English Version
This Site Is Available In English

بهشت را به بهانه نمی‌دهند به بها می‌دهند

بهشت را به بهانه نمی‌دهند به بها می‌دهند

پیام از استاد سردار:
امیدواریِ بسیار، سبب قدم‌های محکم می‌شود؛ در اراده خود به جهت انجام کارها، هیچ هراسی به خود راه ندهید و پیش بروید، زیرا جلودار واقعی آن، خداوندی است که ناممکن‌ها را در مقابل شما تعیین و ممکن می‌نماید.

گروه سایت همسفران نمایندگی شعبه اروند آبادان با راهنما همسفر سمیرا مصاحبه‌ای پر از تجربه و آموزش‌های ناب انجام داده است تا ایشان از تجربیات خویش سخن بگویند.

شما را به خواندن این مصاحبه زیبا دعوت می‌کنیم.

همسفر سمیرا و مسافرشان محمد با تخریب ۱۵ سال، با آخرین آنتی ایکس شیشه و متادون وارد کنگره شدند و به مدت ۱۱ ماه و ۱۵ روز به روش دی اس تی و داروی اوتی با راهنمایی راهنما مسافر علیرضا بیات و همسفر عاطفه سفر کردند. هم اکنون ۵ سال است که با دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند.

همسفر سمیرا با لطف خداوند جایگاه‌های خدمتی؛ دبیری، نگهبانی، مسئول صدور کارت، رابط وبلاگ، مسئول ورزش را گذرانده‌اند و در حال حاضر در جایگاه خدمت راهنمایی حضور دارند.

چگونه با کنگره آشنا شدید؟ و چه عاملی باعث شد در کنگره بمانید؟

روزهای سختی بود، ناامید و خسته بودم؛ مسافرم چند روز به روش سقوط آزاد، به اصطلاح ترک کرده بود و حالش خوب نبود؛ از طریق برادر شوهرم که یکی از دوستانش با کنگره آشنا بودند، کنگره را به ما معرفی کردند؛ با دنیای ناامیدی و تخریب  وارد کنگره شدم و تمام راه‌هایی که فکر می‌کردم درست است را رفته بودم؛ اواخر تسلیم شده بودم و با خود می‌گفتم، اعتیاد درمان ندارد و عاجزانه از خداوند خواستم کمکم کند. زمانی که کنگره را به ما معرفی کردند، با خودم گفتم اینجا را هم امتحان کنم و یک فرصت دیگر به خودم و مسافرم بدهم، اما چیزی که باعث شد در کنگره ماندگار شوم، امید و انرژی‌‌ای بود که در کنگره دریافت کردم و هیچ جا دریافت نکرده بودم.

همچنین وجود راهنمای عزیزم خانم عاطفه و هم لژیونی‌هایی که به من امیدواری می‌دادند و پیوند محبتی که بین تک تک اعضاء کنگره۶۰ وجود داشت.

لطفا از تاثیر آموزش‌های کمک راهنمایی در زندگی‌تان برای ما بگویید؟

کنگره برای من و زندگی‌ام سراسر موهبت و آرامش بود و اول از همه خداوند را سپاسگزارم که اجازه خدمت در این جایگاه به من داد شده، چرا که در این جایگاه، اول خودم آموزش گرفتم، نقطه تحمل و ظرفیتم بالا رفت، در این جایگاه هر چیزی را آموزش گرفتم باید عملی می‌کردم و این همان تبدیل دانایی به دانایی موثر، یعنی هر کاری که به رهجوها می‌گفتم، اول باید خودم آن کار را انجام می‌دادم.
احساس مسئولیتی که در قبال لژیون داشتم، باعث می‌شد که قدم‌هایم را محکم‌تر بردارم و سعی داشته باشم، بیشتر روی خودم کار کنم و این جایگاه، من سمیرا را خیلی بزرگ‌تر کرد.

آیا از رهجویان خود آموزش هم می‌بینید؟

بارها این کلام را از آقای مهندس و راهنمای عزیزم شنیده بودم که جایگاه راهنمایی یعنی آموزش دیدن و آموزش‌های آن با تمام جایگاه متفاوت است؛ با قبول شدنم و تشکیل لژیون، اوایل روزهای سختی را گذراندم اما همان روزها باز برایم آموزش بود.
بعد از ورود تک تک رهجوها، آموزش‌های من شروع شد؛ به تک تک رهجوها که دقت می‌کردم، خصوصیات و رفتارهای رهجو مانند این بود که خداوند چندین سمیرا، با چند صفت را در مقابل من قرار داده بود و این نقطه عطفی در آموزش‌ها بود.
درمورد گره‌هایی که هنوز برای آن‌ها حرکت نکرده بودم؛ سعی و تلاش کردم، تا آن گره‌ها را باز کنم؛ چرا که اگر رهجویی از من سوالی می‌پرسید باید خود من آن را حل کرده باشم تا بتوانم به او راهکار بدهم و این باعث می‌شد قدم هایم را محکم‌تر بردارم.

خانم سمیرای عزیز دوست دارم بدانم شما خودتان پیام‌ها را برای الهه عزیز انتخاب می‌کنید که بخواند یا اینکه خودش ذوق این خدمت را دارد؟

زمانی که وارد کنگره شدیم، الهه ۳ساله بود و بعد از مدتی متوجه شدم الهه حرمت و نوشتارهایی که در جلسات خوانده می‌شود را حفظ می‌کرد و با خودش در منزل و شعبه تکرار می‌کرد؛ برای من خیلی جالب بود و از آن موقع که از طرف اعضای کنگره تشویق می‌شد، خواسته، درون الهه شکل گرفت و حتی روزهایی بود که من کارم زیاد بود و یا حوصله نداشتم، اما وقتی اصرار الهه را برای پیام خواندن، می‌دیدم؛ با او همراهی می‌کردم چون قبل از ورود به مدرسه، سواد خواندن نداشت و پیام‌ها را مثل یک شعر باهم تکرار می‌کردیم و او حفظ می‌کرد اما الان خودش بدون کمک من، پیام‌ها را از روی کتاب حفظ می‌کند و خدا را شکر، این پیام‌ها خیلی در شخصیت و تحصیل الهه اثر گذاشته است.

لطفا بفرمایید برای اینکه راهنما بتواند به بهترین شکل خدمت خودش را انجام دهد، چه نکاتی را باید مدنظر داشته باشد؟

بهترین و کامل‌ترین خدمت به نظر من رعایت قوانین و حرمت‌های کنگره۶۰ است؛ رعایت حرمت‌ها و  احترام به آن‌ها باعث رسیدن به آرامش و حال خوش است و یک راهنما باید از سلاح عشق، عقل، ایمان، برخوردار باشد و بداند رهجو نزد او امانت است.
من به عنوان راهنما باید این را در نظر بگیرم؛ کاری را که از رهجویان خود می‌خواهم، اول باید خودم انجام دهم تا بعنوان الگو باشم.

حال خوب چگونه به دست می‌آید؟

همانطور که جسم ما به غذا نیاز دارد، روح ما هم به غذا نیاز دارد و غذای روح ما، همان آموزش‌ها هستند؛ برای رسیدن به حال خوب، باید قوانین زندگی را یاد بگیریم و فرامین الهی را اجرا کنیم.
در کنگره۶۰ آموزش گرفتم، تا از خود نگذری، به خود نخواهی رسید، تا از حال خوش نگذری، به حال خوش نخواهی رسید؛ اول باید این جملات را درک کنم و مفهوم آن‌ها را بدانم که برای رسیدن به حال خوب، اول باید آموزش بگیرم و بعد خدمت کنم‌.
آقای مهندس فرمودند: بزرگ‌ترین معجزه حیات، زندگی در زمان حال است و خودش یک هنر است.

لطفاً حس و حالتان از زمانی که یکی از رهجوهایتان به رهایی می‌رسد را بفرمایید؟

آقای مهندس همیشه فرمودند: وقتی رهجویی درست سفر می‌کند و رها می‌شود، لذتی که از این اتفاق به راهنما دست می‌دهد، با هیچ لذتی در دنیا قابل مقایسه نیست چون زمانی که رهجو وارد لژیون می‌شود و پر از ناامیدی، ترس و منیت است، آرام‌آرام با آموزش‌هایی که از کنگره۶۰ دریافت می‌کند، در مدت ده تا یازده ماه، به یک تعادل خیلی خاص می‌رسد و یواش‌ یواش خدمتگذار می‌شود.
وصف این حس قشنگ، غیرقابل توصیف است، مثل اینکه بخواهید یک رایحه خوش را برای کسی توضیح دهید، مگر اینکه خود فرد، آن را تجربه کرده باشد.

از حس و حالتان زمانی که راهنما شدید بگویید؟

به نظر من یکی از قشنگ‌ترین، گواراترین و ناب‌ترین حس‌هایی که یک فرد می‌تواند در زندگی‌اش دریافت کند، جایگاه راهنمایی است و هر روز بابت این نعمت خداوند را سپاسگزارم؛ واقعاً این حس را نمی‌شود با چند کلمه بیان کرد؛ هم خوشحال بودم که در این جایگاه قبول شدم و از طرفی جدا شدن از لژیون اول برایم خیلی سخت بود و از طرف دیگر مسئولیت و خدمت در این جایگاه را داشتم؛ اما زمانی که شال را از دستان پر مهر آقای مهندس دریافت کردم، حس و حالم نگفتنی بود و این حس با هیچ چیز در دنیا برایم قابل مقایسه نیست.

شما دو همسفر دیگر هم دارید، تاثیر آموزش‌های کنگره بر آن‌ها چگونه بوده است؟

قطعاً همسفران کوچک هم نیازمند آموزش هستند تا بهتر زیستن را بیاموزند؛ خیلی جاها و قطعاً حضور دخترانم برای ادامه مسیر به من قوت قلب می‌داد چون همیشه در مسیر کنگره مرا همراهی کردند، صبوری کردند؛ حتی جاهایی من را برای ادامه مسیر و خدمت کردن، تشویق می‌کردند.
قطعاً آموزش‌های کنگره بر روی دخترانم تاثیر داشته است؛ احساس می‌کنم دیدگاهشان نسبت به زندگی تغییر کرده، سپاسگزاری را یاد گرفتند، دلیل خوب بودن و بد بودن را آموزش گرفتند و من از اینکه می‌بینم دارند قوانین زندگی کردن را فرا می‌گیرند، لذت می‌برم.

لطفاً از سفر اولتان برایمان بگویید؟ آیا سفر اول سخت است؟

زمانی که وارد کنگره شدم، همه چیز را از دست داده بودم؛ خیلی ناامید و خسته بودم و حتی بارها آرزوی مرگ می‌کردم اما با ورود به کنگره و آموزش دیدن، متوجه شدم که مرگی وجود ندارد و اگر در این دنیا حل مشکلات را یاد نگیریم، قطعاً این مشکلات، همراه من خواهند ماند و این برای من یک تلنگری بود که باید تغییر کنم.
چیزی که در سفر اول به من خیلی کمک کرد، عشقی بود که به راهنمایم و آموزش‌ها داشتم و فرمانبردای؛ سختی‌های سفر اول باعث شده بود که بیشتر سی‌دی بنویسم، بیشتر تلاش کنم.
گاهی اوقات مشکلات و سختی‌ها لعنت خداوند نیستند، بلکه رحمت هستند و باعث قوی‌تر شدن ما می‌شوند.
در سفر همیشه سختی‌هایی وجود دارد اما مهم‌تر از آن، من باید یاد گرفته باشم که در طول سفر چگونه از لحظه لحظه سفر لذت ببرم و زمان را از دست ندهم.
همیشه جناب مهندس می‌فرمایند: زندگی فراز و نشیب‌های زیادی دارد و زندگی بدون مشکل نیست و پایان شب سیه، سپید است و وعده خداوند دروغ نیست.
این همیشه به من امید می‌داد که برای بهتر زندگی کردن و حل مشکلات تلاش کنم.

به نظر شما چگونه جهان‌بینی خود را گسترش دهیم؟

جهان‌بینی یعنی شناخت خود و آنچه انسان نسبت به پیرامون اطراف، احساس، ادراک و برداشت می‌کند؛ یعنی فراگیری قوانین زندگی و اگر قوانین را به درستی یاد نگرفته باشم، نمی‌توانم زندگی خوبی داشته باشم و همیشه غرق در مشکلات خودم می‌مانم؛ پس برای یادگیری جهان‌بینی باید اول خودم را بشناسم و برای شناخت خود و انسان باید آموزش ببینیم و آموزش دیدن کافی نیست؛ باید بتوانیم آموزش‌ها را در زندگی کاربردی کنیم.
به نظرم با آموزش دیدن، بالا بردن دانایی و تبدیل به دانایی موثر، می‌توانیم جهان‌بینی خودمان را گسترش دهیم.

نظر شما در رابطه با وادی چهاردهم چیست؟

نظر دادن درمورد وادی چهاردهم، در حد و اندازه من نیست؛ وادی‌ها، ستون‌های کنگره هستند و برای درمان اعتیاد و در ادامه برای زندگی سالم، از موضوع تفکر آغاز می‌گردد و به موضوع محبت در وادی چهاردهم، ختم می‌گردد.
اگر به متن و نوشتارهای این وادی دقت کنیم، می‌بینیم که هر کدام از آن‌ها، گره گشای بخش عمده‌ای از مشکلات و گره‌های زندگی ما هستند و برای رسیدن به این وادی محبت، به آموزش زیاد و تکرار و تمرین بسیار نیازمندیم.

در آخر چه پیامی برای همسفران دارید؟

چه در سفر اول و چه سفر دوم، همسفران با تمام وجود تلاش کنند و به خودشان فرصت بدهند تا تغییر کنند؛ شاید اعتیاد بهانه برای ورود به کنگره بود؛ امیدوارم قدر این نعمت و آموزش‌ها را بدانیم.
بهشت را به بهانه نمی‌دهند، به بها می‌دهند و برای رسیدن به هر خواسته و هدف، باید تلاش کنیم و در صبر کردن، بی‌صبری نکنیم، چون وعده خداوند دروغ نیست.

مصاحبه کننده و طراح سوال: همسفر بهاره رهجوی راهنما همسفر سمیرا (لژیون ششم)
عکاس: همسفر زهره رهجوی راهنما همسفر بدریه (لژیون چهارم)
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر الهام (لژیون دهم)
همسفران نمایندگی اروند آبادان

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .