جلسه سیزدهم از دوره سی و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی همسفران کنگره۶۰ نمایندگی میرداماد با استادی راهنما همسفر منیژه، نگهبانی همسفر نازیلا و دبیری همسفر اعظم با دستور جلسه «قضاوت و جهالت» روز دوشنبه 16 تیرماه ساعت ۱۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:
دستور جلسه «قضاوت و جهالت» است. امان از قضاوت و امان از جهالت! برای اینکه قضاوت و جهالت را مقداری بشناسیم؛ باید ریشه آن را پیدا کنیم که اصلاً قضاوت و جهالت از کجا میآید. همه ما میدانیم که جهل، یعنی ندانستن، ناآگاهی، درک نکردن و نفهمیدن؛ اما باید گفت که ریشه اصلی قضاوت کردن به قیاس کردن برمیگردد، یعنی تا انسان قیاس نکند، دچار قضاوت نمیشود، از قضا ریشه اصلی قضاوت و قیاس، جهل و ناآگاهی است.
من در مورد طرف مقابلم اطلاعات اندکی دارم و زیاد در موردش نمیدانم؛ اما چون آدم مقایسهگری هستم و مرتب قیاس میکنم مجبور میشوم که قضاوت هم بکنم؛ پس ریشه اصلی قضاوت همان قیاس کردن است. مثلاً من آدم اهل پز دادن و به رخ کشیدن وسایلم هستم، زمانی که زن همسایه ما طلا میخرد، من که مدام خودم را با او مقایسه میکنم و طلا نگرفتهام، اگر روزی حالش بد باشد یا مشکلی برایش پیش آمده باشد، تلفن به دست، سریع از کنار من رد شود و سلام و احوالپرسی نکند؛ چون من خودم اهل به رخ کشیدن هستم، فوری در ذهنم تصور میکنم، آن دستبند را که خریده است وبرای همین به من کم محلی میکند. اینجا من هم قیاس و هم قضاوت کردهام؛ مادامی که خودتان را با دیگران قیاس کنید، صددرصد در گودال قضاوت میافتید.
در قرآن خیلی قشنگ جهل را معنی کرده است، ندانستن و نفهمیدن؛ اما جایی صراحتاً گفته است: «کسی که آینده را در نظر نگیرد، جاهل کامل است.» زمانی که من حرفی را میزنم و در نظر نمیگیرم که این حرف به خود من بر خواهد گشت، به آینده نگاه نکردهام؛ پس یک آدمی که بیسواد است و حتی سواد خواندن و نوشتن هم ندارد، میتواند انسان دانایی باشد و آدمی که دکترا دارد؛ پس میتواند انسانی جاهل باشد.
قضاوت همهجا ممنوع است و هیچکسی از ابوالبشر اجازه ندارد، بشر دیگری را قضاوت کند؛ اما قضاوت زمانی جایز و درست است. قضاوت راهنما نسبت به رهجوی خودش، قضاوت استاد نسبت به شاگردش و مربی نسبت به کسی که از او آموزش میگیرد، کاملاً درست است؛ چون استاد شناخت کامل دارد، قضاوتی که قبلاً گفتم در آن شناختی و فهمیدن نیست. یک راهنما درد کشیده است و این راه را طی کرده و بالا و پایینها را چشیده است، در اعماق تاریکیها فرو رفته و بیرون آمده است؛ پس قطعاً میتواند در مورد شاگرد خودش قضاوت کند.
راهنمای مسافر نشئگی و خماری، سفر کردن و درمان شدن را درک کرده است و در این مسیر سخت، بالا و بلندیهایش را طی کرده است؛ زمانی که به چهره رهجو نگاه کند، متوجه میشود که حال خوشی ندارد و پیگیر آموزشها نیست، کاملاً حق دارد که در ذهنش قضاوت کند و تصمیم بگیرد و به او گوشزد کند؛ فقط به دلیل شناختی که دارد. جایی که ما شناخت نداریم؛ نباید قضاوت کنیم.
یک همسفر هم زمانی که در سفر جهانبینی خود هر چه مطالب را میخواند و سیدی مینویسد؛ ولی هیچکدام را کاربردی نمیکند، در رفتار و کردارش کاملاً مشخص است و راهنما متوجه میشود که مثلاً رهجو آیا کینه خود را کنار گذاشته یا نه؛ حتی با دیدن چهره، صحبت کردن، راه رفتن یا عمل کردن او همه اینها را متوجه میشود و حق دارد که او را قضاوت کند یا حتی دعوا کند؛ پس اگر کسی بخواهد در چاه تاریکی و آتش جهنم خودش را قرار دهد و هر روز هیزم آتشش را زیاد کند؛ باید خودش را با دیگران قیاس کند تا دچار قضاوت شود، این باعث میشود که سالهای سال در آتش خود بسوزد و خاکستر شود.

مرزبان کشیک: همسفر ریحانه و مسافر علی
تایپیست: همسفر زهرا رهجو راهنما همسفر مریم (لژیون نهم)
عکاس: همسفر فاطمه رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون دوازدهم)
ویرایش و ارسال: راهنمای تازهواردین همسفر فریناز نگهبان سایت
همسفران نمایندگی میرداماد اصفهان
- تعداد بازدید از این مطلب :
227