ششمین جلسه از دوره پنجاه و دوم کارگاههای آموزشی خصوصی مسافران کنگره ۶۰ نمایندگی شفا مشهد، با استادی مسافر هادی، نگهبانی مسافر مجید و دبیری مسافر مصطفی با دستور جلسه "حرمت کنگره60 چرا رابطه کاری و مالی و خانوادگی در کنگره ممنوع است؟" روز سهشنبه 10 تیر ماه ۱۴۰۴ ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
سخنان استاد:
سلام دوستان هادی هستم مسافر، خداوند را شاکرم که یک بار دیگر این توفیق نصیبم شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و از دستور جلسه امروز آموزش بگیرم و از مشارکتهای ارزشمند شما بهرهمند شوم. از لژیون مرزبانی و استاد خوبم تشکر میکنم که اجازه دادند در این جایگاه قرار بگیرم و آموزش کسب کنم.
در این دنیا، همه موجودات، جاندار و بیجان، فرقی نمیکند؛ حرمت دارند. نبودن حرمت، تمام مسائل را به سمت نابودی میبرد. مثال میزنم: شما یک فرش دارید که کامل و یکدست بوده و در بازار فرش قیمتی است. اگر شما دو سانت از این فرش را ببُرید و بگویید فقط دو سانت کم شده، چقدر میارزد؟ دیگر این فرش ارزشی ندارد.
در جامعه و در کنگره، اگر همه به حرمتها احترام بگذارند، آنجا قوانین درست اجرا میشوند و همه به بهترین شکل به چیزی که در دل دارند میرسند. برای اینکه یک جامعه بههم نریزد، وجود حرمتها ضروری است. حرمتها و ارزشها را برای راحتی و آرامش ما در جامعه گذاشتهاند. اگر حرمتها نباشند، هیچکدام از ما به آن مقصدی که میخواهیم نمیرسیم.
هر کسی که به این حرمتها احترام گذاشته، همیشه مورد احترام قرار گرفته است. میگویند هر کس به اندازه فهمش که میفهمد، اگر به این حرمتها احترام بگذارد، همانقدر نتیجهاش را میبیند. بهعنوان مثال، این حرمتهایی که آقای مهندس در کنگره ۶۰ گذاشتهاند: دروغ نگفتن، پشت سر کسی سرزنش نکردن، پول ندادن، پول نگرفتن... اگر اینها را رعایت کنید با اینکه رعایتشان سخت است به آن حال خوش میرسید، به آن رهایی که دلتان میخواهد میرسید.
اگر رعایت نکنید، شاید به رهایی برسید، ولی آن رهایی به دلتان نمیچسبد. یعنی ممکن است مثلاً یکسال یا دو سال بعد، بازگشت کنید. در خانوادهام هم همینطور است. من خودم از وقتی که به کنگره آمدم الان بیش از یکسال میشود واقعاً دارم روی خانوادهام کار میکنم.
این بچه کوچک من برای خودش حرمت دارد. همیشه این نیست که ما به بچهها تربیت یاد بدهیم؛ خیلی وقتها بچهها ما را تربیت میکنند. الان که من به کنگره آمدهام، مثلاً اگر بخواهم سیگار بکشم، جلوی بچه نمیکشم. این خودش یعنی تربیت. اگر بخواهم حرف زشتی بزنم، جلوی بچه نمیزنم. این کار خودش تربیت کردن من است. اینجاست که بچهِ من درست تربیت میشود و اگر حرمتها حفظ شود، بچه هم به آن ادب و تربیتی که دوست دارید میرسد.
در کنگره هم همینطور است. اگر حرمتها حفظ شود، شما به رهایی میرسید. خیلیها آمدهاند، پول دادهاند یا پول گرفتهاند. من خودم بهعنوان نمونه، یک ماه از سفرم گذشته بود. وقتی میگویند که در سفر اولت هیچ کاری نکن، واقعاً هیچ کاری به غیر از درمانت نکن.
من در سفر اول به راهنمایم گفتم: «حسن آقا، من زمینی دارم و میخواهم بفروشم.» گفت: «به هیچ عنوان چنین کاری نکن.» گفتم: «برای چه؟ الان خیلی گیرم و سفر اولم هست و پول برای شربتم ندارم، چه باید بکنم؟»
گفت: «اگر من راهنمای توام، هیچ کاری نکن و دست به هیچ کاری نزن.»
حالا این سختی را به هر شکلی که بود گذراندم، ولی نتیجه گوش کردن به حرف راهنما و فرمانبرداری، این شد که آن موقع آن شخص زمین را بَزخر میکرد و مفت از چنگم در میآورد چون پول لازم داشتم. ولی الان پول لازم نیستم و به هر قیمتی که دلم بخواهد، میفروشم. نتیجهاش این میشود.
خود آقای مهندس هم میگوید که تمام ضررهایی که من در طول سفرم کردم، بهخاطر تصمیمهای غلطی بود که میگرفتم. برای همین است که راهنما میگوید به هیچ عنوان، هیچ کاری در طول سفر انجام ندهید. مثلاً اگر مجردی، داماد نشو؛ اگر میخواهی طلاق بگیری، طلاق نگیر؛ اگر میخواهی ماشین بخری، نخر؛ اگر میخواهی بفروشی، نفروش. هیچ کاری انجام نده در طول سفرت. فقط به درمانت فکر کن.

خداوند به موسی فرمود : «هر وقت پیش فرعون رفتی، با نرمی و لطافت با ایشان صحبت کن.» موسی فرمود: «خدایا، این فرعون تمام خانمهای باردار را فراخواند و بچههای درون شکمشان را از بین برد که مبادا آن بچهای که در آینده میخواهد در برابرش قد علم کند، درون اینها باشد. اینهمه جنایت کرده! من با لطافت صحبت کنم؟»
(دارم از احترام میگویم.) خداوند فرمود: «اگر بچه از بین برده، اگر جنایتی مرتکب شده، به من مربوط میشود. ولی ایشان ۱۹ سال از تو در کاخ مراقبت کرده، مثل فرزندش. بهترین امکانات را در اختیارت گذاشته. تو در کاخ فرعون رشد کردی. بدیهایش را میبینی، باید خوبیهایش را هم ببینی. تو نباید اینجا دخالت کنی. من میدانم و او. چون ایشان حق پدری به گردن تو دارد، باید با لطافت رفتار کنی.»
کنگره که همهچیز به ما داده، چرا به حرمتهایش احترام نگذاریم؟ زندگی همه ما را تغییر داده. من خودم قبلاً فقط زنده بودم، زندگی نمیکردم. الان تازه یکسال است که دارم زندگی میکنم. به هیچکس و هیچ چیز فکر نکنید؛ فقط حرمتها و درمان فکر کنید. از اینکه به سخنان من گوش دادید متشکرم.
مرزبان خبری: مسافر علیاصغر
تایپ: مسافران حسین ل1، رضا ل1
مالک ل 19، ابراهیم ل19
عکاس: مسافرین صابر ل11، علیرضا ل7
تنظیم و ارسال خبر: محمد مهراد ل11
- تعداد بازدید از این مطلب :
67