از فیلمها یاد گرفته بودم تا خاطراتم را بنویسم، از سن۱۷ سالگی شروع به نوشتن کردم؛ چندین سال بعد، حال خوبی نداشتم و علت آن هم برایم مشخص نبود. یک شب نشستم و دفتر خاطراتم را خواندم، دیدم خاطرات اول با «سلام خدا جانم» شروع شده و کمکم این جمله حذف شده بود، یک لحظه به خودم آمدم و گفتم: چه خواستههایی داشتم و برآورده شد،چقدر بزرگ شدم! چقدر رشد کردم! چه خطرهایی که از سر خودم و خانوادهام رفع شد! چه تقدیر و سرنوشتی که به نظر خودم لایقش نبوده ام. آیا خودم هنر رقم زدن ثانیهای از زندگیم را دارم؟ آیا میتوانم لحظهای از زندگیم را کنترل کنم؟ آیا میتونم اطرافیانم را کنترل کنم؟ آیا میتوانم اطرافیانم را مجبور به کاری کنم؟ با تمام وجود حسش کردم، خدایم را میگویم یا بهتر است بگویم خدایی که برای همه هست. چقدر زیبا برایم مسیر بزرگ شدن و رشد را چیده است تا خودم مشکلاتم را بفهمم. چقدر زیبا به من کمک کرد تا بفهمم گزینهها برای انتخاب باز بوده است تا نتیجه انتخابهایم را ببینم، چه فرصتهایی که از دست دادم و به دست آوردم. راست گفت: «بل الانسان علی نفسه بصیره ؛ انسان بر نفسش بیناست. (قیامه۱۴)»
ولی باز حالم خوب نیست! چرا؟ با این حال بد چه کنم؟ دارویی برای حال بد خودم نداشتم. یاد خواستههای قبلم افتادم، از ته دل خواستم راهی دیگر برایم رقم بزند، از حلالهای دنیا برایم قرار دهد که سمت حرامش نروم و فقط از خودش بخواهم نه از غیر او. بعد از خواستن باید حرکت میکردم، پس به روانشناسها مراجعه کردم. حس کردم در چرخه معیوب افتاده ام و در بازگو کردن مشکلات گیر کرده ام، اوضاع روحی ام بدتر شده بود. یکی از روانشناسها به من گفت: خدا برای در امان بودن اضطرابهای این دنیا، ایمان را گذاشته و تو ایمانت کم هست. سوالها یکی پس از دیگری در ذهنم افتاده بود؛ مگر تمام واجبات را انجام نمیدهم؟ ایمان ظاهر و باطن دارد؟ اصلا ایمان چیست؟ چه کسی ادعای ایمان دارد؟ آیا فردی که ایمان دارد هیچ گرفتاری و حال بدی را تجربه نمیکند؟ گرفتاریهای او با گرفتاریهای کسی که ایمان ندارد چه فرقی دارد؟ آدمی که ایمان دارد را به من نشان می دهید؟ من از زمان به دنیا آمدن ایمان داشتم و حالا از دست دادهام یا باید برای به دست آوردنش تلاش کنم؟ در کدام راه قدم بگذارم؟ از کجا شروع کنم؟
و نشانههایی که یکی پس از دیگری به چشم و گوشم میخورد و اولین نشانه درخشان و پر نورش، دیدن زندگی یک زوج؛ بردارم و همسر عزیزش بود؛ زوجی که ۱۰ سال یک زندگی سخت را پشت سر گذاشته و دو سال بود که به کنگره آمده بودند؛ مقایسه ده سال زندگی بدون کنگره با دو سال بودن در کنگره نشانههای شگفتانگیزی را به من نشان میداد. تا وقتی به یاد دارم همیشه برادرم مسیرهای رشد من را هموار میکرد. از انتخاب بهترین مدرسه که خودش از آن بهرهای نبرده بود، از ایدههای کسب و کارش که رونق را به زندگیمان آورد؛ هموار کردن مسیر رشد بر زبان برادرم جاری شد: «بیا کنگره و این راه را امتحان کن.»
یادم هست روز اول نیمساعت پشت در کنگره بودم و اصلا نمیتوانستم وارد شوم، دومین نشانه با بغل کردن راهنمایم خانم مریم شروع شد و مسیر به من نشان داده شد و اکنون هفت ماه هست که به کنگره میآیم. با ابر مردی آشنا شدم؛ چه ابر مردی! فهمیدم چه کردهام که حالم بد است و باید چه کنم! فهمیدم بین دانایی موثر و اطلاعات بدون عمل فرق است؛ دارم میفهمم باید رابطه با خدا را حفظ کرد، باید ایمان را کسب کرد، ایمان بدون تزکیه و پالایش کم میشود و اگر به رشد او کمک نکنم از بین میرود ، حال بدیها شروع میشود و تاریکیها تو را خفه میکند. سادهترین کلمات برای ایمان داشتن و نگهداشتن آن را شنیدم؛ «از ضد ارزشها دوری کن؛ مسیر ارزشها برایت باز میشود»
تا الان هرگز تجربه نداشتم کسی به این زیبایی, ساده، قابل درک وفهم، از منیتها، حسادتها، مقایسهها و ... صحبت کند. نگرش من تغییر کرد، در دنیای روانشناسی تغییر نگرش سختترین کار است، ولی کنگره با گذر زمان ده تا یازده ماه، سختی را به آسانی تبدیل کرد به طوری که؛ متوجه سختی تغییر نگرشم نشدم. نگاهم به دنیا، به آدمها تغییر کرد. تازه حکمت آیه «و اطیعو الله و اطیعوا الرسول» را میفهمم. خدایا تا به الان تمام مسیرهای رشد و کمال را با الگوهای بینظیر جلوی راهم گذاشتهای و تنها سوالی که از خود میپرسم «برای چه و برای چه رسالتی؟ در قبالش باید چه کنم؟ این روزها به دنبال رسالت در کنگره و بیرون از کنگره میگردم. از خدا میخواهم باز هم مثل همیشه یاریام کند تا سفر خوبی داشته باشم و رسالت خود را با نشانههایش دریافت کنم و تنها از خدا میخواهم که به فرمان عقل برسم. خدایا محبوب ما آقای مهندس دژاکام و خانواده محترمشان را در پناه خودت محفوظ بدار. عاقبت تک تک اعضای کنگره ۶۰ به روشنی روز است. محتاج دعای خیرتان هستم.
نویسنده: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر مریم(لژیون دوم)
رابط خبری:همسفر اعظم رهجوی راهنما همسفر مریم(لژیون دوم)
ویراستار:همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر زهرا(لژیون بیست وچهارم)
ارسال:همسفر عالیه خدمتگذار سایت
همسفران نمایندگی شیخ بهایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
152