به واسطه حضور پهلوان مسافر بهروز و پهلوان همسفر شادی در نمایندگی پروین اعتصامی اراک، گفتوگوی کوتاهی با این عزیزان ترتیب دادیم، از شما دعوت میکنیم با ما همراه باشید. همسفر شادی به همراه مسافرشان، مسافر بهروز با ۱۷ سال تخریب و آنتیایکس مصرفی هروئین و شیشه وارد کنگره۶۰ شدند و مدت ۱۱ ماه به راهنمایی آقای زرکش و خانم آنی کماندار سفر کردند، و اکنون حدود ۹ سال است که به لطف خداوند بزرگ و دستان پرمهر مهندس دژاکام از بیماری اعتیاد آزاد و رها هستند.
همسفر شادی:
با توجه به اینکه هر دوی شما پهلوان هستید و این نشان دهنده این است که هر دوی شما به بیداری رسیدهاید، کدام یک بیشترین تاثیر را بر روی دیگری داشتهاید؟
من این را شاید چندین بار گفته باشم. از مولانا اینجا وام میگیرم «مرد و زن چون یک شود یک تویی- چون که یکجا محو شد آن یک تویی» مرد و زن وقتی که یکی و یکدل میشوند، برای بچههای کنگره، در لژیون، داخل خانواده ید واحده میشوند. اصلاً کل اساس کار کنگره بنا به فرمایشات آقای مهندس و خانواده محترم آقای مهندس، صحبت از این میکنند که «بنیان خانواده برای ما خیلی ارزش و اهمیت دارد»، مفهوم ید واحده اول در خانواده باید اتفاق بیفتد بعد میآید داخل لژیون و بعد از آن در شعبه و در نهایت کل کنگره.
انشاالله برای کل انسانهایی که در کره خاکی هستند این اتفاق بیفتد. من همیشه سپاسگزار مسافرم هستم که ایشان مسئولیت مصرف کننده بودن را به جان خرید، در تاریکیهای اعتیاد رفت و این مسیر را تک و تنها طی کرد تا من شادی امروز در کنگره۶۰ صاحب یک صندلی باشم. حس میکنم ایشان سرمست از شراب معرفت کنگره شدند و من را با محیط کنگره را آشنا کردند، من تاثیر واقعی و اصلی را از ایشان میدانم.
مسافر بهروز:
لطفاً بفرمایید با توجه به اینکه بخشندگی در کنگره مراحل دارد و هر مرحله عنوان و نشانی دارد، چرا جناب مهندس برای پرداخت بالاتر هیچ شانهای در نظر نگرفتهاند و عنوان آن را نشانیدربینشانی نامگذاری کردند؟
در اصل نمیدانم، ولی میخواهم به شما بگویم آن چیزی را که در اینجا برای ما گفتید را لطفاً میکروفون را به دستتان بگیرید و به بقیه هم بگویید، تجربهی هم تلخ و هم شیرینی است و به درد بقیه هم میخورد. همه همینطور هستند مخصوصاً افرادی که آشنا نیستند، شاید برایشان به جای تفاهم، سوء تفاهم به وجود آید. حالا چرای آقای مهندس را شاید من نتوانم اصلا جواب بدهم، فقط میدانم که به نفع من است، و هرچه ایشان میفرماید برای عاقبت به خیری من است.
ولی برداشت اولیه من این است که، حالا که من دنور شدم، قرار بوده الگو باشم، پهلوان شدم، قرار بوده الگو باشم، یاد بگیرم و حالا که میخواهم یک مبلغ بالاتری از دنوری را پرداخت کنم، آن را در درون خودم بالا پایین کنم، دو دوتا چهارتا کنم، شاید در این مورد زیاد هم تعریف شنیدم. درست است که نشانیدر بینشانی چند برابر آن است، شاید به خاطر این باشد که من بتوانم در درون خودم این موضوع را حل کنم و دنبال این نباشم که حالا دیگران من را ببینند، یا من را مورد تایید قرار دهند.
مسافر بهروز:
به نظر شما کسی که در کنگره میبخشد قهرمان است یا پهلوان؟
ببینید اینها همه لطف آقای مهندس است، حالا این پیام جدید لژیون سردار هم هست که «تا خداوند به که رخصت دهد،» شاید هر کسی نداند، ولی من خودم میدانم اعتیاد چیست و چقدر سعی و تلاش کردم و وقت گذاشتم، آمدهام و خیلی چیزها را تجربه کردم و نتوانستم موفق شوم؛ اما با جایی آشنا شدم، به من لطف کردن و از همان بدو ورود با عنوان یک سفر اولی وارد لژیون سردار شدم، شاید خودم نمیدانستم، ولی روزی که من از در یک نمایندگی میروم داخل، من را در لژیون سردار میپذیرند.
درست است که نیروی متخصص هست، علم آقای مهندس هم هست، حالا شاید هم به خاطر این هست که از این طرف قضیه هم به آن نگاه کنیم اهمیت لژیون سردار است که هر نفسی وارد کنگره میشود، من به این اعتقاد دارم که این ورشکستگیاش با لژیون سردار جبران میشود، شاید این عناوین هم به خاطر این هست که انسان یک مقدار دلش قلقلک بیاید تا بداند و بقیه هم تشویق شوند و این کار را انجام دهند.
.jpeg)
همسفر شادی:
وقتی همسفران نسبت به مسافران استقلال مالی کمتری دارند، با این حال چگونه میتوانند بخشنده و پهلوانِ زندگی شخصی و زندگی کنگرهای خود باشند؟
سوال بسیار سوال زیبایی است، زن در هستی مظهر زیبایی و لطافت است؛ یعنی اوج طنازی در آفرینش خالق است، کافی است یک زن به تمام معنا از خداوند چیزی بخواهد، امکان ندارد که برایش اجابت نشود. یعنی من فکر میکنم تمام مسائل مالی خانوادهها، اینطوری است، وقتی که یک خانم خانهدار حتی به کلام نگوید، ولی با رفتارش و با حس خودش اگر منتقل کند، مرد خانواده تمام وجودش را میگذارد تا او خوشحال و راضی باشد.
حالا این برمیگردد به اینکه اولویت بندیهای منِ خانم خانهدار چیست؟ مثلاً آیا عروسی فامیل میخواهم بروم، هزینه آرایشگاهم باشد، مدل لباسم باشد، مدل کفشم باشد، و... اینها را همسر خانواده لطف میکنند به من میدهند، من میگویم نه یک چیز مهمتری را دارم. من این پیام لژیون سردار را شنیدهام که میگوید: «آیا یاری رسانی هست؟ هَل مِن ناصِرٍ یَنصُرُنی، مگر این پیام لژیون سردار نیست، آیا یاری رسانی هست۰»
من اینجا میخواهم بروم چه چیزی را ارائه دهم! اخلاق من، منش من، شخصیت من،گواه بر تمام حُسنی است که من دارم، فقط کافی است که معقول باشد، تمیز و منظم باشد، یعنی نشان و شخصیت من این لباس من نیست، این انسانی اندیشیدن من است، به اینها حواسم باشد و خودم اَهم و مهم را تشخیص دهم. من خودم شاغل هستم؛ ولی من فکر میکنم اکثر خانمهای خانهدار، معمولا از شاغلها وجه نقد بالاتری را دارند و این نظر شخصی من است.
همسفر شادی در جلسه لژیون سردار فرمودند: «لژیون سردار قتلگاه خواستههای نامعقول نفس است» (ای خوشا دولت آن مست که در پای حریف، سر و دستار نداند که کدام اندازد ) منظورشان این بود که باید از خودم بگذرم، یعنی معنی همان تعریف عشق وادی ۱۴ تا زمانی که منِ منیتِ وجود دارد، هیچ اتفاقی نمیافتد، من باید خودم را بگذارم کنار، یعنی نفس خودم نباید باشم.) نظر شما در این باره چیست؟
مسافر بهروز:
چیزی که ما در کنگره شنیدهایم این است که نفس خواسته دارد، یک مرحلهاش نامعقول است و به آن اسم تعلق میگیرد و چیزی که آقای مهندس در سیدیهای اخیر گفتند که هر نفسی قرار است به راضیتاً مرضیه برسد، باز بدون شک میتوان گفت که این طرف هم در کره خاکی به نفس شاید بگویند تبعید، شاید این خوب نباشد، به قول استاد امین «زمین» جهنم است، من سر از تاریکی درآورم.
برای اینکه از این تاریکی بیرون بیایم، معیار و ملاک اصلی کره زمین ماده و مادیات است و اینجا هم برای عموم قویترین نیروی بازدارنده ماده و مادیات است، به نوعی میتوان گفت که همسفرم هم به خوبی گفت که قتلگاه خواستههای نامعقول نفس است. اگر این هم نباشد کمک میکند به آن مرحله برسد که من خیلی از حال و هوای نفسانیام را که به درد عاقبت بخریام هم نمیخورد، بعد از بخشش میتوانم کنترل کنم.
مسافر بهروز و همسفر شادی، لطفاً در مورد این لغات حس و نظر خود را کوتاه بیان بفرمائید؟
لژیون سردار
همسفر شادی: برای من همیشه حلقه عشق و نزدیکترین حلقه به خالق هستی است.
مسافر بهروز: وادی چهاردهم
کنگره۶۰
همسفر شادی: «عشق دردانه است و من غواص و دریا میکده — سر فرو بردم در آنجا تا کجا سربر کنم.»
مسافر بهروز: نور
مادیات
همسفر شادی: مادیات باید باشند، به قول آقای مهندس «من نیاز دارم که در جهان ماده زندگی میکنم باید داشته باشم تا بتوانم ببخشم»، اصلاً اگر نداشته باشم که نمیتوانم ببخشم؛ پس مادیات به اندازه نیاز من، که در آن مسیر بتوانم برای رسیدن به مقام والای انسانی (بخشش) بتوانم دست دیگران را بگیرم و تا جایی که بتوانم تلاش میکنم که از نظر مادی هم یک انسان توانمندی باشم.
مسافر بهروز: همانطور که آقای مهندس میفرمایند: «پول قدیس است»، قدسی است و در نهایت مادیات برای این است که انسان بتواند با آن هم دنیای درون و هم دنیای بیرون خود را آباد سازد و لژیون سردار هم برای همین کار است.
معنویات
همسفر شادی: معنویات، خب، دوباره برمیگردیم به آموزشهای کنگره، آقای مهندس چه برای مصرف کننده و چه برای همسفر، صحبت از این میکنند که ۵ درصد برای صور آشکار انسان زمان میبرد؛ مثلث جسم، روان، جهانبینی را، ۹۵ درصد آن روی جهانبینی من است. بحث آن صور پنهانی من است که من اجزای صور پنهان خودم را بشناسم، اصلاً به آن معنویت نیاز دارم، اصلاً باید یک نامتناهی باشد، اگه همه چیز بخواهد محدود باشد، جهان پر از غم و غصه میشود، یک مکان، یک دنیای بسیار نامحدودی از یک عشق نامحدود، خالقی با قدرت نامحدود همه آنها هستند.
مسافر بهروز: معنویات به نظر من شامل خدمت عالمانه میشود و انفاق عاشقانه، که کنگره این را فراهم میکند.
مهندس دژاکام
همسفر شادی: برای من مراد، پیر، و بینهایت دوستشان دارم.
مسافر بهروز: معلم راستین، صالحگرا.
قدرت مطلق
همسفر شادی: خالق بیهمتا، خداوند، دُرد شراب عاشقانه است. خدا یک گل میان عاشقان است.
مسافر بهروز: درون من هست.
از پهلوان مسافر بهروز و پهلوان همسفر شادی تشکر میکنیم که وقتشان را در اختیار ما قرار دادند.
مصاحبه کننده: همسفر مریم ف رهجوی راهنما همسفر زهرا ( لژیونپنجم)
عکاس: همسفر مریم س رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیونپنجم)
ارسال: همسفر حمیده نگهبان سایت
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
225