English Version
This Site Is Available In English

خرد جهانی

خرد جهانی

جلسه نهم از دوره دهم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ نمایندگی چرمهین ویژه مسافران با استادی مسافر ناصر، نگهبانی مسافر ابراهیم و دبیری مسافر فتحعلی بادستورجلسه " آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی " 

سه‌شنبه 20 خرداد 1404 ساعت 17 آغاز بکار نمود.

خلاصه سخنان استاد :

سلام دوستان ناصر هستم یک مسافر، مورد دستور جلسه «آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی»؛ ما در کنگره ۶۰، سی‌دی‌هایی را که گوش می‌دهیم، همگی برای آموزش گرفتن ماست. شخصاً، هر آموزشی که منِ ناصر گرفته‌ام، در کوچه‌پس‌کوچه‌های شهر و محله بوده، با رفیقانی که نمی‌دانستم چه تعلیمی داشتند و چه آموزشی دیده‌اند. هرچه دریافت کرده‌ام، در کوچه و بازار بوده و دقیقاً همه مثبت نبوده‌اند، یا اکثراً دریافت‌های منفی بوده‌اند. اما در کنگره به ما گفته می‌شود: ادب مجموعه‌ای از قواعد، گفتارها، کنش‌ها و رفتارهایی است که ما یاد می‌گیریم تا در جهت مثبت حرکت کنیم.
وقتی در جهت مثبت باشیم، در جهت پسند خرد جهانی است. هر کسی با هر گویشی و نژادی آن را قبول می‌کند. ما در درمان اعتیاد، یک مثلث داریم که فشار درمان بر روی این مثلث است؛ این مثلث همان مثلث اعتیاد است (جسم، روان و جهان‌بینی). در ادامه، وقتی سفرمان را شروع می‌کنیم، باید هم‌زمان روی مثلث دانایی نیز کار کنیم که این کار به خوبی در کنگره در حال انجام است. وقتی دانایی، تفکر و تجربه بالا برود و آموزش بگیریم، مسلماً به پایداری خواهیم رسید. تعادل یعنی پایداری ساختاری در مقابل فشارها و کنش‌های بیرونی.
ما در کنگره می‌دانیم که «درمان» و «تعادل» از موضوعاتی هستند که کنگره به ما ثابت کرده است: درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان است. ما زمانی به درمان درست رسیده‌ایم که تعادل داشته باشیم. جناب مهندس تمثیل‌های زیادی می‌آورند، اما مثالی که در ذهن من است و همیشه با خود تکرار می‌کنم این است که سفر اعتیاد یا سفر درمان اعتیاد، دقیقاً مانند تیر و کمان است. راهنما، زه آن کمان را می‌کشد و این پیکان، سفر من است. نوک پیکان یک مثلث است که این مثلث همان مثلث «درمان اعتیاد» است. وقتی راهنما زه را می‌کشد، هدف را به ما نشان می‌دهد و ما را به حرکت درمی‌آورد، ما در مسیر می‌افتیم. تمام آن فشار و سختی‌ها و ناملایمتی‌ها یا خماری‌ها، یا بی‌ پولی‌ها، یا بیکاری‌ها، فشاری است که بر نوک پیکان وارد می‌شود. در مسیری که می‌رویم، نوک پیکان هوا را می‌شکافد تا به هدف بخورد و در ادامه، در سفر دوم است که با خدمت کردن، دانایی‌مان بالا رفته و به تعادل می‌رسیم. حال چه چیزی به ما کمک می‌کند این مسیر را مستقیم برویم و ما را در این مسیر حرکت می‌دهد؟ پرهای آن پیکان یا سی‌دی‌های آموزشی یا ۱۴ وادی است که در طول سفر به تعادل و ثبات ما در مسیر کمک کرده و سوخت راه ماست و به ما کمک می‌کند جهان‌بینی ما رشد یابد؛ و امیدوارم از این دریای پر از عشق، محبت و علم با سبدهای پر برویم. در کنگره ۱۴ وادی داریم که یک انسان تک‌بعدی بتواند دوبعدی شود و مسیر زندگی‌اش را پیدا کند و به کار گیرد. ما در سی‌دی «آداب معاشرت» جناب مهندس برای همه امور زندگی ما، در تمامی زوایا (چه در زمان مصرف، چه در زمان ترک یا درمان، چه در زمان خارج از کنگره) راهکار داده‌اند و برای صور پنهان و آشکار (روح/روان/جسم) ما یک پکیج کامل ارائه کرده‌اند. کنگره اولین کاری که با ما می‌کند، ما را خالی می‌کند. من در بیرون منیت داشتم، آداب معاشرت‌های غلط یاد گرفته بودم و فکر می‌کردم که آداب دارم، اما وقتی وارد کنگره شدم، تازه متوجه شدم توهم آداب معاشرت و دانایی دارم. جناب مهندس می‌فرمایند: ذره‌ذره فرد را از انرژی‌های منفی، اشتباهات و اعتیاد خالی می‌کنیم و ذره‌ذره با معلومات مثبت و ارزش‌ها پر می‌کنیم. و همیشه فرموده‌اند: «من یک فرد معتاد به شیشه یا هروئینی را که ادب دارد، به یک دکتر یا پروفسور بی‌ادب نمی‌دهم.» حالا می‌خواهم رجوع کنم به صحبت‌های دیده‌بان جناب حکیمی که بر حضور در لژیون ویلیام هم‌زمان با سفر ایکس، بسیار تأکید دارند. من فکر می‌کنم پیکانی که مثال زدم، لژیون ویلیام سر آن پیکان را آب‌دیده می‌کند؛ یعنی دیگر هیچ چیز ضدارزشی نمی‌تواند به سفر ما، رهایی ما و درمان ما خدشه وارد کند و به گونه‌ای لژیون درمان سیگار، همان ثبات رهایی ماست. خدا را شکر در شعبه ما چند لژیون ویلیام وجود دارد و با ورود به آنها و شروع درمان، پرچم اعتیاد از دست ما خارج می‌شود و به زمین می‌افتد و به تعادل می‌رسیم و در انتهای مسیر تعادل، آرامشی قرار دارد که به دنبال آن هستیم.
در خاتمه صحبت‌هایم می‌خواهم بگویم: من زمانی که به کنگره آمدم، با خودم می‌گفتم این دو ستون آهنی در وسط سالن برای چیست؟ چرا ایجنت یا مرزبان‌های شعبه به فکرشان نرسیده که این دو ستون را از وسط سالن بردارند؟ این فکرهایی که می‌کردم به خاطر این بود که حس‌هایم کار نمی‌کرد؛ اما کمی که جلو آمدم، متوجه شدم این ستون‌ها باعث تعادل سقف شده و فشار سقف را تحمل می‌کنند و اگر اینها را برداشته شوند، این سقف پایین می‌آید. اما امروز به تفکری دیگر رسیده‌ام که تعادلی که این سقف، نمایندگی و شعبه دارد، روی شانه تک‌تک راهنمایان است.

تایپ : مسافر حسین لژیون سوم

ارسال : مسافر ابراهیم 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .