English Version
This Site Is Available In English

اگر در مسیر باشی، هستی محکوم به یاری توست

اگر در مسیر باشی، هستی محکوم به یاری توست

چهارمین جلسه از دور بیست‌و‌یکم از سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی ویژهٔ مسافران نمایندگی یحیی زارع میبد، با استادی ایجنت محترم مسافر کاظم، نگهبانی مسافر مجتبی و دبیری مسافر داود، با دستور جلسه: «وادی چهارم و تأثیر آن روی من»، در روز یکشنبه مورخ یکم تیرماه ۱۴۰۴، رأس ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه‌ این هفته، وادی چهارم است که می‌گوید: «در مسائل حیاتی، مسئولیت دادن به خداوند یعنی سلب مسئولیت از خویش.»
ما یک سوره‌ای در قرآن داریم به نام سوره‌ «عصر» که می‌فرماید: إنَّ الإنسانَ لَفی خُسر؛ یعنی قسم به زمان که انسان همیشه در حال خسارت زدن است.
وادی دهم و یازدهم به بعد است که ساکنین آسمان به ما، دیدگاه فرشتگان به دیدار خداوند می‌آیند و می‌گویند: «تو می‌خواهی موجودی خلق کنی که روی زمین جنگ و فساد و خون‌ریزی راه بیندازد؟ چرا می‌خواهی به انسان اختیار بدهی؟»
خداوند می‌فرماید: «من چیزی می‌دانم که شما نمی‌دانید.» و این، بهای خسارت زدن است که انسان به این جهان بیاید و چیزی یاد بگیرد، و هرکس این‌ها برای آموزش گرفتن من انسان است.

ما انسان‌ها، خداوند را با غول چراغ جادو اشتباه گرفته‌ایم. درست است که توکل می‌کنیم و در این مسیر، خداوند به ما کمک می‌کند؛ ولی مسئولیت اصلی، بر عهده‌ خود ما است.
خداوند در کلام‌الله می‌فرماید: «همانا انسان چیزی نیست جز سعی و تلاش.»
ما از خداوند می‌خواهیم که در مسیرِ درمان اعتیاد به ما کمک کند؛ اما زمانی که من در مسیر درست نباشم و کار درست انجام ندهم، قرار نیست هیچ اتفاق مثبتی رخ بدهد.

بسیاری از وقت‌ها ما در مسیر اشتباهی قرار می‌گیریم و از خداوند گلایه می‌کنیم که چرا من موفق نمی‌شوم؟ و خداوند می‌فرماید: «تو مسیرت را درست کن، من همه‌جوره به تو کمک می‌کنم.»
وادی چهارم می‌گوید: در ابتدا باید در مسیر درست قرار بگیریم تا به درمان برسیم. در کنگره، کسانی موفق می‌شوند که اولویت اول زندگی‌شان، درمان شدن باشد.
وقتی در این مسیر قرار گرفتم و درست حرکت کردم، تمام سیستم و هستی هم به کمک من می‌آیند.
اگر من در مسیر درمان قرار گرفتم؛ باید انسانی مضطر باشم و تمام سعی و تلاشم را انجام دهم.

شمس و مولانا از مسیری عبور می‌کردند. مولانا به شمس گفت: «مضطر یعنی چه؟»
شمس گفت: «جلوتر به تو می‌گویم.» در ادامه، به رودخانه‌ای رسیدند. شمس، سر مولانا را برای مدتی به زیر آب برد و سپس آن را رها کرد.
مولانا به شمس گفت: «این چه کاری بود که کردید؟» شمس گفت: «مضطر یعنی همین؛ جایی که تو دنبال نفس کشیدن بودی برای نجات خودت.»

ما هم برای رسیدن به درمان و خواسته‌ٔ خودمان باید همین‌طور باشیم.
اگر من در مسیر درست قرار بگیرم، سیستم و هستی هم محکوم به این هستند که به من کمک کنند.
امیدوارم که بتوانیم مسئولیت‌هایی را که بر عهده‌ ما است، مخصوصاً در مسائل حیاتی و درمان خودمان، بپذیریم.


مرزبان کشیک: مسافر مسلم
تایپ: مسافر محمدتقی لژیون دوم
ویراستاری: مسافر جمال لژیون ششم
عکس: مسافر محسن لژیون ششم
ارسال خبر: مسافر سعید لژیون دوم

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .