English Version
This Site Is Available In English

کنگره برای من حکم چراغ سبزی گم شده بود

کنگره برای من حکم چراغ سبزی گم شده بود

سال‌ها در تاریکی بودم و به جنون رسیده بودم من سرگردان و ناآگاه بودم. به هر سویی که می‌رفتم، راه نجاتی نمی‌یافتم و ناامید شده بودم تا اینکه وارد کنگره شدم و به کمک راهنما، سی‌دی‌ها و آموزش‌هایی که به من داده شد، آگاهی یافتم. من چیزی از مهر، محبت و بخشش نمی‌دانستم؛ اما در کنگره یاد گرفتم، به امید و باور رسیدم، عمل کردم، تغییر یافتم و به آرامش رسیدم. خدا را سپاس می‌گویم که مرا در این مسیر درست قرار داد. امیدوارم همیشه در این مسیر باقی بمانم.

نویسنده: همسفر الهه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)

قبل از اینکه به کنگره بیایم، هیچ‌وقت هیچ حرفی برای گفتن نداشتم حتی با کسی رفت‌ و آمد نمی‌کردم؛ زیرا حوصله‌ خودم را هم نداشتم؛ اما امروز که ۴ماه از حضور در کنگره می‌گذرد با خود می‌گویم: ای کاش زودتر آمده بودم و اینکه چرا همیشه فکرهای منفی می‌کردم که هیچ فایده‌ای برایم نداشت. به همه چیز و همه‌کس فکر می‌کردم، به‌جز خود، برای همه وقت می‌گذاشتم و هیچ احترامی برای خودم قائل نبودم. نمی‌دانستم چگونه صحبت کنم، چون همیشه کم‌حرف و خجالتی بودم و در جمع نمی‌توانستم حرف بزنم.هرجا می‌رفتم، تنها به صحبت‌های دیگران گوش می‌دادم و خود را با کار کردن مشغول می‌کردم حال متوجه شده‌ام که چقدر به خود ظلم کرده‌ام و چقدر اشتباه فکر می‌کردم. از خدا می‌خواهم که به من کمک کند تا بتوانم رهجوی خوبی باشم، من در نوشتن هم ضعیف بودم ولی آموزش گرفتم و به خوبی این کار را انجام می‌دهم بابت این عمل عظیم شاکر خداوند هستم.

نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)

با توجه به مصائب و دشواری‌های بسیار زندگی‌ من به طرز نگران‌ کننده‌ سطح سلامت روانم کاهش یافته بود. با مشکلاتی از قبیل افسردگی، اضطراب و بی‌خوابی دست‌ و پنجه نرم می‌کردم، تبدیل شده بودم به موجودی بی‌اراده، بی‌هدف و بی‌انگیزه که نعمت‌ها و موهبت‌های زندگی را به‌کلی فراموش کرده بود. هر روز تصمیم جدیدی می‌گرفتم یک روز کلاس‌های یوگا، روز دیگر کلاس‌های انرژی‌درمانی، جلسات پی‌درپی مشاوره و حتی تفریحات زودگذر و بی‌فایده با آشنایی و ورود به کنگره که در ابتدا به اصرار مسافرم بود، دریافتم که محیطی پرانرژی هم می‌تواند در گوشه‌ای از دیار من باشد محیطی که تا حدودی زخم‌های مرا التیام داده و مرهمی بر آن‌ها شده است. با ورود به کنگره۶۰، مشکلات روحی و افکار منفی خود را پذیرفتم و کم‌کم تأثیرات مثبت کنگره را بر ذهن و جانم حس کردم. تعامل و ارتباط خوبم با کنگره، مرا از قید احساسات سمی همچون کینه، نفرت، ترس، عدم اعتمادبه‌نفس رها ساخت. مشاهده‌ی برکت و تأثیرات مثبت تدریجی در زندگی من و صبر عجیبی که کنگره در من و مسافرم ایجاد کرد، نشان‌ دهنده‌ تأثیرات ماندگار آن بر ذهن من بود. اکنون با گذشت حدوداً پنج ماه از ورود به کنگره که به بخشی از پروسه‌ زندگی  تبدیل شده، حضور خود را در آن‌جا از وظایف خود می‌دانم. به دلیل حال خوبم، قدردانی‌ام را بهتر و با دقت و ظرافت بیشتری انجام می‌دهم. من پیش‌تر بسیاری از افکار پریشانم را صرف دنبال کردن و تلاش برای دستیابی به نداشته‌هایم می‌کردم؛ اما کنگره۶۰ توجه مرا معکوس و معطوف به داشته‌هایم کرد.

نویسنده: همسفر الهام رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)

من قبل از ورود به کنگره۶٠ فردی ناامید از زندگی بودم. هر کاری که می‌کردم، با خودم حرف می‌زدم و گریه می‌کردم. به‌نظر خودم، انسانی افسرده و بی‌انگیزه بودم؛ اما وقتی وارد کنگره شدم و آموزش‌های آن را دریافت کردم، نگاهم به زندگی تغییر کرد، روز به روز بهتر از دیروز شدم و در نهایت به حال خوب رسیدم. از راهنمای عزیزم و همچنین از آقای مهندس دژاکام سپاسگزارم که دیدگاه مرا نسبت به زندگی تغییر دادند. قبل از آن‌که وارد کنگره۶۰ شوم، در یکی از شب‌های قدر، در اوج ناباوری شبانه، به‌شدت از خدای خود شکایت کردم. گفتم: «چرا من؟ مگر من چه کرده‌ام که باید بیست سال تاوان بدهم و هیچ راهی برایم گشوده نشود؟» حس و حال من، همانند هاجر در بیابان منا بود؛ مانند هاجر در سعی صفا و مروه. تمام راه‌ها سراب بودند و هیچ‌کدام به نتیجه نمی‌رسیدند تا این‌که یک نفر، این مکان را به مسافرم معرفی کرد و من راهی کنگره۶٠ شدم و افرادی را دیدم که مشکلات‌ آن‌ها مانند من یا حتی شدیدتر از من بود؛ اما حال آن‌ها خوب شده بود، در دل گفتم: سپاس خدایی را که هنوز مرا رها نکرده است. این مکان برای من، حکم چراغ سبزی را داشت که سال‌ها گم کرده بودم و به بیراهه رفته بودم و اکنون راه را یافته‌ام. از این بابت، هزاران بار خداوند را شاکرم. دستان معجزه‌گر آقای مهندس را دیدم کسی که افرادی را نجات داده‌اند که همه از بهبودی آن‌ها قطع امید کرده بودند. از ایشان و خانواده محترم‌شان، که دست به کار بزرگی زده‌اند، صمیمانه سپاسگزارم.

نویسنده: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)

عکس: همسفر صبیحه رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
ویرایش: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمانه (لژیون یکم)
ارسال: همسفر آرزو رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون یازدهم)
نمایندگی همسفران سلمان‌فارسی

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .