English Version
This Site Is Available In English

اکنون وقت حرکت است

اکنون وقت حرکت است

همسفر سمیه و مسافرشان ابراهیم با بیش از ۱۰ سال تخریب آنتی‌ایکس مصرفی متادون وارد کنگره شدند. به مدت ۱۲ ماه با متد DST و داروی OT به راهنمایی مسافر احمد و همسفر زهرا سفر کردند. در حال حاضر به مدت ۳ سال و ۴ ماه است که به لطف خدا و دستان پر مهر آقای مهندس آزاد و رها هستند.

کدام یک از تصاویر کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» تأثیر بیشتری روی شما گذاشته است؟

تصویر شماره ۱ این کتاب برای من واقعاً تأثيرگذار بوده است؛ این‌که در ابتدای راه من بدانم که چه هستم؛ در چه مسیری قرار دارم؛ این‌که بدانم هر اشتباه من ممکن است من را به سمت نابودی سوق دهد و با احتیاط حرکت کنم خیلی مهم است. آقای مهندس گفتند: «با کتاب عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر همزاد پنداری کنید». من اینجا خودم را می‌بینم که در آن ماشین قرمز وسط آن سرمای زمستان و کوه‌های یخ‌زده قرار دارم. آن تصویر، تصویر درون من بود که زیر کوله‌باری از مشکلات در حال له شدن بود؛ می‌خواست ادامه بدهد و حرکت کند اما باید به همه‌چیز فکر می‌کرد که چگونه حرکت کند. باید به این دقت می‌کرد که هر حرکت و اقدام بدون تفکر و عجولانه‌اش او را به زیر برف و بهمن هدایت می‌کند؛ اما این نوید را به من می‌داد که تو بایستی خودت را نجات دهی، اکنون وقت حرکت است، تو از سختی به آرامش خواهی رسید، تو باید خودت اقدام کنی؛ پس اقدام کن و با احتیاط راه بیفت.

نظرتان در مورد پیام‌های کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» چیست و کدام یک از پیام‌ها بر روی شما اثر‌گذارتر بوده است؟

«هر رودی که از جایی بیرون می‌آید همه تلاش‌ خود را می‌کند و خود را به تخته‌سنگ‌ها و قلوه‌سنگ‌ها می‌زند تا راهش را هموار نماید؛ راه سخت است اما امکان‌پذیر است که به بحر ملحق شود». این پیام برای من بسیار زیبا بود و من را در خود غرق کرد که سمیه اگر تلاش و کوشش کنی می‌رسی؛ اگر اقدام کنی آینده و رسیدن از آن توست؛ اگر سختی‌ها را طی کنی و اگر جا نزنی نهایت به شادمانی و وصال دست پیدا خواهی کرد؛ پس از تلاش و کوشش خودت دست برندار؛ اگر زمین خوردی دوباره بلند شو و ادامه بده. کسی که تلاش و کوشش کند قطع‌به‌یقین به چیزی که می‌خواهد می رسد؛ همانا وعده خداوند حق است.

اولین دفعه‌ای که کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» را خوانديد چه حسی داشتید؟

اولین دفعه که کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» را خواندم برداشتم این بود که آقای مهندس قصدشان از نوشتن این کتاب این بوده است که خاطرات خود را نوشته و در اختیار مصرف‌کنندگان قرار دهند تا امید و انگیزه یابند و با حال خوب به راهشان ادامه دهند؛ اما دفعات بعد که خواندم متوجه شدم که مخاطب این کتاب هر انسانی می‌تواند باشد. نکات و نوشته‌های این کتاب فقط برای مصرف کنندگان نیست؛ بلکه برای منِ همسفر است که سال‌ها اشتباه کرده‌ام، راه خود را گم کرده‌ام و اکنون به دنبال راه‌حلی هستم.

کتاب «عبور از منطقه ۶۰ درجه زیر صفر» به یک بیمار مصرف‌کننده که به دنبال درمان و رهایی خود از دام اعتیاد است چه کمکی می‌تواند بکند؟

من که مصرف‌کننده نیستم به خوبی توانستم با خواندن این کتاب به این پی‌ببرم که اگر مصرف‌کننده‌ای بخواهد، اقدام کند و تلاش کند محال است به درمان و رهایی نرسد. یک مصرف کننده با خواندن این کتاب به تمامی سوال‌ها و مشکلات خودش می‌رسد. مشکلات قبل از سفر و در طول سفر اول و حتی در زمان سفر دوم. آقای مهندس آن‌چنان زیبا و جامع خاطرات یک مصرف‌کننده که خودشان بودند را به صورت مکتوب درآورده‌اند که جای هیچ‌گونه ابهامی برای مصرف‌کنندگان باقی نگذاشته‌اند.
 

آیا درک مفاهیم این کتاب به میزان سواد افراد بستگی دارد؟

من فکر می کنم درک مفاهیم این کتاب به میزان سواد بستگی ندارد بلکه به دانایی انسان بستگی دارد. سواد را همه دارا هستند؛ اما انسان‌های زیادی پیدا می‌شوند که با سواد هستند؛ اما نادان‌اند. البته درک این کتاب به اعتقاد انسان هم بستگی دارد؛ اعتقاد به کنگره و اعتقاد به آقای مهندس، انسانی که اعتقادش کم است به درک کمتری و انسانی که اعتقاد کامل دارد به درک بیشتری خواهد رسید و چه‌بسا گره‌ای از او با خواندن این کتاب باز می‌شود و به جواب سؤال‌هایش می‌رسد.

یکی از ویژگی‌های بارز این کتاب را از نظر خودتان برای ما بگویید.

از ویژگی‌های خاص این کتاب این است که وقتی آن را مطالعه می‌کنم غرق در آن می‌شوم. این کتاب من را به خواندن و ادامه دادنش سوق می‌دهد. خواندن این کتاب خستگی به انسان نمی‌دهد؛ بلکه خستگی را از انسان می‌گیرد و به همراه آن امیدواری را در رگ‌های انسان تزریق می‌کند. من هر بار که کتاب را خواندم درک و برداشتم متفاوت بوده است و جالب است بدانید که خواندن چند باره  مطالبش حس تکراری بودن را القاء نمی‌کند‌. من با تمام وجودم به این کتاب اعتماد و اعتقاد دارم و می‌خواهم آن را به یکی از عزیزانم که هنوز برای درمان به کنگره نیامده است هدیه بدهم؛هدیه‌ای که می‌دانم قطع به‌یقین او را جذب کنگره خواهد کرد. به امید رهایی و درمان.

کلام آخر

به رسم ادب تشکر می‌کنم از آقای مهندس به‌خاطر چنین مکان مقدسی که من خود را در آنجا یافتم و پیدا کردم؛ مکانی که شاید هزاران هزار جا سر زدم و مثلش را تا کنون هیچ کجا ندیده‌ام و تشکر می‌کنم از راهنمای سفر اولم همسفر مهدیه که سخنان ایشان همیشه به یاد من و در ذهن من هست و از راهنمای سفر دومم همسفر زهرا به‌خاطر تمام تلاش‌های بی‌وفقه‌شان تشکر می‌کنم؛ من مدیون شماها هستم.

طراح سؤال، تهیه و تنظیم مصاحبه: همسفر سعیده رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) مسئول مصاحبه
ارسال: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیون دوم) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی ارگ کرمان

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .