جهانبینی، یعنی دیدن جهان چگونه جهان را میبینیم وقتی مشکل برای انسان پیش میآید همه مشکلات تحتالشعاع آن قرار میگیرد مشکلی که وجود دارد این است که افراد فقط مشکل خودشان را میبینند و صحبتهای دیگر را متوجه نمیشوند، جهانبینی یعنی به زندگی چگونه نگاه میکنیم از دریچه منفی، ناامیدی یا مثبت. همیشه خوبی و بدی با فضایل و رضایل انسانها با هم هستند و بر پایه اضداد بنا شده است باید خیلی زیاد تفکر کنم تا مفهوم گسترده آن را درک کنم.
اگر سوال کنم آنچه در ذهن خود دارم مطرح مینمایم شاید دلیل بر وجود سوال باشد مثل انسانهای منفیگرا از همه شکایت میکنم از جهتی اگر حرف دلم را به شما نگویم به چه کسی بگویم باز هم میدانم پاسخ برمیگردد به خودم ولی مطرح میکنم منتظر هر گونه پاسخی هستم در ذهن خود میگویم سوال کن، میخواهم سوال مطرح کنم و شما فکر میکنید من منفیگرا هستم و برای همین سوال نمیکنم زیرا مطلب را نمیدانم بعضی مواقع سیدی گوش میدهم ولی متوجه مفهوم آن نمیشوم مهم نیست به مرور زمان ذره ذره متوجه میشوم انسان دچار مشکل یا بحرانی میشود مثلاً عزیزی از دست میدهد زلزله یا جنگ میشود مسئله به خود انسان برمیگردد یعنی به نقطهای میرسیم که درک این موضوعات به خود انسان مربوط است. ۹۰درصد مشکلات خود ما هستیم چون درست در زندگی فکر، تصمیم و بررسی نکردهایم، قبلاً فکر میکردم مشکل فقط مال دیگران است. وقتی خودم مشکل دارم هر چه تلاش میکنم کمتر مییابم و هر چه فکر میکنم به نتیجه نمیرسم چون کل وجود من در یک مشکل و بحران گرفتار شده است و فکر میکنم خب الان در این بحران چهکار باید کنم.
استاد میگوید، آنچه شما را بر آن میدارد تفکر نمایید نیروی آگاه شما است و اگر توفیق در آن سوی آن ندارید و یا کم دارید به علت عدم توفیق در امورات جاری است وقتی توفیق پیدا کنیم خیلی روحیه قوی داریم یا برعکس اگر توفیق پیدا نکنیم انرژی ما کم میشود و شکست میخوریم. شما در خیال آن نباشید که نیروهایی به مدت زمان کم در ضمیر شما به مهمانی بیایند. اگر سدها را بشکنید و پیش بروید خواهید دید که شما از آگاهی غیر ممکن برخوردارید باید آن زمانهای حساب شده را از دست ندهید ایمان به خداوند و عبادت روان شما را قویتر میکند با عزم جلو بروید و بندهای بسته شده راهتان را بگشایید خواهید دید که تمام گذشتههای دور حتی آنهایی که نمیخواهید به یاد خواهید آورد.
در عرفان میگویند حدود سیصد نفر اولیای خداوند هستند که چهل نفر از آنها ابدال، هفت نفر اوتاد، پنج نفر نقبا و سه نفر مختار و یک نفر غوث میباشد و باز هم میگویند که این ارقام همیشه ثابت و این افراد زنده هستند و هر گاه یک نفر از آنها جهان خاکی را ترک کند بلافاصله فرد دیگری طبق شرایط خاص وارد حلقه این افراد میشود. صرف نظر از این که این تقسیم بندی صحیح است یا خیر؟ آیا امکان چنین چیزی وجود دارد یا خیر؟ استاد میفرمایند: آری همه چیز در همه احوال وجود دارد اما بنابر وضع زمان و تغییر و تبدیل در هر جسم کروی شکلی باید یک محور باشد درست است؟ شاگرد: آری.
استاد و آن محور به حرکت های دیگر نیرو و فرمان میدهد و آن نیرویی است که با مسائل مختلف ویژهای موافق و یا مخالف به وجود میآورد و باعث استحکام میشود ولی ممکن است در راه ما مسائل غیر دید، نمایان گردد و این محور که ما میگوییم ممکن است در هر جامعه ای به وقوع بپیوندد.
نگارش: همسفر مرضیه رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ویرایش: همسفر نرجس رهجوی راهنما همسفر فاطمه (لژیون پنجم)
ارسال: همسفر مژگان دبیر دوم سایت
همسفران نمایندگی خلیجفارس بوشهر
- تعداد بازدید از این مطلب :
23