌های دیگر، در ابتدا فقط به نیت دریافت شربت وارد کنگره شدم، اما وقتی وارد مسیر آموزش شدم، متوجه شدم اعتیاد تنها بخشی از مسئله است. تاریکی‌های زیادی درون من وجود داشت که سال‌ها آن‌ها را پشت مصرف مواد پنهان کرده بودم: دروغ، غیبت، خشم، قضاوت… این‌ها هر کدام یک نوع تاریکی‌اند که انرژی انسان را می‌گیرند.

ما فکر می‌کردیم همه‌چیز را می‌دانیم، درحالی‌که چیزی نمی‌دانستیم. همان‌طور که آقای مهندس می‌گویند: بعضی افراد چند متر در تاریکی‌اند، برخی صد متر و بعضی کیلومترها. برای رهایی از این تاریکی باید تلاش کرد، باید آموزش گرفت، باید دوربین را روی خودمان تنظیم کنیم، نه روی دیگران.

انسان ذاتاً برای رشد کردن در بستر سختی‌ها و اضداد آفریده شده. درست مثل گل خامی که اگر پخته نشود، نمی‌توان از آن ظرفی ساخت. انسان هم باید در مسیر آموزش، تلاش و عمل پخته شود تا به تعادل برسد.

یاد پدربزرگم می‌افتم که تا سن ۱۰۵ سالگی زندگی کرد. دامدار بود و در طول سال، اگر گوسفندهایش چندقلو زایی می‌کردند، یکی را نذر می‌کرد. خودش ماشین می‌گرفت، قربانی می‌برد امامزاده و پنج‌شنبه‌ها اقوام و فرزندان را دور سفره‌ای جمع می‌کرد. فقط برای این‌که با هم گفت‌وگو کنند، با هم باشند و محبت بین‌شان جریان پیدا کند.

وقتی آن سنت قطع شد، مشکلات آغاز شد. بعد از چند سال، دیدیم که حتی اختلافات شدید بین بعضی اقوام به درگیری منجر شد. دلیلش هم ساده بود: کینه و خشم‌های تلنبارشده‌ای که هیچ‌گاه در دل آن سفره‌ها و گفت‌وگوها تخلیه نشده بودند. وقتی ارتباط نباشد، قضاوت و سوءتفاهم جای آن را می‌گیرند.

در روستاها هم دیده‌ام که کوچک‌ترین اختلاف، اگر گفته نشود، به کینه تبدیل می‌شود. و کینه، دیر یا زود، خودش را نشان می‌دهد. اما وقتی صحبت می‌شود، حتی در یک مینی‌بوس ساده در مسیر امامزاده، آن قضاوت و خشم از بین می‌رود.

کنگره به من یاد داد که آنچه پدربزرگم انجام می‌داد، فقط نذر و قربانی نبود، بلکه ساختن پیوندی عمیق میان آدم‌ها بود. حالا می‌فهمم آن محبت چه ارزشی داشت.

از همه شما ممنونم که با حوصله به صحبت‌های من گوش دادید.
سپاسگزارم.

گروه سایت گلمکان
مرزبان خبری : مسافر یامین
تایپ: مسافر جواد لژیون دوم
ویراستار: مسافر وحید لژیون یکم
عکاس: مسافر جواد لژیون دوم
تنظیم برای سایت: مسافر وحید لژیون یکم
 

 

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .