English Version
This Site Is Available In English

شما در این جهان تنها و بدون پناه نیستید

شما در این جهان تنها و بدون پناه نیستید

دومین جلسه از دوره بیست‌و‌سوم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه همسفران آقا، نمایندگی پرستار، با استادی راهنمای محترم، همسفر علیرضا، نگهبانی همسفر علی و دبیری موقت همسفر علیرضا، با دستور جلسه «وادی چهارم و تأثیر آن روی من» پنج‌شنبه 5 تیر ۱۴۰۴، ساعت ۱۴ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان، علیرضا هستم، همسفر.
خدا را شاکرم که بار دیگر توفیق دیدار عزیزان را یافته‌ام و حضور در این جایگاه را نیز شکرگزاری دیگر می‌دانم. انگار یک سال بود که یکدیگر را ندیده بودیم. بسیار خدا را شکر می‌کنم که بچه‌ها همه خوب و سلامت هستند. فکر نمی‌کردم این‌قدر دلم تنگ شود، ولی این اتفاق افتاد و برای خودم حداقل این تجربه را دارد که ازاین‌پس قدر این باهم بودن‌ها را خیلی بیشتر بدانم.
وادی چهارم: در مسائل حیاتی به خداوند مسئولیت دادن یعنی سلب مسئولیت از خویشتن، در این وادی بیان می‌شود که ابتدا باید جایگاه خود و جایگاه قدرت مطلق را مشخص و مرزبندی کرد و دریافت که چه مسئولیت‌هایی بر عهده من است و او چه مسئولیت‌هایی دارد.
پیش‌ازاین در صحبت‌هایم گفته بودم که وادی چهارم برای من نوعی کفر، شرک و پنهان‌کاری ایجاد کرده بود؛ از این بابت که وقتی این وادی را خواندم، احساس کردم دیگر تنها خودم هستم و خودم. وادی دوم را فراموش کرده بودم که نوشته بود: «شما در این جهان تنها و بدون پناه نیستید، شما رها نشدید، شما بی‌صاحب نیستید».
یک ساحل، یک مالک، یک خالق وجود دارد؛ همان‌طور که در سی‌دی غیب گفته می‌شود، خالقی هست که برای من برنامه‌ریزی کرده و من طبق آن برنامه‌ریزی پیش می‌روم. درست است که من یک سری خواست و نیازهایی دارم که به زندگی‌ام جهت می‌دهند، اما برنامه‌ریزی آن نیرو نیز بسیار اهمیت دارد و من هرچه بتوانم آن را در خودم تقویت کنم، انسان آرام‌تری خواهم بود.
نمی‌دانم چیزی که می‌گویم چقدر به آن رسیده بودم یا نه ولی در این مدت همیشه چیزی که خیلی مرا آرام می‌کرد همان کلمه تقدیر بود که یک‌چیزهایی مثل مرگ و یک سری مسائل حیاتی حداقل برای منِ علیرضا مشخص شده و تاریخی دارد. چه‌بسا این موضوع باعث می‌شد من گاهی بی‌احتیاطی‌هایی هم بکنم؛ برای همین می‌گویم نمی‌دانم به اصل آن موضوع رسیده‌ام یا نه ولی آموزش‌های کنگره مرا آرام می‌کرد.
آن زمان اگر رسیده باشد، هرچقدر هم که من تلاش کنم، نمی‌توانم از آن فرار کنم؛ اگر هم نرسیده باشد که فرقی در اصل ماجرا نمی‌کند. به هر جهت، اینکه من بتوانم در مسیر خودم این نکته را در نظر بگیرم که من خودم هستم و می‌توانم به زندگی جهت بدهم، ولی یک نفر دیگر هم هست، نیروهای دیگری هم هستند که در مسائل و تصمیم‌گیری‌ها دخیل‌اند، فکر می‌کنم می‌شود تعادل و من از این تعادل خارج شده بودم.
چند سال پیش، هنگامی‌که وادی را مطالعه می‌کردم، مفاهیم آن برایم قابل‌درک نبود. بخشی از آن می‌گوید: «اگر تکالیف و وظایف خود را به انجام رساندیم، آنگاه باید از قدرت مطلق طلب یاری کنیم.» این موضوع برایم بسیار نامفهوم بود، چراکه ذهنم محدود به این تصور شده بود که مثلاً اگر بخواهی در آزمونی موفق شوی، کافی است درس بخوانی. می‌پنداشتم که با مطالعه‌ی کافی، حتماً در آزمون موفق خواهی شد؛ بنابراین این پرسش برایم مطرح بود که درخواست کمک در شرایطی که من تمام تلاش خود را کرده‌ام، چه معنایی می‌تواند داشته باشد؟

اما با گذشت زمان، تجربه به من اثبات کرد که این تلاش به‌تنهایی کافی نیست. بارها پیش آمد که با وجود مطالعه‌ی کافی، در امتحان موفق نمی‌شدم. بارها اتفاق افتاد که با رعایت تمام جوانب احتیاط، باز هم آسیب می‌دیدم. اینجا بود که فهمیدم نیرویی فراتر در کار است؛ یک نفر دیگر دخیل است.
در این وادی جمله‌ای کلیدی وجود دارد که بیان می‌کند: «دست‌های آسمانی تنها به القای افکار می‌پردازند.» و ما بارها در دعاها و نیایش‌های اساسی و بنیادین آن‌ها را خوانده‌ایم. به‌عنوان‌مثال، در سوره‌ی حمد می‌خوانیم: «ما را به راه راست هدایت کن» و نمی‌گوید: «مرا حمل کن و به مقصد برسان»، بلکه می‌فرماید: «مرا به راه راست هدایت نما». همچنین در دعای کنگره نیز آمده است: «تاریکی‌ها را تجربه کرده‌ایم، ما را با روشنایی‌ها آشنا گردان».
هدایت کردن، آشنا نمودن و القای افکار، تنها اقداماتی هستند که دست‌های آسمانی انجام می‌دهند و سایر امور بر عهدۀ من، علیرضا، است. هنگام مطالعۀ این مطلب نیز احساس ناخوشایندی به من دست داد و با خود اندیشیدم: "شگفتا! ما این‌همه دعا می‌کنیم، ولی آن‌ها تنها چنین اقدام محدودی انجام می‌دهند." اما پس از مدتی برایم روشن شد که القای افکار تا چه اندازه می‌تواند تأثیرگذار باشد. همین‌که در جایی نشسته‌ام و به من القا شود که "در امان هستی و اتفاقی برای تو نخواهد افتاد؛ تلاش کن تا به مقصد برسی" کافی است.
القای افکار بدین معناست که هنگامی‌که در اینجا نشسته‌ام، مجموعه‌ای از افکار به من انتقال یابد که: "به‌شرط تلاش می‌توانی در سال آینده در موقعیتی کاملاً متفاوت در مسیر زندگی‌ات قرار گیری"؛ "ای همسفر، به‌شرط تلاش می‌توانی کاری کنی که مسافرت متقاعد شود به کنگره بیاید و درمان گردد"؛ "می‌توانی زندگی‌ات را دگرگون کنی". این افکار که به من القا می‌شوند، می‌توانند مثبت یا منفی باشند: "به جایی نخواهی رسید"، "مسافرت نخواهد آمد"، "رها نخواهد شد". این نوع افکار با بقیه متفاوت است؛ این‌گونه افکار از اهمیت ویژه‌ای برخوردارند، چراکه ذهن مرا به‌صورت جدی درگیر می‌کنند.
بنابراین، این وادی به‌درستی بیان می‌کند که «در مسیر صحیح حرکت کن تا افکار مثبت به تو القا شود». من، علیرضا، به‌شدت تحت تأثیر این القائات فکری قرار دارم. به‌طورکلی، در این وادی باید توانایی تشخیص این مرزبندی‌ها را داشته باشم و بدانم که: وظایف قدرت مطلق چیست و آیا آن‌ها را انجام داده است؟ وظایف من چیست و آیا آن‌ها را به انجام می‌رسانم؟ این پرسش‌هایی است که می‌بایست به آن‌ها پاسخ داده شود.
ممنون که به صحبت‌های من گوش دادید.

تایپ، ویراستاری و بارگذاری: خدمت‌گزاران سایت همسفران آقا، شعبه پرستار

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .