English Version
This Site Is Available In English

مرزبندی هرکس متفاوت است

مرزبندی هرکس متفاوت است

هشتمین جلسه از دوره یازدهم سری کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره ۶۰ نمایندگی کریمان با دستور جلسه «وادی چهارم و تأثیر آن روی من» به استادی مسافر یوسف، نگهبانی مسافر محسن و دبیری مسافر احمد در روز پنجشنبه مورخ ۵ تیرماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان، یوسف هستم یک‌ مسافر.

خداوند را شاکر و سپاسگزارم که توفیق داد تا یک روز دیگر در کنگره حضور یابم و در این جایگاه باشم.

از آقای مهندس و خانواده محترم‌شان تشکر می‌کنم. همچنین از آقای علیرضا دژاکام بابت زحماتشان ‌ممنونم. از راهنمای درمان موادم، آقا سینا، و همچنین راهنمای درمان سیگارم، آقای مجید، سپاسگزارم.
همچنین از راهنمای همسفرم، خانم سمیه، و در دوره مرزبانی، خانم مهدیه، راهنمای لژیون تغذیه سالم ایشان خانم فائزه سپاسگزارم. از ایجنت همسفران خانم محیا، قدردانی می‌کنم و خداقوت می‌گویم به همه خدمتگزاران شعبه کریمان.
آخرین بار که من استاد جلسه بودم، شعبه گنجعلی‌خان بود و همین دستور جلسه، دقیقاً وادی چهارم بود. یقیناً گره‌ای در این وادی برای من وجود دارد و مرور اتفاقاتی که برای من افتاده است، گواهی بر این ادعاست.
یکی از سنگین‌ترین گره‌هایی که قبل از ورودم به کنگره احساس می‌کردم، عدم توانایی در عمل کردن بود و واقعاً نمی‌دانستم مشکل کارم کجاست.
امروز در مطالعه متن وادی، جمله‌ای که توجه‌ام را جلب کرد این بود که « مرز بین خودمان و خدای خودمان را تا حد امکان مشخص کنیم».
در کنگره می‌گویند حضور در جلسات سبب تکامل و پیشرفت دیدگاه می‌شود. من احساس می‌کنم تعادلی در این مسیر شکل گرفته است و متوجه شده‌ام که زیاد به خودم سخت می‌گیرم.
وقتی صحبت‌های سال گذشته خودم را خواندم، تأکید داشتم که «من می‌توانم، من باید انجام دهم و مسئولیت کارها را بر عهده بگیرم». اما در طول یک سال اتفاقاتی رخ داد که خلاف این تصور بود و به من ثابت کرد که کنترل همه مسائل ممکن نیست.
در متن وادی نیز اشاره شده که در مسائل حیاتی نباید امور را به خداوند سپرد و از خویشتن سلب مسئولیت نکرد. ولی نفس کشیدن، کار قلب و … مسائلی حیاتی هستند که کنترل آنها از دست ما خارج است.
وقتی این موارد را کنار می‌گذارم، متوجه می‌شوم که من در زندگی خیلی کاره‌ای نیستم و آرامش بیشتری پیدا می‌کنم. این تکاملی است که طی یک سال در رفتار من نسبت به خودم و اطرافیانم شکل گرفته است.
قبل‌تر می‌خواستم همه چیز را کنترل کنم؛ مثلاً صدا را تنظیم کنم، روشنایی را کم کنم و در تمام جزئیات زندگی نظارت داشته باشم؛ اما اکنون می‌دانم که این کارها در توان من نیست. من یک انسانم که در جسم مادی گرفتار شده‌ام و گمان می‌کردم قدرت خدا را دارم، اما چنین نیست و این فشار زیادی به من وارد می‌کرد.
دیدگاه جدیدی پیدا کرده‌ام که تا پیش از این هر چه شنیده و گفته بودم، این بود که انسان نباید مسائل حیاتی را به خدا بسپارد، ولی اکنون می‌فهمم بسیاری از امور از توان ما خارج است و باید با آرامش پذیرفت.

مرزبندی هر فرد با فرد دیگر متفاوت است.
برای یک سفر اولی، مرزبندی به معنای انجام دادن کارهای مشخصی است که باید انجام دهد. مثلا به موقع در جلسات حضور یابد، دارویش را به مقدار مناسب و در زمان مناسب بخورد، سی‌دی بنویسد و کارهایی که راهنما می‌گوید را انجام دهد.
ورود من به کنگره دست خودم نبود؛ مثلاً وقتی در اینترنت جستجو می‌کردم، اولین مطلب مربوط به کنگره و با نام « بکش و بکش » بود و همین باعث علاقه مندی من به سایت و حضور در آن شد. اما ادامه مسیر و جدیت در درمان کاملاً به خودم بستگی دارد.
من دیگر حس نمی‌کنم خودم راننده زندگی‌ام هستم؛ انگار رودخانه‌ای جریان دارد و من باید خودم را به آن بسپارم. بسیاری از اتفاقات به صورت خودکار رخ می‌دهند، اما برخی جزئیات را باید رعایت کرد.
مثلاً من سال‌هاست که بیماری دارم و ۲ بار عمل جراحی ‌انجام داده‌ام، این مسائل خارج از کنترل من بوده است و همین باعث شده است که ناراحت نباشم و آن را قسمت بدانم.
همچنین به دنیا آمدن من در خانواده‌ای که در آن هستم، که آن هم دست من نبوده، اما اکنون اختیار زندگی‌ام دست خودم است و باید تصمیم بگیرم که از این پس چه کنم.

پس مرزبندی هر کس متفاوت است و باید ‌بررسی کند که چه باید انجام دهم. در سفر دوم، بسیاری از مشکلات به‌طور خودکار حل می‌شود. این تجربه شخصی من است.

در این زمینه، نکته خاص دیگری ندارم و ممنون که به صحبت‌های من گوش کردید.

عکس: مرزبان خبری، مسافر رضا

تایپ: مسافر آرمان، لژیون دوم

ویرایش و ارسال: مسافر یوسف، لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .