پنجمین جلسه از دور سیزدهم سری کارگاه های آموزشی عمومی کنگره 60 نمایندگی بیرجند، ویژه مسافران و همسفران با دستور جلسه" وادی چهارم و تاثیر آن روی من" با استادی مسافر مهدی، نگهبانی مسافر علی و دبیری مسافر امیر در روز پنج شنبه مورخ 5 تیرماه 1404 راس ساعت 16 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
ابتدا از نگهبان محترم جلسه، راهنمای عزیزم آقا جواد و همچنین مرزبانان گرامی تشکر میکنم که این فرصت را در اختیارم قرار دادند تا در این جایگاه حضور داشته باشم و از دوستان و عزیزان آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز، وادی چهارم است که میگوید: در مسائل حیاتی، سپردن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویشتن. آقای مهندس در هر وادی، تیتری عمیق و تأملبرانگیز انتخاب کردهاند و همان عنوان را با بیانی ساده اما دقیق و کاربردی شرح دادهاند. ایشان گاهی از هر کلمهی تیتر، به مدت ده دقیقه یا بیشتر صحبت کردهاند تا مفهوم آن بهخوبی روشن شود.
در این وادی، یکی از مفاهیم اصلی این است که مسئولیتپذیری اساس حرکت ما در مسیر درمان و زندگی است. اینکه امروز من در این جایگاه قرار گرفتهام، یعنی مسئولیتی را پذیرفتهام. پیش از ورودم به کنگره، چنین حسی نداشتم؛ شاید در خانه فقط دستور میدادم که مثلاً "چای بیاور" یا "آب بده"؛ بدون آنکه مسئولیتی حتی کوچک بپذیرم. اما امروز یاد گرفتهام که هر کار، حتی کوچکترینش، یک مسئولیت دارد. بعضی مسئولیتها هم بزرگ هستند و ممکن است تا مرزهای بسیار حساس و تعیینکننده در زندگی پیش بروند. زمانی که کاری را میپذیریم، باید آن را تا انتها انجام دهیم؛ و وقتی که به انجام میرسد، لذتش را هم خواهیم برد. من روزی که به کنگره آمدم، هرگز فکر نمیکردم که بتوانم به این مرحله برسم. اما با آموزشهایی که از کنگره گرفتم، راهنماییهای عزیزِ راهنمایم، و کتابها و سیدیهایی که از آقای مهندس خواندم و نوشتم، دیدم که زندگی معنایی دیگر دارد.
یک سال و اندی پیش از ورودم به کنگره، عملاً زندگی نمیکردم؛ فقط در حال حرکت بودم. اما امروز میدانم که زندگی چیز دیگریست. نمونهای سادهاش این است که من بهعنوان پدر، مسئولیت تربیت فرزندم را بر عهده دارم، اما در دوران مصرف مواد، همسرم بهتنهایی این بار را بر دوش کشید. امروز میفهمم که چه رنجی را تحمل کرد، بیآنکه هیچگاه شکایتی کند. آن زمان ما دعا میکردیم و میگفتیم بچه خودش بزرگ میشود، خودش تربیت میشود! اما حالا که از مواد فاصله گرفتهام و ذهنم آرام است، میفهمم که تربیت، مسئولیتیست که باید برعهده بگیریم.
در کنگره، دانایی را فقط سواد نمیدانند، بلکه همان چیزیست که آقای مهندس میفرمایند: توانایی تشخیص درست از نادرست و عمل به آن. دانایی یعنی بتوانیم بر نفس اماره خود غلبه کنیم. ما سه نوع نفس داریم: اماره، لوامه (سرزنشکننده)، و مطمئنه. نفس اماره آن بخش حیوانی وجود ماست، همانطور که یک حیوان مثلاً وقتی علفی میبیند، بیاختیار میخورد، بیآنکه بداند متعلق به چه کسیست. این نفس را باید با تزکیه و پالایش ارتقاء داد تا به مرحله لوامه برسیم، که حداقل اگر کاری اشتباه است، جلویمان را بگیرد. من هنوز به مرحلهی نفس مطمئنه نرسیدهام، اما حالا چیزهایی را میدانم که باعث میشود بعضی کارهای نادرست را انجام ندهم. این وجدان نیست، بلکه همان حالت سرزنشکنندهی درون ماست که ما را از انجام خطا بازمیدارد.
امیدوارم بتوانم در سفر دومم ادامه دهم، آموزش بگیرم، و از رهنمودهای راهنمایم استفاده کنم. امروز که در این جایگاه نشستهام، احساس قدرتی دارم که هرگز فکر نمیکردم به آن برسم. من روزی نمیتوانستم حتی ۲۴ ساعت بدون مواد باشم. دردش را که تصور میکردم، میترسیدم، وگرنه مشکل دیگری نداشتم. از لحاظ خانوادگی مشکلی نداشتم، اما ترس از درد اجازه نمیداد که قدم بردارم.
از قدرت مطلق خواهانم در این مسیر، برای خودم، خانوادهام و دیگر دوستان، فردی باشم که اشتباهات گذشته را جبران کند. بسیاری از دوستانم آمدند، آموزش دیدند، اما به دلایلی شاید بازگشتند. ولی کسانی که میمانند، برای این جایگاه و این صندلی ارزش قائلاند و مطمئناً پاداشش را خواهند گرفت. اکنون نزدیک به یک سال است که رها شدهام و از آموزشهایی که آقای مهندس و راهنمایم ارائه میدهند، بهره میبرم. اگر درست استفاده کنیم، این آموزشها بیتأثیر نیستند؛ البته به شرطی که آنها را کاربردی کنیم و در زندگی به کار بگیریم.
امیدوارم که سخنانم در دل دوستان تأثیر گذاشته باشد و در ادامه بتوانم از مشارکت دوستان نهایت استفاده را ببرم.

تایپ: مسافر مهدی لژیون ششم
عکاس: مسافر علیرضا لژیون ششم
ارسال خبر: مسافر جواد لژیون سوم
- تعداد بازدید از این مطلب :
71