English Version
This Site Is Available In English

آن‌جا که امید زنده است

آن‌جا که امید زنده است

از زمانی‌که به کنگره۶۰ آمده‌ام، حالم خوب است؛ مثل مردی که دست پر به خانه‌اش می‌آید، مانند آدم بی‌خیالی که حرف‌هایش را با خودش زده‌ است. مسافرم مرا با دنیایی آشنا کرد که از آن بی‌خبر بودم، من حتی از حال مسافرم هم بی‌خبر بودم! تمام این سال‌ها نگذاشته بود متوجه شوم که با چه دردی دست و پنجه نرم می‌‌کند. تازه بعد از ورود به کنگره و آگاه شدن از عواقب بیماری اعتیاد ذره‌ذره متوجه شدم کارهای عجیب و غریبی که انجام می‌داد به خاطر پیامد‌های اعتیاد بود. در مورد اعتیاد هیچ شناختی نداشتم و مسافرم به خوبی شاید هم با زجر و سختی اعتیادش را از من پنهان کرده بود.

زمانی‌که فهمیدم سال‌ها مواد مصرف‌کننده مواد مخدر بوده و من بی‌خبر هستم شوکه شدم و در باورم نمی‌گنجید. وقتی نگاهش می‌کردم، بغض گلویم را فشار می‌داد که چه‌طور سال‌ها به تنهایی این درد را پنهان کرده و زجر کشیده بود. مسافرم مرا را با جمعیتی آشنا کرد که تک‌تک آن‌ها قلبی پر از عشق داشتند؛ ولی نتوانسته بودند آن‌ را نشان دهند؛ چون درد در زندگی‌شان آوار شده بود؛ دردی که زمانی عزیز‌ترین فرد زندگی‌شان گرفتار افیون اعتیاد شده بود و نمی‌دانستند چه کاری برای بهبودی حال او کنند و هیچ راه‌حلی برای درمان آن پیدا نمی‌کردند.

این حرف‌ها صادقانه‌ترین اعترافات زندگی من است؛ کنگره۶۰، مکانی پر از آرامش و مملو از حس فروتنی و مهربانی است. آغوش‌هایی که سال‌ها خالی از مهر و محبت مانده بودند، حالا با دیدن همدیگر دست‌هایشان را باز می‌کنند و همدیگر را در آغوش می‌کشند. این صحنه‌ها خیلی قشنگ است که برای رهایی هم دعا کرده و همدیگر را کاملاً درک می‌کنند. لژیون را که انتخاب کردم، در کنار همسفران‌تازه‌واردی نشستم که مثل خودم پر از استرس و نگرانی بودند؛ اما راهنمای خوبمان که از همان ابتدا از ایشان حس و حال خوبی گرفتم، با کلماتی شمرده و نگاهی پر از مهربانی تمام تلاشش را کرد تا ما را از نگرانی و تشویش دور نگه دارد.

راهنمای خوب‌مان با تمام همسفر‌ها همراه و همدل هستند و در مورد تمام سی‌دی‌ها، کتاب‌ها و منابع کنگره خیلی با حوصله و آرامش توضیح می‌دهند و با همسفران مثل رفیقی چندین ساله صحبت می‌کنند. چند روز پیش تولد یک‌ سال رهایی یکی از همسفران بود و راهنمای خوبمان چه‌قدر عالی با کیکی پر از عشق و محبت سورپرایزشان کردند و این برای من امید بود، امیدی از جنس خواستن که ما هم می‌توانیم به رهایی برسیم. در لژیون و در کنار راهنمایی کار بلد که می‌داند چه چیز می‌تواند ما را سر پا نگه دارد تا راحت‌تر و بدون خستگی به راه خود ادامه‌ دهیم و آموزش‌ها را ذره ذره فرا بگیریم.

حضور در لژیون باعث شد هر جلسه بیشتر از قبل با شوق و امید وافری به کنگره۶۰ بیایم و همین امیدواری ما را نجات خواهد داد من مطمئن هستم هر چند دور و هر چند دیر باشد؛ ایمان دارم خیلی زود حال مسافرم و خودم بهتر از قبل خواهد شد. امیدوارم بعد از گذشت دوره درمان مشخص شده که طی ۱۱ ماه به طول می‌انجامد جشن رهایی بگیریم و خدمت آقای مهندس برای رهایی برویم. برای جبران لحظاتی که در زندگی ترسیدیم، زجر کشیدیم و هیچ‌کس خبر نداشت که وسط چه جنگی داشتیم می‌جنگیدیم، برای جبران تمام زخم‌هایی که نگذاشتیم خونش دیده شود جشن رهایی خواهیم گرفت. دوست دارم وسط این جشن یک چشمک ریز بهم بزنیم و بلند بخندیم که بالاخره از دست افیون خانمان‌سوز اعتیاد رها شدیم و به درمان قطعی رسیدیم.

ان‌شاءالله جشن اولین تولد رهایی‌هایمان را جشن خواهیم گرفت. از بنیان کنگره۶۰، آقای مهندس و خانواده محترمشان صمیمانه سپاسگزارم که این بستر را برای ما همسفران مهیا کردند همچنین از تک‌تک خدمتگزارانی که برای رهایی انسان‌های درد کشیده تلاش و زحمت می‌کشند، سپاسگزارم. شاکر خداوند هستم که این مکان مقدس را به من و مسافرم نشان داد تا برای رهایی و سلامتی تلاش کنیم و امیدوارم بتوانم تمام زحمات و کمک‌هایی که کنگره به من کرد را در آینده نزدیک با خدمت کردن بلاعوض در این مکان مقدس به انجام برسانم.

نویسنده: همسفر ملیحه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
رابط خبری لژیون سوم: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر پریا (لژیون سوم)
ویرایش و ارسال: همسفر لیلا رهجوی راهنما همسفر مریم (لژیون اول) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی صائب تبریزی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .