English Version
This Site Is Available In English

فرماندهی یعنی همان جایگاهی که انسان در آن معنا پیدا کند

فرماندهی یعنی همان جایگاهی که انسان در آن معنا پیدا کند

فرماندهی به چه معنا است؟
فرماندهی یک هدف می‌باشد. انسان، ذاتاً خواهان فرماندهی است؛ یعنی دوست داریم در درون خودمان این جایگاه را داشته باشیم و زمانی این جایگاه به‌ خطر می‌افتد، مجبور می‌شویم بهای سنگینی پرداخت کنیم که در اعتیاد، شروع مصرف یک ماده جدید می‌تواند همان بهای سنگین باشد؛ این فرماندهی آن‌قدر ارزشمند است که ما را مجبور می‌کند اتفاقات خاصی بیفتد. انسان با انجام‌دادن یکسری کارها، توانا می‌شود یا به‌عبارتی می‌تواند فرمانده نیروهایی باشد که خداوند در اختیار او قرار داده است.

فرماندهی آن‌قدر درونی و مهم است که اگر انسان دچار اعتیاد شود، حتی در ساده‌ترین کارها، مثل رفتن به دستشویی، دچار مشکل می‌شود؛ چون جسم دیگر فرمان نمی‌گیرد، فرماندهی از انسان گرفته شده‌است و خلأ آن به‌وجود آمده است. فرماندهی یعنی همان جایگاهی که انسان می‌تواند در آن معنا پیدا کند؛ حال انسانی که در چنین وضعیتی قرار گرفته است، اگر بخواهد از این وضعیت خارج شود و به یک نقطه طبیعی از زندگی بازگردد، باید کار بزرگی انجام دهد که کلیدی دارد و آن کلید، طی‌کردن مسیر فرمانبرداری تا فرماندهی است.

وقتی فرماندهی از انسان گرفته می‌شود، او اندوهگین خواهد شد؛ یعنی حافظه‌ای که قبلاً تحت فرمان او بوده است، دیگر نیست؛ مثلاً آن قسمتی که باید اطلاعات را ثبت و نگهداری می‌کرد، دیگر فرمان نمی‌برد و اطلاعات را بدون اجازه پاک می‌کند، بدون آن‌که اطلاعی دهد.

اگر انسان بخواهد بر نیرویی احاطه داشته باشد، باید بتواند به آن دستور بدهد؛ یعنی کسی که فرمان می‌دهد، باید خودش توان انجام آن کار را داشته باشد، همان‌طور که از دیگران می‌خواهد و اگر بخواهد توانا باشد، باید به دانایی مؤثر برسد.

در آموزش، چیزی که انسان فرامی‌گیرد از استاد به او منتقل شده‌است؛ پس اگر انسان بخواهد چیزی را دریافت کند، باید استاد داشته باشد.

اصولاً انسان زمانی‌که دچار تاریکی می‌شود، یعنی در نفس اماره قرار دارد؛ مثلاً وقتی در اعتیاد هستم، باز هم مصرف می‌کنم، متوجه نیستم و به اشتباهم ادامه می‌دهم، درواقع در نفس اماره هستم و شاید هم در نفس لوامه باشم.

نفس اماره؛ یعنی نیرویی که به انسان دستور می‌دهد، باید این کار را انجام دهی یا باید این مواد را مصرف کنی. این‌ها یک پیشنهاد نیست؛ بلکه اجبار است. اکنون انسانی که در چنین وضعیتی است، چگونه می‌تواند به دیگران فرمان بدهد! او تحت نیرویی دست‌وپایش بسته شده‌است و برای رهایی از این اسارت، باید خوبی وارد کند تا بدی خارج گردد؛ پس باید چیزی بیاید تا چیز دیگری برود. در مورد فرد مصرف‌کننده هم باید دینورفین، سرتونین، اندورفین و ... بیاید تا مرفین،کدئین، هروئین و ... خارج شود؛ اگر در درون انسان چیزی تولید نشود، باید فرد از یک منبع دیگر و از یک نیروی دیگر، توان بگیرد تا بتواند از نفس اماره خارج شود.

نویسنده: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون پنجم)
ویرایش: رابط خبری همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر فرزانه (لژیون‌پنجم)
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر سمیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی وکیلی یزد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .