خلاصه سیدی؛ "درب دیگر"
آقای مهندس در این سیدی میفرمایند: صحبتهای من خاص نیست و مخاطب خاصی ندارد، کسی که دکترای فلسفه دارد یا ادبیات خوانده یا سواد ابتدایی دارد هم این صحبتها را گوش میکند، در واقع برای عام میباشد، شاید برای تازهواردین فهمیدن این صحبتها بسیار دشوار است، ولی برای همه تکلیف کردهایم؛ چهل سیدی را بنویسند تا مقدمهای برای فراگیری مسائل و آشنا شدن با جهانبینی باشد که برای همه لازم و ضروری است! زیرا در دیدن جهان، روزنه نگاه فرق میکند که از سوراخ کلید ببینید یا دیدی ۳۶۰ درجه داشته باشید!؟
پس دیدن، یک طرف قضیه و اندیشه و تفکر، طرف دیگر قضیه است.
ایجاد یک مشکل، تمام زندگی را تحتالشعاع قرار میدهد و روال زندگی متوقف میکند،
مثلاً: میخواهید خانه یا ماشین بخرید، به مسافرت بروید یا حتی مبتلا شدن به دردی تمام فکر و حواس ما را تحتالشعاع خودش قرار میدهد که در اینجا باید زندگی را از دریچه مثبت یا منفی نگاه کنیم که نتیجه دید منفی و ادامه آن خودکشی خواهد بود.
ما به این جهان آمدهایم تا یاد بگیریم "بدی بد است و خوبی خوب" باید بدانیم هر دو با هم در زندگی هستند، فضایل و رزایل در کنار هم وجود دارد، زیرا زندگی بر پایه و شالوده اضداد بنا شده و چرخش زندگی بر مبنای اضداد است.
بچههایی که وارد کنگره میشوند در ابتدا حق دارند مشکلات خودشان را ببینند و با خود بگویند: (باید ۱۱ ماه صبر کنم تا درمان بشوم؟ نه من یک هفتهای باید نتیجه بگیرم) ولی فاجعه میشود و هیچگاه درمان نمیشود.
یا (شخصی که میخواهد اضافه وزن خود را ظرف یک یا دو هفته کم کند) هیچ موقع چنین چیزی اتفاق نمیافتد.
باید دانست انجام این امور نیاز به گذشت زمان دارد، زیرا ما زبان بدن را فهمیدهایم که با یک پروتکل، هم کاهش وزن صورت میگیرد و هم ازدیاد وزن که فرد به تعادل میرسد.
باید این را بپذیریم که عواقب تمام مسائل مربوط، به خود ما بر میگردد، اول تمام جلسات میگوییم: "خدایا؛ ما را از دست نیرومندترین دشمن خودمان که جهل و ناآگاهی خودمان هست، نجات بده" نتیجهی درک این مطلب باعث میشود، بفهمم مشکلاتی که پشت سر گذاشتهام، همه مربوط به خود من بوده است، زیرا قبلاً جهان را از سوراخ کلید نگاه میکردم ولی نگرش الانم با قبل خیلی تفاوت دارد.
شاگرد از استادش سوال میکند؛ چرا من، هرچه بیشتر تلاش میکنم کمتر مییابم و هر چه فکر میکنم به نتیجه نمیرسم؟ چه باید بکنم؟ مثل موقعی که انسان در چاهی افتاده و نه طنابی دارد و نه راه حلی به نظرش میرسد.
استاد میگوید: نیروی آگاه شما، باعث میشود که تفکر بکنید، پس اگر این نیرو را ندارید یا کم دارید به علت موفق نبودن در امورات جاری زندگی است که هر لحظه با آن سر و کار دارید.
شکست خوردن و حل نکردن مسائل کوچک و بزرگ زندگی، انرژی را برای حرکت بعدی از ما میگیرد، بهعنوان مثال؛ یکی از راه حلهایی که باعث میشود نیروی آگاهی به کار ما بیاید تا مسائل زندگی را بهتر حل کنیم؛ صبح زود از خواب بیدار شدن است. شخصی که شب دیر میخوابد، صبح هم دیر بیدار میشود، درگیر بحرانهای زیادی میشود و معلوم است که در این مورد تفکری انجام نداده است.
موضوع دیگری که آقای مهندس اشاره میکنند این است: "با دوستان مروت با دشمنان مدارا"
ولی اگر مدارا کردی و دشمن شمشیر کشید، باید با چوب پرچمی که به نشانه سفید بالا بردهایم به او حمله کنیم زیرا از مدارای ما سو استفاده میکند.
باید متوجه آن باشیم که آیا از روی قدرت مدارا میکنیم یا از روی ترس؟
اگر مسئله حقوقی است باید تلاش کنیم تا حقمان را بگیریم چون حق گرفتنی میباشد.
موضوع دیگر اینکه: منتظر نیرویی نباشیم که بیاید و از درون به ما کمک کند، با دعای مُفتی دیگران مشکلات حل نمیگردد. سعی کنیم موانع سر راه را بشکنیم و پیش برویم آنگاه میبینیم که چه دانش و قدرتی پیدا کردهایم که اصلاً تصورش را هم نمیکردیم.
خداوند زمان را در اختیار ما قرار داد تا بتوانیم به بهترین نحو، امورات را سر و سامان بدهیم، پس قدر آن را بدانیم و فرصتهای زندگی را از دست ندهیم.
چیزی که باعث میشود روان ما قویتر شود؛ ایمان به خداوند و عبادت است که برای انسان قوت قلب ایجاد میکند و مانند نوری است که مسیر زندگی را برای رشد، حرکت و پویایی هموار میکند، باید حواسمان باشد که زنجیرههای، اتصال به خداوند را در موقع مشکلات پاره نکنیم و راه برگشتی برای وصل شدن دوباره بگذاریم.
کسانی که با عزم و قدرت در زندگی پیش میروند گاهی گذشتههای دورشان به یادشان میآید، حتی اگر خودشان نخواهند و این باعث میشود اطلاعات زیادی به دست بیاورند و این گذشتههای دور، حتی میتواند از روز الست باشد.
شاگرد میپرسد: در عرفان، حدود ۳۰۰ نفر اولیای خداوند هستند؛ ۴۰ نفر ابدال (تبدیل شدهها)، ۷ نفر اوتاده (میخ)، پنج نفر نقبا (نخبهها)، سه نفر مختار و یک نفر قوص که این افراد ثابت هستند و با مرگ هر کدام از آنها یکی دیگر طبق شرایط خاص وارد حلقه این افراد میشود،
میگوید: آیا صرف نظر از اینکه این مطلب درست است یا نه، امکان چنین چیزی وجود دارد یا نه؟ آیا مربیان حق همیشه هستند؟
استاد میفرماید: آری هر چیزی امکانپذیر میباشد و هر چیز کروی شکلی یا حتی انسان دارای یک محور است که به تنهایی عمل میکند، پس جهان هم محور دارد و چرخش این محور به وسیله پیام آوران الهی صورت میپذیرد، که حرکت این محور گروهی میباشد یا حتی میشود که ارتباط محور، جهان به جهان باشد.
مانند رسول خدا که در جهان زمین قرار داشت ولی ارتباطش با جبرائیل برقرار بود، که خود جبرائیل؛ از بُعد دیگری است و خود جبرائیل هم از حلقه دیگری میگیرد، در واقع الهامات و اطلاعات به صورت طبقه به طبقه دریافت و انتقال مییابد، به عنوان تمثیل، از جهان هفتم به ششم و به پنجم تا به زمین برسد .
آقای مهندس میفرمایند: خود من معتقدم که جهانهای دیگر وجود دارند و با هم در ارتباطاند و مرگ پایان زندگی نیست؛ اگر جهان فاقد الهامات، القائات و فرمانها بود، انسان هیچ پیشرفتی نمیتوانست انجام بدهد و قطعاً از بین میرفت.
تهیه و تایپ: مسافر جهانشاه لژیون هفدهم
تنظیم و ارسال: مسافر حجت لژیون شانزدهم
نمایندگی خواجو
- تعداد بازدید از این مطلب :
165