English Version
This Site Is Available In English

درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان است.

درمان فوق ترک و تعادل فوق درمان است.

سیزدهمین  جلسه از دوره هفدهم کارگاه‌های آموزشی عمومی کنگره‌۶۰، ویژه مسافران و همسفران نمایندگی ملایر، با استادی راهنما مسافر کمال، نگهبانی مسافر رضا و دبیری مسافر وحید، با دستور‌جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» روز پنجشنبه ۲۲ خرداد ماه ۱۴۰۴ ساعت ۱۷:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

یکی از جاذبه‌های کنگره تعامل‌ها، ادب و تعادل افراد است‌. روز اولی که من وارد کنگره شصت شدم همین حس محبت همین ادب همین احترام خیلی من را جذب این سیستم کرد چون جاهای دیگر رفته بودم به این شکل نیست و این آداب معاشرت و این رسم و رسومی که به درست اجرا می‌شود در کنگره شصت یک نفری را که در تاریکی بسیاری است، از همه چیز رانده شده و نا امید شده خیلی کمک می‌کند و به نظر من وظیفه تک تک ما است این کار را انجام بدهیم. آقای مهندس همیشه می‌گویند درمان فوق ترک است و تعادل بالاتر از درمان است. ما در کنار این‌که می‌آییم و جسم به تعادل می‌رسد و به درمان می‌رسیم حتما باید نگاه و جهان‌بینی‌ ما هم تغییر بکند. آداب معاشرت یعنی تعامل کردن هم‌زیستی با دیگران با اطرافیان با خانواده و آقای مهندس یک حرف قشنگ دیگر هم می‌زنند که من یک مصرف‌کننده با ادب را ترجیح می‌دهم به پروفسور و یا یک دکتر بی‌ادب یا یک معلم خدا نکرده بی‌ادب اگر بخواهیم به این موضوع نگاه بکنیم یک فرد بی‌ادب فقط خودش را درگیر می‌کند یا خودش را دچار مشکل می‌کند ولی کسی که چند نفر قبولش دارند یا یک مسئولیتی دارد اگر ادب را رعایت نکند و در تعادل لازم نباشد حداقل روی چند نفر می‌تواند اثر داشته باشد و آن‌ها را از تعادل خارج بکند پس هدف ما آن تعامل است و آن رعایت نزاکت و ادب است که بالاتر از همه چیز باید باشد حالا این دستورجلسات بر می‌گردد به خود ما خب من خودم اینطور آدمی نبودم چون انسان نا آگاه است، یکی از ضعف‌های ما این است که فکر می‌کنیم این دستورجلسات برای دیگران است یعنی دیگران باید هنجارها و آداب معاشرت را در مورد ما رعایت کنند و همیشه این دوربین را روی دیگران نگه می‌داریم ولی این دستور‌جلسه تلنگری به ما می‌زند که منظور شما هستید یعنی حرفش با من است حالا در صحبت‌های مهندس روز چهارشنبه هم گفتند که ما بعد از جانب خودمان صحبت کنیم در دستور جلسات آمده که تاثیر آن بر روی من! یعنی چه تاثیری روی من گذاشته؟ خیلی جاها من خودم چون منیت داشتم فکر می‌کردم حق با من است و نمی‌گذاشتم کسی صحبت بکند آداب صحبت کردن را بلد نبودم فکر می‌کردم من چون بلد هستم این موضوع را می‌شناسم و در آن سررشته دارم باید دخالت کنم و کسی از کنار من بودن لذت نمی‌برد و اینجا است که فاصله ایجاد می‌شود. در کنگره شصت خیلی چیزها را به ما یاد می‌دهند نمونه‌اش پوشش سفیدی که ما داریم سر و صورت اصلاح شده، اینجا یک انجیو است  که برای خودش یک سیستم و یک‌سری قوانین و مقررات دارد همه ما بیرون حالا هر طوری که می‌خواهیم و با اختیار خودمان انجام می‌دهیم ولی وقتی وارد کنگره شصت می‌شویم اینجا یک سری آداب معاشرت را باید رعایت کنیم من اجازه ندارم راهنمایم را یا ایجنت را یا مرزبان را به اسم کوچک صدا بزنم و این احترام گذاشتن به خودم است و در ادامه در صور پنهان باعث می‌شود اتفاقات زیادی برای ما رقم بخورد همه ما این‌جا جمع شدیم که یک نفر به درمان برسد یک نفر به رهایی برسد یک نفر به تعادل برسد همه ما قبول داریم که آدم‌های متعادلی نبودیم چرا چون حس‌های ما به هم ریخته بود چون روش درست زندگی کردن را بلد نبودیم ولی وقتی جسم ما به درمان رسید آن مثلث درمان (جسم, روان, جهان بینی) صورت گرفت و یواش یواش وقتی دوربین را از روی دیگران برداشتیم و عیب‌های خودمان را دیدیم مسئله تغییر کرد.
یک موقع است ما اصلا نقطه تحمل نداریم می‌دانید چرا چون همیشه من خودم فکر می‌کردم ضعف از دیگران است اگر یک موضوعی پیش می‌آید سریع به هم ریخته می‌شوم سریع گوش‌های من قرمز می‌شود سریع از تعادل خارج می‌شوم سریع تقصیر را گردن دیگران می‌اندازم. این‌ها از عدم آموزش و عدم تعادل است ولی اگر من نگاهم را تغییر بدهم به زندگی و به رفتارم، قطعا اتفاق بهتری خواهد افتاد آقای مهندس می‌گویند ما در همه چیز باید آدابش را رعایت کنیم در غذا خوردن باید آدابش را رعایت بکنیم با دست غذا نخوریم صدای قاشق و چنگال نباید شنیده بشود. شاید در ظاهر بگوییم این ها سوسول بازی است یا این کارها چیست؟ ولی در ادامه آرامش به ما می‌دهد. آقای مهندس می‌گویند بیرون از کنگره شما وقتی با یک نفر مواجه می‌شوید باید بروید با او دست بدهید بهش سلام بکنید اما در کنگره تا یک راهنما دستش را دراز نکرده، تا آغوشش را باز نکرده ما اجازه نداریم که بغلش بکنیم این‌ها بحث آن جایگاه است من از یک جایگاه راهنما یا ایجنت یا مرزبان صحبت می‌کنم که ما باید احترام بگذاریم من نمی‌توانم هر‌جوری که دلم می‌خواست کنار راهنما بایستم یا هر حرفی دوست داشتم به راهنما بزنم یا با او شوخی بکنم و این دستور‌جلسات یه تلنگری است که ما در اعمالمان و رفتارمان تجدید نظری بکنیم که حالمان خوب باشد و یادمان نرود که کنگره به دنبال چه هدفی است ما همه به کنگره می‌آییم که در کنار همدیگر آموزش بگیریم و یک نفر و یک خانواده از دام اعتیاد آزاد بشود. من به عنوان راهنما نمی‌توانم در مسائل شخصی رهجو دخالت بکنم. سر کارش چکار می‌کند؟ چقدر پول درمی‌آورد؟ با همسفرش مشکل دارد؟ این‌ها من را از هدف اصلی که در کنگره دارم باز می‌دارد.

از این‌که به صحبت‌های من گوش دادید از همه شما سپاس‌گذارم.

عکاس و تایپ: مسافر علی لژیون چهارم
تنظیم و ارسال: مسافر وحید لژیون چهارم
مسافران نمایندگی ملایر

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .