من وقتی برای اولین بار کتاب ۶٠درجه زیر صفر را مطالعه کردم، بسیاری از نکتههای آن برایم تازگی داشت؛ زیرا زندگی من نیز همراه یک مصرفکننده، مانند یخبندان ۶۰درجه زیر صفر شده بود. بنده علاقه بسیاری بهدرمان مسافرم داشتم؛ اما راه و روش صحیح درمان را نمیدانستم، تصور میکردم تنها از طریق کمپ میتوانم او را به درمان برسانم و من بایستی بهجای او حرکت کنم؛ بنابراین هربار که او را به کمپ میفرستادم و باتوجه به اینکه موقع برگشت از کمپ تا چه اندازه من را سرزنش میکند، ترس داشتم؛ اما هرگاه از کمپ برمیگشت، تنها چند ماهی بدون مواد میتوانست زندگی کند تا جاییکه مصرف آن نسبت به گذشته نیز بیشتر میشد و این تخریبها برای من بسیار سخت بود؛ اما از این کار خود درس نمیگرفتم و متوجه نمیشدم این کار من بیهوده است و دوباره تکرار میکردم.
حال خداوند را شاکر و سپاسگزار هستم که مسیر کنگره برای من باز شده است و متوجه شدهام کسی که میخواهد از اعتیاد بیرون بیاید باید از یخبندان عبور کند و ذرهذره خارج شود؛ چراکه برای خروج نیازمند یک مسیر صحیح مانند میزان مصرف و پلههای کاهشی است. زمانیکه به گذشته فکر میکنم، متوجه میشوم که وضعیت کنونی من نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده است و این از معجزات کنگره است. من نقصهای خودم را در کنگره پیدا کردم و سعی میکنم آنها را با آموزشهایی که از راهنمای خود دریافت میکنم، برطرف کنم. اینک خداوند را بسیار شاکر و سپاسگزار هستم که آقای مهندس حسین دژاکام را راهنمایی برای خروج ما از تاریکی و رسیدن به روشنایی قرار دادند.
تایپ و ویراستار: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیون ششم)
ارسال: همسفر شهلا رهجوی راهنما همسفر مهین (لژیون هشتم)
همسفران نمایندگی ملاصدرا (نیکآباد)
- تعداد بازدید از این مطلب :
210