English Version
This Site Is Available In English

عشق بلاعوض

 عشق بلاعوض

همیشه شاکر خداوندی هستم که راهی را به من نشان داد  تا بتوانم خود را پیدا کنم و مسیر انسانیت را برای من روشن کرد؛ وقتی به اجبار مسافرم وارد کنگره شدم، سرشار از ناامیدی و استرس بودم، همیشه نصف بیشتر بار مسئولیت زندگی بر عهده  من بود، با خود می‌گفتم، خدایا چرا زندگی من باید این‌قدر مشکل داشته باشد؟ خدایا پس کجایی؟ چرا صدای من را نمی‌شنوی؟ ناآگاه و ناامید بودم و در زندگی  سراسر سکون و بی‌حرکتی، در مردابی از جهل و ناآگاهی خود، هر روز بیشتر فرو می رفتم و دست و پا می زدم و هیچ آموزش و آگاهی نبود، با خدای خود همیشه در حال  گله و شکایت بودم، ولی می‌دانستم بالاخره قدرت مطلق صدای من را می‌شنود و کمکم می‌کند.

وقتی وارد جمعیت انسان‌های باعشق و محبت کنگره شدم، فهمیدم که چه‌قدر ناآگاه بودم جلسات کنگره، سی‌دی‌ها و آموزش‌های مهندس دژاکام من را با خودم روبه‌رو کرد، بدون شناخت از خود و غفلت از وظایف، از تمام مسئولیت‌ها کنار کشیده بودم و فقط خدا خدا می‌کردم؛ راهنمای عزیزم مثل فرشته‌ای کنار من  قرار گرفت و به من آموخت که باید حرکت کنم، با تلاش و حرکت است که نیروهای الهی به کمک من می‌آیند.

من با وادی‌ها آشنا شدم و تفکر کردن را آموختم و تک‌به‌تک جلو رفتم، فهمیدم تقدیر و زندگی‌ام را با اعمال و رفتار خودم می‌نویسم؛ بهشت و جهنم را برای خود و خانواده‌ام می‌سازم.

به وادی چهارم که رسیدم خیلی در فکر فرو رفتم که چه‌قدر سال‌های زیادی را در گمراهی گذرانده‌ام و متوجه نبودم، من می‌توانم زندگی‌ام، حال خود و فرزندانم را تغییر دهم؛ وادی‌ها مثل طنابی من را از مرداب تاریکی‌ بیرون کشید و صراط مستقیم را نشان داد؛ متوجه شدم که اگر می‌خواهم تغییر کنم و به حال خوش برسم باید بار مسئولیت کارهای خود را بپذیرم و شانه خالی نکنم، باید بدانم که برای تکامل به این جهان آمده‌ام و همیشه باید در حال آموزش، تعلیم و تعلم باشم و به دیگران هم دانسته‌های خود را انتقال دهم.

یکی از آموزش‌های نابی که در کنگره آموختم‌، شرکت در لژیون سردار بود، چرا که به خود آمدم و به این باور رسیدم که خود باید تعهدی که دادم را پرداخت کنم و منتظر کمک و توقع از کسی نباشم، حتی مسافرم، با تلاش و قناعت توانستم با ذره‌ذره پس‌انداز کردن، تعهدم را به پایان برسانم و انرژی آن را کسب کنم، من از نظر مادی پرداخت داشتم، اما زندگی‌ام و صور پنهان من از نظر معنوی سرشار از عشق و زیبایی شد و در کنار آن آرامش درونی به‌دست آوردم.

من در وادی چهارم به خیلی چیزها در شناخت خود رسیدم، اين‌که در لژیون اگر فرمانبردار راهنما نباشم و از مسئولیت‌های خود شانه خالی کنم، به هدفی که می‌خواهم نمی‌رسم و در گمراهی و جهل خود سر از ناکجا آباد در می‌آورم، من هر ثانیه افتخار می‌کنم که یک کنگره‌ای هستم و به مخلوقین خداوند، بلاعوض عشق می‌ورزم و صد برابر دریافت می‌کنم و آموزش می‌گیرم.

دست‌های شما را از راه دور می‌بوسم استاد عزیز، آقای مهندس دژاکام که من را از ضدارزش‌های درون و بیرون نجات دادید، ناجی زندگی همه ما انسان‌هایی که در راه مانده بودیم و امیدی نداشتیم؛ بابت بودن شما شکر و تمام عمر خود را خدمت می‌کنم، در بستر کنگره‌ای که من را زنده و امیدوار کرد.

نویسنده: همسفر شبنم رهجوی راهنما همسفر معصومه (لژیون هفتم)
رابط‌ خبری: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون ششم)
ویرایش: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر اکرم (لژیون یازدهم) دبیر سایت
ارسال: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر شفیعه (لژیون چهارم) نگهبان سایت             
همسفران نمایندگی شفا مشهد

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .