English Version
This Site Is Available In English

روح رهایی، چون دم عیسی مسیحاییست

روح رهایی، چون دم عیسی مسیحاییست

همسفر بتول به همراه مسافرشان محمد حسین با هشت سال تخریب وارد کنگره شدند، آخرین آنتی ایکس مصرفی متادون، یکسال و پانزده روز سفر کردند به روش dst با داروی ot، راهنمای مسافر، راهنما مسافر مصطفی و راهنمای همسفر، راهنما همسفر مبینا، هم اکنون پنج روز هست که با دستان پر مهر آقای مهندس دژاکام آزاد و رها هستند.

لطفاً بفرمایید که اساساً چرا کنگره ۶۰ بر حرمت روابط کاری، مالی و خانوادگی بین اعضا تاکید ویژه‌ای دارد؟
ایجاد روابط کاری، مالی و خانوادگی می‌تواند منجر به سوءتفاهم، اختلاف و در نهایت ایجاد تنش و کدورت بین اعضا شود که این امر با هدف اصلی کنگره که ایجاد آرامش و صمیمیت است، در تضاد است. رعایت این حرمت‌ها و حریم‌ها از سوی تمام اعضا، به حفظ فضای امن، صمیمی و سالم کنگره کمک می‌کند و باعث می‌شود که همه بتوانند با خیال راحت و بدون دغدغه به اهداف خود در کنگره دست یابند.

چگونه می‌توانیم اهمیت این حرمت‌ها را به اعضای تازه‌وارد منتقل کنیم تا درک درستی پیدا کنند و آنها را عمل کنند؟
برای اینکه اعضای تازه‌وارد اهمیت حرمت‌ها را درک کنند و به آن پایبند بمانند، چند راهکار مؤثر وجود دارد:
۱)الگو بودن راهنمایان و اعضای قدیمی: مهم‌ترین راه آموزش، رفتار عملی است نه گفتار. وقتی تازه‌واردان می‌بینند که راهنما، مرزها را به‌درستی رعایت می‌کند، وارد مسائل شخصی اعضا نمی‌شود، احترام متقابل وجود دارد، و هیچ‌کس اجازه بی‌احترامی یا دخالت بی‌جا ندارد، آن‌ها هم به‌تدریج این اصول را می‌پذیرند.
۲) توضیح فلسفه پشت حرمت‌ها:
به‌جای اینکه فقط بگوییم: «این کار ممنوع است»، باید به اعضای تازه‌وارد توضیح دهیم که این حرمت‌ها برای حفظ امنیت روانی و اخلاقی اعضاست.برای آن است که محیط کنگره مثل زندگی گذشته فرد (که پر از آشفتگی، سوء‌استفاده یا بی‌قانونی بوده) نشود.این حرمت‌ها به شخص کمک می‌کند رشد فردی داشته باشد و تمرکزش را روی درمان بگذارد.
۳)خواندن و تفسیر منظم حرمت در جلسات: خواندن متن حرمت در ابتدای جلسات (که روال عادی در کنگره است) بسیار مؤثر است. اما اگر گاهی در لژیون‌ها یا جلسات خاص هر بند از حرمت تحلیل و تفسیر شود، درک آن برای تازه‌واردان عمیق‌تر خواهد شد. مثلاً: «کسی حق ندارد به دیگری توهین کند» درک شود که این یک اصل تربیتی و انسانی است که فضای امن را حفظ می‌کند.
۴) گفت‌وگوهای فردی با تازه‌وارد:
راهنما یا کمک‌راهنما باید با زبان ساده، صمیمی و بدون تحکم، در گفت‌وگوهای اولیه، اهمیت حرمت‌ها را یادآوری کند. گاهی یک گفت‌وگوی دوستانه خیلی بیشتر از سخنرانی اثر دارد.
۵)بیان تجربه‌های واقعی: وقتی اعضای قدیمی تجربه‌هایی از نقض حرمت و پیامدهای منفی آن (مثل قطع آموزش، درگیری، یا حتی ترک درمان) را بیان می‌کنند، تازه‌وارد می‌فهمد که این موضوع واقعی و جدی است، نه فقط یک قانون خشک.
۶)ایجاد حس تعلق: اگر تازه‌وارد احساس کند به یک جمع باارزش و سالم وارد شده، و حس امنیت، احترام و آرامش را تجربه کند، خودش تلاش خواهد کرد تا این فضا را حفظ کند. در نتیجه حرمت‌ها را هم جدی می‌گیرد.

با اینکه مسافر شما، همسرشان را به‌عنوان همسفر همراه داشتند، چه چیزی باعث شد که شما هم به‌عنوان همسفر وارد کنگره شوید؟
با اینکه همسرِ مسافرم به‌عنوان همسفر همراه ایشان بودند، اما من به‌عنوان یکی از اعضای خانواده‌، سال‌ها شاهد درد، رنج، تخریب و ناآرامی ناشی از اعتیاد او بودم. این مسئله فقط به یک نفر آسیب نزده بود، بلکه کل خانواده درگیر آن بودند؛ از نظر عاطفی، روانی و حتی اقتصادی.حضورم در کنگره، نه فقط برای حمایت از مسافرم، بلکه برای درمان خودم بود؛ برای اینکه من هم از آسیب‌های اعتیاد زخم خورده بودم، دچار قضاوت، ناامیدی، ترحم، خشم و بی‌اعتمادی شده بودم. منابع مکتوب ازجمله کتاب عبور ازمنطقه۶۰درجه و جهان بینی استاد امین را مطالعه کردم مطالب به من گفت نیاز دارم جهان‌بینی‌ام تغییر کند، رها شوم از تاریکی، کینه یا دلسوزی افراطی، یاد بگیرم چطور عشق واقعی، تعادل، و آرامش را تجربه کنم. در کنگره یاد گرفتم که همسفر فقط یک همراه نیست؛ بلکه خودش یک مسیر درمانی دارد، برای شناخت خود، بازیابی آرامش درونی و حتی کمک مؤثر به دیگران.بنابراین، حضورم در کنگره تصمیمی بود برای نجات خودم، نه فقط کمک به مسافرم. و امروز خوشحالم که این مسیر را انتخاب کردم، چون هم به رشد مسافرم کمک کردم، و هم خودم تبدیل شدم به انسانی قوی‌تر و آگاه‌تر.

مسافرتان تازه وارد سفر دوم شده است، از حس و حالتان برای دریافت گل رهایی بفرمایید،؟
وقتی مسافرم گل رهایی را دریافت کرد، احساساتی را تجربه کردم که به‌سختی می‌شود با کلمات بیان‌شان کرد. شاید سال‌ها منتظر چنین روزی بودم، روزی که بالاخره امید، جای ناامیدی را بگیرد؛ روزی که به‌جای اشکِ نگرانی، اشکِ شوق بریزم.ومهم تراینکه من این رهایی را باور کردم. درطول مدت سفر بسیار پرچالش مسافرم ذره ذره وبه تدریج به این باور رسیدیم و اکنون با دریافت گل زیبای رهایی به دستان مهربان و پرتوان بنیان کنگره ۶۰ به یقین رسیدیم. دیدنِ مسافرم با چهره‌ای آرام، با نگاهی امیدوار و با دستانی آزاد از اسارت مواد، برایم شبیه تولد دوباره بود؛ نه فقط برای او، بلکه برای من، برای خانواده‌مان. چون این مسیر، فقط مسیرِ درمانِ او نبود؛ مسیرِ بازسازی من هم بود. احساس غرور، شکرگزاری، آرامش و عشق را در لحظه‌ای که گل رهایی را گرفت، با تمام وجودم لمس کردم. آن لحظه، نتیجه‌ی ماه‌ها تلاش، صبر، آموزش، و توکل بود. فهمیدم که سختی‌ها بی‌ثمر نبوده‌اند، که نوری در انتهای تونل وجود دارد «روح رهایی چون دم عیسی، مسیحاییست، این روح را در جان دمیدن صبر میخواهد» اما در کنار تمام این شادی، حس مسئولیت هم در دلم زنده شد. چون می‌دانم سفر دوم تازه شروع راهی‌ست برای ساختن زندگی‌ای سالم، آگاهانه و سرشار از محبت، و من هم به‌عنوان همسفر، هنوز باید در کنار او، با آموزش و آرامش، همراه بمانم.

در آخر اگر صحبتی هست بفرمایید.

در پایان خدارا شاکرم که من، مسافرم وخانواده ام رابه این سفر هدایت فرمود تا به مصداق آیه «و هدیناه النجدین» و آیه شریفه« اهدنا الصراط المستقیم» به راه مستقیم هدایت شویم و دستان پرمهر جناب مهندس و خانواده کنگره ۶۰را می‌بوسم و برای انجام این عمل سالم سجده شکر به جا می‌آورم.

تهیه مصاحبه: همسفر مینا رهجوی راهنما همسفر مبینا (لژیون سوم)
ارسال: راهنمای تازه‌واردین همسفر فاطمه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .