English Version
This Site Is Available In English

تاثیر بخشش در زندگی من(آداب معاشرت و ادب وبی ادبی و تعادل وبی تعادلی)

تاثیر بخشش در زندگی من(آداب معاشرت و ادب وبی ادبی و تعادل وبی تعادلی)

ششمین جلسه از دوره سوم لژیون سردارنمایندگی خیام نیشابوری، در روز سه‌شنبه با استادی مسافرحسین و نگهبانی مسافر علی ودبیری مسافر روح الله با دستور جلسه آداب معاشرت تعادل و بی تعادلی در تاریخ 20 خردادماه 1404 رأس ساعت 15:30 آغاز به کارکرد.

خلاصه سخنان استاد:

سلام دوستان حسین هستم یک مسافر: خیلی خوشحالم در جمع شما دوستان با محبت هستم .خداوند لیاقت داد خدمت کنم و آموزش بگیرم .یکی دو بارمی‌خواستم بیایم آقای ایجنت برای همین می‌خندند یه بار رفتم برای شال گرفتن بلیط رفت و برگشت قطار،رفت بود ولی برگشت نبود بالاخره جا ماندم لیاقت نداشتم که بیام دفعه دوم هم چون من خودم ماشین ندارم با ماشین یکی از دوستان می‌خواستیم بیایم. دوست من خانمش روز پنجشنبه و جمعه هم بود و عروسی دعوت بودند و نشد که بیام و خدمت کنم .امروز هم که خوردیم به دستور جلسه آداب معاشرت ادب و بی‌ادبی تعادل و بی‌تعادلی امروز هم که آمدیم یک بنده خدایی بود که می‌خواستیم با هم بیایم بنده خدا خواهر زنش فوت کرد با خودم گفتم امروز سینه خیز هم که شده می‌روم وگرنه آبروریزی می‌شود، نمی‌شود که نروم آمدم جلوی شعبه مان گفتم خدایا آبروی مرا بخر زشت میشود اگر نروم.آمدیم توی راه باران شدیدی راه افتاد به مدت ۲۰ دقیقه ۴۰ کیلومتر طوفان در حدی شدید شد که برف پاک کن کنده شد نمی‌دانم قدرت خداوند چگونه بود خلاصه آمدیم و رسیدیم.دستور جلسه آداب معاشرت ادب و بی‌ادبی تعادل و بی تعادلی ماشالله بچه‌های نیشابور هر وقت من میایم جلسه می‌گویم هم درس خوانده هستند هم فرهنگی و من یک کشاورزم چه بگویم سواد ابتدایی هم دارم پس یقیناً آمده‌ام اینجا تا آموزش بگیرم از تک تک بچه‌هایی که اینجا هستند امروز اینجا آموزش بگیرم ظرف مان را پرتر کنیم انشالله برای آینده ومن همه حرف‌هایم خاطره است خاطره خوب تعریف می‌کنم اولین باری که استاد جلسه نشستم دستور جلسه ۱۴ مقاله بود نوشتم نوشتم آمدم که شروع کنم دیدم که هیچ کدام از آنها به کارم نیامد.آقای مهندس برای ما کنگره‌ای‌ها مثل یک پدر هستند که هر چهارشنبه ما را به روز می‌کنند مثل بزرگترهایی که خانه‌شان می‌رویم و برای ما صحبتی می‌کنند.کم و کاستی‌ها و خوب و بد را همه می‌دانیم همان جهان بینی کاربردی و غیر کاربردی.به قول آقای مهندس هیچ کدام از این دستور جلسات بی‌تأثیر نیست و من حسین احتیاج دارم که آمده ام اینجا.آداب معاشرت را شاید ما یاد داشته‌ایم،ادب را از بزرگترها و پدر و مادر آموخته‌ایم،به قول پدرم که همیشه می‌گفت ادب از که آموخته‌ای؟از بی‌ادبان
آقای مهندس می‌گویند ادب مرد به از دولت اوست .مثلاً کسانی که به دادگاه می‌روند یا هر کاری که وارد میشوید آن کسی که پول داشته باشد و قدرت داشته باشد و سرشناس باشد دو نفر بخواهند قضاوتش کنند و با هم صحبت کنند خیلی فرق می‌کند .و این در زندگی روزمره من اتفاق افتاده است حالا من از قدیم به دادگاه یا پاسگاه نرفتم اما زمانی که وارد کنگره شدم هر موقع و هرجا که نیاز بود از حق خود دفاع کنم خیلی آرام و متین یک گوشه می ایستادم تا به من وقت صحبت کردن بدهند و این گونه خیلی بهتر در دل طرف مقابل جا باز می کردم حتی زمانی که در مقابل قوم و خویش طرف مقابل قرار بود قضاوت کند بین ما،حالا من که با ادب نبودم اما همیشه طرف فرد مظلوم را می‌گرفتند .


پارسال که سی دی مهندس را در مورد آداب معاشرت گوش می‌کردم یکی از خانم‌ها ی کاشمر در آخر جلسه در زمان مشارکت به گریه افتادند می‌گفتند خداوند پدر آقای مهندس را بیامرزد و من خودم نیز اشک در چشمانم جمع شد،چرا که من نیز مثل همان فرد بودم این حسین که شما الان میبینید نبودم ،حالا شایدخیلی‌ها شخصیتشان به گونه‌ای بود که جلوی زن و بچه‌شان راحت بودند ولی من به شخصه وقتی که خمار می‌شدم چون مصرفم خیلی بالا بود و تخریب بالایی داشتم (بعد از ۵, ۶ سال همین دستور جلسه به من افتاده ببین چقدر کم و کاستی دارم که این دستور جلسه به من افتاده دوباره) وقتی وارد خانه می‌شدم به خاطر اینکه با من روبرو نشوند فرزندانم همه می‌رفتند داخل اتاق،دوست داشتند که بیایند کنار من ولی جرات نمی‌کردند،همسرم چایی و میوه و همه چیز را آماده کرده بود،ولی الان الحمدلله از وقتی که به کنگره آمده‌ام خدا را شکراخلاقم خیلی فرق کرده بچه‌ها دلشان نمی‌خواهد که از من جدا شوند حتی اگر سر زمین کشاورزی بروم.


آقای مهندس هر دستور جلسه‌ای که گذاشته‌اند به من حسین یاد می‌دهد که طرز درست زندگانی این است ،دلیل اینکه همسفران و مسافران یک روز در هفته کنار هم جلسه برگزار می‌کنند این است که ما یاد بگیریم چطور با همسفرانمان رفتار کنیم شاید همه این‌ها را یاد داشته‌ایم اما فراموش کرده ایم،یا شاید هم آن مرد سالاری وغرور و منیتی که در منطقه ما همزیاد بود باعث می‌شد نتوانیم درست با همسرانمان یا فرزندانمان رفتار کنیم،
در کنگره همه می بینند حسین چه جور آدمی است به قول یکی از اساتیدمان که می‌فرمایند شما اگر شما آدمی بودید که در بیرون از کنگره درست رفتار کردید آن وقت آداب معاشرت یاد گرفته‌اید نه در کنگره که همه آموزش دیده‌اند
در هنگام رانندگی یا زمانی که سر و کارمان با یک ارباب رجوع باشد آن موقع اگر خودمان را نگه داشتیم و عملکردت درست بود آن موقع یاد گرفته‌ای.این را هم بگویم که جمعیت احیای انسانی که آقای مهندس نامگذاری کرده‌اند واقعاً اسم برازنده‌ای می‌باشد خیلی ها مثل من حسین هستند که خیلی کم و کاستی دارند این دستور جلسه‌ها مثل متد دی اس تی قدم به قدم روی زندگی من تاثیر می‌گذارد و مرا احیا می‌کند من حسین که خیلی تخریب‌ها داشته‌ام، یکی از تخریب‌های من ادب و بی‌ادبی و آداب معاشرت تعادل و بی‌تعادلی است.مجالس عروسی می‌رفتیم حالا اینجا جایش نیست که بگویم ولی یک سری‌ها مشروب می‌خوردند یا آهنگی پخش می‌شد و در جو آهنگ بلند می‌شدیم و پول زیادی می‌ریختیم روی سر داماد فردا صبح مراسم یا آخر شب همان مراسم با خود می‌گفتم این چه کاری بود من کردم تعادل نداشتم.


ولی در کنگره به ما یاد می‌دهند که گر می‌خواهی پولی بدهی (وصلش کنیم به لژیون سردار) می‌خواهی بروی جای آقای مهندس شال بگیری و پول بدهی ازت می‌پرسند می‌خواهی چه کار کنی؟می‌گویی مثلاً می‌خواهم فلان کار را انجام بدهم اجازه نمی‌دهند می‌گویند شاید با شور آمده باشی،باید روی دو زانو بنشینی جلوی آقای مهندس ازت می‌پرسند آیا خانه داری؟آیا ماشین داری؟خانواده در رفاه هستند؟فکرش رو بکن اگر تعادل نداشته باشی و در جو گلریزان قرار گرفته باشی آنجا آقای مهندس شما را با نگاه با صحبت میارند سر جای خودت ه آقای مهندس می‌فرمایند توقع نداشته باشی پولی که می‌دهی من شدم پهلوان از این به بعد توقعم از بچه‌ها راهنماها مرزبان‌ها این باشد هرچی که بوده باید سر یک درجه پایین‌ترو توقع کمترداشته باشید از این که به صحبت های من گوش سپردید بسیار سپاسگزارم

عکاس:مسافرمرزبان محسن(لژیون مرزبانی)

 تایپ : مسافرعلی( لژیون یکم )

بارگذاری : گروه خبری و سایت شعبه خیام نیشابوری

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .