English Version
This Site Is Available In English

یاد الله در هر جا یاد خود از قطره به اقیانوس است

یاد الله در هر جا یاد خود از قطره به اقیانوس است

نهمین جلسه از دوره اول جلسات لژیون سردار همسفران نمایندگی ارگ کرمان با استادی همسفر فاطمه، نگهبانی همسفر کوکب و دبیری همسفر محبوبه با دستورجلسه «وادی چهارم (در  مسائل حیاتی؛ سپردن به خداوند؛ یعنی سلب مسئولیت از خویشتن) و تأثیر آن روی من» روز دوشنبه ۲ تیرماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۴:۳۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

ابتدا خداوند بزرگ و مهربانم را سپاسگزارم که به من اجازه دادند در کنار شما باشم و این فرصت به من داده شد که از شما عزیزان آموزش بگیرم. تعطیلی‌ها به من یادآوری می‌کند که چقدر کنگره برای من ارزشمند است و باید قدر آن را بدانم و حس غریبی است وقتی که فکر می‌کنی ممکن است تعطیلی‌ها پی‌درپی باشد و قرار باشد مدتی از آمدن به کنگره محروم باشی. خداراشکر می‌کنم که امنیت در استان ما هنوز برقرار است و می‌توانیم بیاییم و در کنار هم باشیم و به نظرم باید قدر امنیتی که داشتم را بیشتر بدانم چون نعمت بسیار بزرگی است و ان‌شاءالله به‌زودی دوباره برقرار خواهد شد. تشکر می‌کنم از آقای مهندس، خانواده محترمشان بابت فراهم کردن این بستر مناسب برای رشد و پرورش منِ همسفر که بتوانم زندگی بهتری را در کنار خانواده‌ام داشته باشم. از راهنمای اولم همسفر سمیه در نمایندگی کریمان و راهنمای دومم همسفر سمیه در نمایندگی ارگ و راهنمای تازه‌وارین همسفر محدثه بابت اینکه به من کمک کردند که با مسائل زندگی با حس خوب برخورد کنم و از آن‌ها یک غول بزرگ درست نکنم و از لحظه‌لحظه زندگی‌ لذت ببرم بسیار سپاسگزارم، از راهنمای مسافرم مسافر محسن بسیار سپاسگزارم که مسافرم را به درمان رساندند و حال خوب امروز مسافرم را مدیون راهنمای بزرگوارشان هستم، از مسافر عزیزم سپاسگزارم که به من اجازه می‌دهند در کنگره حضور داشته باشم و همچنین از نگهبان لژیون سردار همسفر کوکب که به من فرصت خدمت کردن در این جایگاه را دادند و راهنمای عزیزم که به من اجازه این خدمت را دادند تشکر می‌کنم و خدمت دبیر محترم همسفر محبوبه بابت گزارش عملکرد جامعی که ارائه دادند و خدمت همسفر زهرا خزانه‌دار محترم لژیون سردار خداقوت عرض می‌کنم.

دستورجلسه وادی چهارم و تأثیر آن روی من است. داشتم در مورد دستورجلسه فکر می‌کردم دیدم از وادی اول به من می‌گویند دلیل این‌که تو در زندگی درگیر مشکلات زیادی هستی و مدام با آن‌ها دست‌وپنجه نرم می‌کنی به‌خاطر این است که تو هنوز درست فکر کردن را یاد نگرفته‌ای و هنوز دیدگاه تو نسبت به خیلی از مسائل درست نیست. پس اول باید فکر من درست شود تا بتوانم برای مشکلاتم راه‌حل پیدا کنم و آن‌ها را حل کنم. ۴ وادی اول روی فکر من کار می‌کنند و می‌خواهند فکر من را درست کنند. وادی اول به من می‌گوید افکار تو باید به تفکر تبدیل شوند، وادی دوم ناامیدی من را به امید تبدیل می‌کند و وادی سوم من را از وابستگی به دیگران و عدم اعتماد‌به‌نفس به انسانی تبدیل می‌کند که اعتماد‌به‌نفس دارم و می‌خواهم مسئولیتم را بپذیرم و روی پای خودم بایستم، اما در وادی چهارم آقای مهندس می‌گویند ممکن است ما بعد از این‌که این مراحل را طی کردیم به یک راه دررو فکر کنیم و آن راه دررو این است که بیایم و تمام مسئولیت‌ها را به خداوند واگذار کنم و بگویم چون خداوند از همه برتر است و خالق همه هست پس می‌تواند تمام خواسته‌های من را برآورده کند و مشکلات من را حل کند؛ آن‌وقت است که می‌نشینم و شروع به رازونیاز می‌کنم و مدام از او می‌خواهم که خداوندا این کار را برای من انجام بده؛ اما این یک خطای بسیار بزرگ است که من به‌خاطر جهل و ناآگاهی‌ام انجام می‌دهم؛  چون نمی‌دانم یا نمی‌خواهم  قبول کنم که در هستی تمام مسئولیت‌ها دوطرفه است و این یک قانون است؛ یعنی هم من، هم خداوند و هم تمام موجودات هستی مسئولیت‌هایی داریم که باید آن‌ها را بپذیریم.

حالا منِ همسفر به‌عنوان کسی که مخلوق یک خالق هستم برای این‌که توکل من به خداوند و دعای من به درگاه او تأثیرگذار باشد و او به من کمک کند، ببینم که در متن وادی چهارم که به من می‌گوید «در مسائل حیاتی؛ به خداوند سپردن، یعنی سلب مسئولیت از خویشتن»؛ باید دنبال چه راهکاری باشم که این اتفاق بیافتد. اولین قدم این است که نوع نگاه من و طرز فکر من درست شود یعنی این را باور کنم که سپردن مسئولیت زندگی فقط به خداوند به معنی فرار خودم از مسئولیت است و اگر من می‌خواهم مسائل و مشکلاتم حل شوند یا به اهدافم برسم باید این را بدانم که توکل به خداوند به تنهایی و بدون تلاش هیچ فایده‌ای ندارد. متن وادی چهارم از شناخت صحبت می‌‌کند اینکه من باید مسئولیت‌های خودم را بشناسم و مسئولیت‌های خداوند را هم بشناسم و من فکر می‌کنم وقتی که من به این شناخت برسم نگاه من به زندگی و تفکر من درست می‌شود، به دنبال آن خواسته‌های من به سمت معقول شدن می‌روند آن وقت است که عقل من فرمان می‌دهد حرکت کن، تلاش کن و بعد توکل کن اینکه بنشینم و یا از روی کاهلی و سستی یا به‌خاطر تحت فشار بودن به خاطر آن مشکلی که دارم فقط با دعا و راز و نیاز از خداوند توقع کمک و حل کردن مشکلم را داشته باشم درست نیست. چون این باعث می‌شود  نعمت‌هایی که خداوند به من داده است را در نظر نگیرم و از آن‌ها استفاده نکنم و درنتیجه هیچ پیشرفتی در حل مشکلم و یا رسیدن به هدفم نداشته باشم؛ درست مثل کاری که من در زمان اعتیاد مسافرم انجام می‌دادم؛ می‌نشستم و فقط برای ترک اعتیاد برای او دعا می‌کردم در حالی که به دنبال هیچ راه منطقی برای درمانش نبودم.

آقای مهندس برای این‌که من به یک شناخت واقعی از خودم برسم در این وادی از صورآشکار و پنهان وجود من صحبت می‌کنند. صورآشکار که قبل از کنگره هم با آن‌ها آشنا بوده‌ام که اجزاء جسم من هستند و برایم شناخت شده‌اند؛ جزئیات و بعضی از عملکردهایش را نمی‌دانم ولی آن را در ظاهر می‌بینم و برای من قابل لمس است؛ اما صور پنهان چیزهایی هستند که برای من آشکار نیستند، قابل لمس نیستند و من نمی‌توانم آن‌ها را مشاهده کنم فقط می‌توانم آن‌ها را حس کنم؛ البته اگر آن‌ها را بشناسم و به‌نظر من خیلی مهم هستند و در کنار جسمم باید صور‌پنهانم را هم بشناسم؛ چون این صور‌پنهان من هستند که بعد از مرگ هم با من باقی می‌مانند. نفس من، روح من، عقل من، آرشیو و خیلی از چیزهایی که قبل از کنگره برای من شناخته شده نبودند. آقای مهندس در این وادی نفس را برای من توضیح می‌دهند که نفس در واقع خودِ اصلی من است؛ خود واقعی من است و با روح کاملاً متفاوت است، من این موضوع را قبل از کنگره نمی‌دانستم و در این وادی از آقای مهندس یاد گرفتم که روح فرِّ ایزدی دارد؛ اصل آن از خداوند بر من دمیده شده است و هیچ‌وقت خبیث نمی‌شود و این نفس انسان است که تغییر می‌کند و بالا و پایین رفتن آن باعث خوب و بد شدن انسان می‌شود. یعنی مراتبی دارد که براساس دانایی و خواسته‌های من در درجات متفاوتی قرار می‌گیرد. اگر دانایی من رشد نکند من در مرتبه نفس حیوانی یا نفس اماره قرار می‌گیرم که اولین مرحله نفس در انسان است؛ در این مرحله اصلاً برای من مهم نیست که حرف من، رفتار من و یا خواسته‌ای که دارم چه تأثیری روی دیگران می‌گذارد؛ اما وقتی دانایی من بالاتر می‌رود بخشی از خواسته‌های من معقول می‌شوند؛ یعنی به عقل هم اجازه می‌دهم که در هدایت من نقشش را ایفا کند و این باعث می‌شود وجدان من به کار بیوفتد و من اگر کار بدی انجام دادم خودم را سرزنش می‌کنم؛ این نشان‌دهنده این است که من در مرحله نفس سرزنش کننده یا لوامه هستم.

این سرزنش کردن باعث رشد دانایی من می‌شود، چرا؟ چون من به دنبال راهی می‌روم که دوباره آن کار را که باعث پشیمانی‌ام شده است تکرار نکنم و در نتیجه فکر می‌کنم، به دنبال آموزش می‌روم، دوباره تجربه می‌کنم و دانایی من بالاتر می‌رود. وقتی سطح دانایی بالاتر برود می‌توانم به نفس مطمئنه برسم؛ یعنی به جایی می‌رسم که می‌‌توانم خواسته معقول از غیر معقول را تشخیص دهم و تلاشم را صرف  برآوردن خواسته‌های معقولم  می‌کنم؛ چون می‌دانم فرمان عقلم است، آن خواسته را می‌پذیرم و اجرایش می‌کنم و این یعنی نزدیک شدن به فرمان عقل که آقای مهندس در واردی چهارم می‌گویند نتیجه دست یافتن به این مرتبه نفس رسیدن به آرامش و بهشت وعده داده شده خداوند است. جمله‌ای در ابتدای کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر است  که می‌گوید «یاد الله در هرجا، یاد خود از قطره به اقیانوس است». انسان قطره‌ای از اقیانوس بیکران خداوند است، ویژگی‌ها و صفات خداوند به صورت کوچک در منِ انسان هم وجود دارد و یکی از این ویژگی‌ها که آقای مهندس در این وادی روی آن تأکید می‌کنند مسئولیت‌پذیری است. ایشان می‌گویند همان‌طور که منِ انسان مسئولیت‌هایی دارم خداوند هم با خلقت من در قبال من مسئولیت‌هایی را پذیرفته است. وقتی که من را آفرید به من نعمت‌ اختیار و ویژگی‌هایی را داد و من را بر سر یک دوراهی قرار داد، هر مسیر را علامت‌گذاری کرد و پایان هر مسیر را هم به من نشان داد. پس من وقتی راهی را با اختیاری که دارم انتخاب کردم پایان آن، چه نتیجه‌اش خوب باشد و چه بد، باید مسئولیت انتخابم را بپذیرم و قبول کنم که انتخاب خودم بوده است و مقصر خداوند و یا دیگران نیستند.

آقای مهندس می‌گویند کوتاه‌ترین راه، صراط مستقیم است و در تک‌تک وادی‌ها این حرکت در صراط مستقیم را به من یاد می‌دهند. بعضی وقت‌ها با خودم فکر می‌کنم چرا با اینکه صراط مستقیم را به من نشان می‌دهند من به سمت راه غیر مستقیم و راهی که مشکلات من را بیشتر می‌کند می‌روم و همیشه به این نتیجه رسیده‌ام که یکی از اضلاع مثلث جهالت  باعث این انتخابم می‌شود؛ ترس، ناامیدی یا منیت من است که باعث می‌شود من به‌جای پذیرش مسئولیت‌هایم، معرکه‌گیری می‌‌کنم یا آن‌ها را وظیفه دیگران می‌دانم و یا به خداوند واگزارشان می‌کنم و این فقط راه من را برای رسیدن به هدفم دشوارتر می‌کند و باعث می‌شود که راه من در رسیدن به آرامش دشوار و طولانی‌ شود. متنی را دیروز خواندم که به‌ نظرم آمد هم به وادی چهارم مربوط می‌شود و هم به مسئله‌ای که برای کشور عزیزمان پیش آمده است. طبق جستجویی که کردم برگرفته از شعری است که آقای پیغمبری یکی از شاعران شعر فارسی و ترکی سرودند که می‌گوید: ماهیان از آشوب دریا به خدا شکایت بردند، دریا آرام شد و آن‌ها صید تور صیادان شدند؛ آشوب‌های زندگی حکمت خداست، از خداوند دل آرام بخواهیم، نه دریای آرام. اِن‌شاءالله دلتان همیشه آرام و سرشار از ایمان، حس امنیت و شادی باشد.

عکس: مرزبان خبری همسفر رقیه
تایپ و ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران‌ نمایندگی ارگ کرمان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .