English Version
This Site Is Available In English

سفر کاهش وزن، کنکاش در مثلث جهالت

سفر کاهش وزن، کنکاش در مثلث جهالت

لژیون هشتم از دوره اول لژیون کاهش و افزایش وزن با دستور کار لژیون< مثلث جهالت > در تاریخ 1404/04/09با راهنمایی مسافر کاهش وزن رضا

سلام دوستان، رضا هستم مسافر کاهش وزن با ۷۰ کیلوگرم کاهش وزن، با روش دژاکام و مدت سفرم ۲ سال و ۲۰ روز بود.
امروز می‌خواهم در مورد موضوعی عمیق‌تر و ریشه‌ای‌تر صحبت کنم؛ موضوعی که شاید بسیاری از ما در این مسیر با آن دست‌وپنجه نرم کرده‌ایم و چه بسا همین الان هم درگیر آن هستیم . امروز می‌خواهم در مورد «مثلث جهالت» در کاهش وزن صحبت کنم.

۳ ضلع این مثلث که می‌تواند مانع از موفقیت ما در این سفر شود : منیت، ترس، و ناامیدی. اجازه بدهید با هم این اضلاع را مرور کنیم و ببینیم چطور می‌توانیم از دام آن‌ها رها شویم؛

ضلع اول: ترس

اولین ضلع، ترس است. ترس از قحطی، ترس از کمبود. شاید عجیب به نظر برسد، اما بدن ما، این شهر وجودی که ما ناخدای آن هستیم، بسیار هوشمند است. من در کنگره ۶۰ و با آموزش‌های استاد امین و دیدگاه جناب مهندس دژاکام ، با این مفهوم آشنا شدم که ذهن ما چه قدرت عظیمی دارد. وقتی ما در ذهن خودمان، فرمان «قحطی» را صادر می‌کنیم، چه قحطی غذا باشد، چه ترس از کمبود نعمت‌ها در زندگی، سلول‌های ما شروع به ذخیره کردن می‌کنند.

تصور کنید در جامعه‌ای اعلام شود قحطی برنج یا روغن در راه است. چه اتفاقی خواهد افتاد؟ مردم به سرعت به فروشگاه‌ها هجوم برده و شروع به انبار و احتکار می‌کنند، حتی اگر نیازی به آن نداشته باشند. حالا این را به کشور وجودی خودمان تعمیم دهیم. در بدن ما، حدوداً چهل هزار میلیارد سلول وجود دارد و شصت برابر سلول‌ها، باکتری‌های همزیست داریم. وقتی ناخدای این سرزمین (یعنی افکار و اندیشه ما) فرمان قحطی را صادر می‌کند، تک‌تک این سلول‌ها، با توجه به این فرمان، «نم پس نمی‌دهند»! یعنی هر آنچه دریافت می‌کنند را برای «روز مبادا» ذخیره می‌کنند. متابولیسم (سوخت و ساز بدن ) کاهش می یابد، چربی‌ها انباشته می‌شوند و بدن مقاومت شدیدی در برابر هرگونه تغییری نشان می‌دهد. درست مثل قحطی یوسف پیامبر (س) که قبل از رسیدن قحطی واقعی، موج گرسنگی و ذخیره‌سازی، سرزمین را در بر گرفته بود. این فرمان ذهنی، می‌تواند مانع اصلی در مسیر کاهش وزن شما باشد. در سی‌ دی «ساختمان جسم » من با جسم خودم آشنا شدم و یاد می‌گیریم که چگونه جسممان را بازسازی کنیم، و این علم جناب مهندس است؛ علمی که یقین دارم در چند سال آینده سراسر دنیا را فرا خواهد گرفت.

ضلع دوم: منیت

ضلع دوم، منیت است. منیت، آن حس «من بلدم»، «من به کمک کسی نیاز ندارم»، «من باید بهترین باشم». اعتراف می‌کنم، من هم این منیت را داشتم. انسانی بودم که منیت بالایی داشتم. همیشه بهترین غذا را می‌خوردم، بهترین ماشین سوار می‌شدم، بهترین تریاک را مصرف می‌کردم. همین منیت بود که مرا زمین‌گیر کرد؛ مانند یک کشتی‌ که بار اضافه فراوان به آن سوار کرده‌ام، به گِل نشست.

در ظاهر بد نیست که بهترین مواد غذایی به بدن برسد، اما اندازه آن هم اهمیت دارد. قفسه‌های مواد غذایی در بدن من باید پر باشد، اما نه آن‌قدر پر که بترکد! مثل مغازه‌ای که قفسه‌هایش به اندازه چیده شده، جلوه زیبا دارد. اما اگر ویترین یا قفسه مغازه را شش برابر گنجایشش پر از خمیر دندان کنیم، حتی اگر بهترین خمیر دندان بازار باشد، چه سودی دارد؟ هیچ! چون در چیدمان مثل انبار عمل شده. وجود منیت باعث شد گیر کنم و دچار ناامیدی شوم.

در خیال خودم که منیت را باید درمان کنم و از ناامیدی فاصله بگیرم، آمدم با فرمان اینکه «درختان ایستاده می‌میرند»، گفتم «من هم یا باید بمیرم یا درست کنم.» به ورزش و تحرک و نظم در مصرف وعده‌های غذایی روی آوردم. می‌خواستم به‌تنهایی همه کارها را انجام دهم و دوچرخه‌سوار قهرمان مسابقات <توردوفرانس> که گرفتار سرطان شده بود را الگو قرار دادم. حرکت را آغاز کردم. یک روز در حال دوچرخه‌سواری در شیب پل چوبی بودم که یک موتورسواری قصد داشت تا دستم را بگیرد و شیب تند را راحت‌تر رکاب بزنم. من با وجود منیت بالایم نجوا کردم؛ «درختان ایستاده می‌میرند!» و با تمام قدرتم شروع به رکاب زدن کردم. سرعتم را آن‌قدر افزایش دادم که از موتورسوار جلو زدم! حتی دستم را دراز کردم که به او در این شیب تند کمک کنم!! در خیال خودم فکر می‌کردم توانمندی رقابت را پیدا کرده‌ام و فکر میکردم که منبت را درمان کردم، اما اشتباه بود و غرق منیت بودم. دقیقاً مثل همان شخصی که می‌خواهد تریاک را کنار بگذارد، اما به مصرف قرص هم روی می‌آورد و بیشتر در چاه تاریکی و ظلمت فرو می‌رود.

وقتی این تجربه را با استاد امین در میان گذاشتم ، انتظار تشویق و تمجید داشتم، ایشان فرمودند که دقیقاً برعکس عمل کرده‌ام و اشتباه کرده‌ام! چون در وهله اول کاری کرده‌ام که آن آدم دیگر به کسی دست یاری دراز نکند. ایشان فرمودند: «تو حتی اگر نیاز به کمک هم نداشتی، باید اجازه دهی تا دیگران کمکت کنند. انسان ضربه‌ای که می‌خورد، از جهل و ناآگاهی است.» بله، مثلث جهل: ترس و ناامیدی، از منیت تشکیل شده است.

ضلع سوم: ناامیدی

و اما ضلع سوم، که حاصل دو ضلع قبلی است: ناامیدی ؛ ناامیدی در مسیر کاهش وزن، نه یک ضعف ذاتی در فرد، بلکه نتیجه‌ی مستقیم جهالت است؛ جهالتی که از مثلث ترس و منیت تغذیه می‌کند و ما را به سمت روش‌های غلطی سوق می‌دهد که در نهایت به ناامیدی منجر می‌شوند.
اجازه بدهید چند مثال بزنم از روش‌های غلطی که منجر به ناامیدی می‌شوند:
* ناامیدی ناشی از «رژیم‌های قحطی‌زده»: بسیاری از ما به دنبال رژیم‌هایی هستیم که به سرعت و با حذف بخش بزرگی از گروه‌های غذایی، تغییر ایجاد کنند. این «رژیم‌های قحطی‌زده» به بدن فرمان می‌دهند که در حالت آماده‌باش برای کمبود قرار گیرد. بدن نیز هوشمندانه عمل می‌کند: متابولیسم را کاهش می‌دهد تا انرژی کمتری بسوزاند و هر آنچه دریافت می‌کند را برای «روز مبادا» ذخیره کند. وقتی بعد از مدتی، با وجود گرسنگی و محرومیت زیاد، نتیجه‌ای حاصل
* نمی‌شود، موجی از ناامیدی شدید فرد را فرا می‌گیرد. اینجاست که فرد با خودش می‌گوید: «من هر کاری کردم، نشد!» در حالی که روش انتخابی، ریشه در ترس از چاقی و منیت در «سریع‌ترین راه» بود.

* ناامیدی از عدم پذیرش کمک و تجربه (تجلی منیت): همان‌طور که از تجربه خودم گفتم، وقتی فرد در مسیر کاهش وزن با منیت «من خودم می‌توانم، نیاز به کمک هیچ‌کس ندارم» قدم برمی‌دارد و از تجربه‌های دیگران، از راهنمایی های راهنما، به محض مواجه شدن با کوچک‌ترین مانع یا چالش (که در این مسیر طبیعی است)، دچار ناامیدی می‌شود. این ناامیدی عمیق‌تر است، چرا که فرد در خلوت خود با شکست مواجه شده و چون راهی برای کمک گرفتن باز نکرده، احساس تنهایی و بی‌کسی می‌کند. او خود را در گِل نشانده و راهی برای نجات نمی‌بیند. اینجاست که به قول استاد امین، حتی اگر نیاز به کمک نداشتی، باید اجازه دهی تا دیگران کمکت کنند؛ چرا که این عمل، راه را برای جریان یافتن انرژی و رهایی از منیت باز می‌کند و جلوی ناامیدی را می‌گیرد.
* در آخر باید اینو بگم همیشه شیطان به زیبا ترین شکل وارد میشود ، ممنونم از اینکه به صحبت های من گوش کردید.

تایپ و ویراستاری و ارسال : مسافرمجتبی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .