چهارمین جلسه از چهل و یکمین دوره کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره 60 شعبه نیما یوشیج بهشهر به استادی مسافر صالح و نگهبانی مسافر سلیمان و دبیری مسافر محمدرضا با دستور جلسه: قضاوت و جهالت در روز سهشنبه مورخ 1404/04/17 رأس ساعت 17 آغاز به کارکرد.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان صالح هستم یک مسافر.برحسب وظیفه تشکر ویژهای از جناب مهندس و خانواده محترمشان دارم.ان شالله که عاقبتبهخیر شوند.سپاس ویژه از آقا مسعود راهنمای عزیزم که این حال خوش را مدیون زحمات ایشان هستم .امیدوارم که همیشه در زندگیاش شادی باشد .از ایجنت محترم هم ممنونم .لژیون خدمتگزار بودند و مرا لایق دانستند که استادی جلسه را به بنده محول کردن .
دستور جلسه در رابطه با قضاوت و جهالت ،قضاوت کار امثال من نیست .قضاوت به معنای حکم صادر کردن است کار قضات است.جهالت هم یعنی خراب کردن حکم .سعی کنیم اندیشه خود را مثبت کنیم .افکار مثبت را به ذهنمان راه دهیم.از روی نادانی و کمتجربگی و عدم آگاهی و تجربه کسی را قضاوت نکنیم .سعی نکنیم افکار و اندیشه خود را با قضاوتهای نادرست خراب کنیم .تلاش کنیم مسائل خوب را به افکارمان انتقال دهیم .موضوعات مثبت، روشنایی و امید .
دوستان ناباب و تاریکیها ،ضد ارزشها را از افکار و اعمال خود دور کنیم .به نظر من یکی از ساختارهای مهم انسان همان افکار است .وقتی یک شمع و کبریت را در کنار هم بگذارید شمع میگوید من از کبریت میترسم .خب چرا میترسی ،چون کبریت میسوزاند.کبریت میگوید من تورانمی سوزانم، افکار منفی که همان نخ درونت است را میسوزانم.زمان اعتیاد ما شاید مدت زیادی مثلاً ۲۰ سال مصرف کردیم و در این وضعیت شاید جسم ما یا همان صور آشکار ما آسیب چندانی ندیده باشد ولی به لحاظ روحی بشدت آسیب دیدیم. شاید به لحاظ روحی آنچنان لطمهای ندیده باشد ولی صور پنهان ما را تخریب کرد. ان شالله طوری تجربه به دست بیاوریم و آگاهی بگیریم که در مغزمان دوستان ناباب و ضد ارزشها را به زبالهدان بریزیم. در زمان اعتیادم که خیلی دچار تخریب شدم و به عقیده خودم مواد مخدر مانند یک نزولخور عمل میکند ابتدا به تو میدهد و در انتها دهها برابر پس میگیرد.

اوایل اعتیادم صبح در حد چند دود میگرفتم و میرفتم سرکارم، حالت عادی باید چهار متر کار میزدم ولی بیست متر هم اتفاق افتاد که میزدم. خستگی هم نداشتم. در آخر اعتیادم مصرفم شد روزانه ده گرم شیره. آن انسان سابق قبل از مصرف که جسمی سالم داشتم نبودم. درحالیکه آن زمان کارم بهتر بود.
اعتیاد مانند زنجیر و یا ایستگاه قطار است. خوشا به حال کسانی که در همان ایستگاه اول اعتیاد پیادهی ابدی میشوند و دیگر به سمت آن نمیروند. در آخر ایستگاه اعتیاد همهچیز وجود دارد. بیمهری، بیغیرتی، خشم، نفرت، بیآبرویی، بیاعتباری، سبکسری و خجالت نزد خانواده. ان شالله طوری آموزش گرفته باشیم با کمک راهنماهای عزیز و به آن تفکر و آگاهی برسیم که همان ایستگاه اول که پیاده شدیم دیگر به سمت مواد مخدر نرویم. ممنونم که با سکوت خود به حرفهای من گوش دادید.
عکس: مسافر محمد جواد لژیون 8
بارگذاری: مسافر علی لژیون 3
- تعداد بازدید از این مطلب :
180