English Version
This Site Is Available In English

ٱداب معاشرت یک نوع مفهوم اجتماعی است

ٱداب معاشرت یک نوع مفهوم اجتماعی است

جلسه نهم از دوره شانزدهم کارگاه آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی زاگرس با استادی مرزبان خانواده همسفر زهرا، نگهبانی همسفر نرگس و دبیری همسفر مریم با دستور جلسه «ٱداب معاشرت، ادب بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» در روز دوشنبه ۱۹ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت١۶:۰۰ آغاز به کار کرد.

خلاصه سخنان استاد:

در ابتدا خدا را شاکرم که توفیق حضور در کنگره‌۶۰ به من داده شد. از راهنمای خوبم همسفر نرگس بسیار ممنونم که من را لایق این جایگاه دیدند که خدمت کنم و آموزش بگیرم.

اما در مورد دستور جلسه که« آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی، تعادل و بی‌تعادلی» این واژه‌ها اصلاً از هم جدا نیستند و مثل زنجیر به هم متصل هستند. آداب معاشرت هر شخصی نشانگر ادب او است و هر شخص هر چقدر ادبش بالاتر باشد؛ قطعاً انسان مودب‌تری است و انسان مودب‌تر از تعادل بیشتری برخوردار است. ما می‌دانیم که در هستی همه چیز بر مبنای قانون، راه و رسم و روش است. نحوه برخورد من با دیگران، غذا خوردنم، راه رفتنم، صحبت کردنم، همه این‌ها می‌شود آداب معاشرتی که دارم. آداب معاشرت بایستی در یک چهارچوب و یک قاعده و قانون باشد که سر پیچی از این قوانین بی‌ادبی محسوب می‌شود و حرکت در آن چارچوب نهایت ادب است.

یک سری چیزها را در معاشرت خرد جهانی هم قبول دارد؛ خرد جهانی این است که همه انسان‌ها متفق القول می‌دانند که یک سری چیزها بد است، برای مثال دروغ گفتن، غیبت کردن،  پریدن بین حرف دیگران و تهمت زدن. یک سری قانون‌ها وجود دارد که مخصوص به یک کشور یا جامعه یا یک خانواده است، مثل کشور خودمان که پوششمان آداب معاشرت است و باید یک سری چیزها را رعایت کنیم و یک سری الفاظ را نمی‌توانیم به راحتی بیان کنیم؛ این می‌شود آن چهارچوبی که برای کشورمان است و حتی در خانواده دقیقاً یک سری قاعده و قانون دارد که اگر در آن چارچوب و قانون حرکت کنیم؛ قطعاً انسان با ادبی محسوب می‌شویم.

آقای مهندس در سی دی« آداب معاشرت، ادب و بی‌ادبی» خیلی جامع و کامل و با جزئیات در مورد آن صحبت کردند که حتی از مهمانی رفتن، راه رفتن، ورزش کردن و یک سری چیزهای خیلی ریز به زیباترین و قابل فهم‌ترین شکل ممکن برای ما توضیح دادند و بایستی آنها را رعایت کنیم. حالا ادب چه هست؟ ادب یعنی اینکه  وقتی وارد یک جایی می‌شوم یک سری قاعده قانون دارد که من باید آنها را رعایت کنم. هر ساختار و هر سیستمی یک سری قوانینی برای خودش دارد که من باید آنها را رعایت کنم از یک مهمانی رفتن شروع می‌شود که مثلاً من در مهمانی می‌توانم بگویم که من باید ۱۰ شب بخوابم یا زودتر از ۱۰ شب؛ باید شام بخورم یا من تا ۱۰ صبح از خواب بیدار نمی‌شوم، نه چون ما مهمانیم قاعده و قوانین آن خانه؛ باید برای ما محترم شمرده شود و تابع آن قوانین باشیم تا در ابعاد بزرگتر در یک سیستم و ساختاری مثل همین کنگره  ۶۰.

در کنگره حرمت  وجود دارد که قانون کنگره ۶۰ است و باید به آن احترام بگذارم و در این چهار‌چوب حرکت کنم؛ به من می‌گوید پوششت باید سفید باشد؛ باید هر هفته یک سی دی بنویسی، باید در ورزش شرکت کنی همه این‌ها می‌شود قوانین آن سیستمی که ما داریم و سرپیچی از این قوانین ادب ما را زیر سوال می‌برد. می‌توانیم آداب معاشرت را اینطور بگوییم که یک نوع مفهوم اجتماعی است، یک مفهوم درست زندگی کردن در اجتماع است که آن آداب معاشرت من جایگاهم را تعیین می‌کند که در چه جایگاهی می‌ایستم. اگر انسانی باشم که مدام دیگران را زیر سوال می‌برم، مدام در حرف دیگران می‌پرم؛ قطعاً اطرافیان و کسانی که با من معاشرت می‌کنند در همان حد و اندازه به من احترام می‌گذارد پس من نباید توقع بیشتر از آنها داشته باشم.

به گفته آقای مهندس ارزش کلمات عوض شده است، خیلی وقت‌ها یک سری چیزها را زرنگی می‌دانند که اصلاً آن نشانه بی‌ادبی آن شخص است، یا اینکه می‌گوید شوخ طبع هستم در صورتی که شوخ طبعی با ادب و بی‌ادبی کاملاً واژه متفاوتی است.باید دقت کنیم که با مفهوم کلمات آشنا باشیم و آنها را به درستی ادا کنیم تا نخواهیم شخصی را آزرده کنیم و جایگاه کسی را زیر سوال ببریم. باید به حریم شخصی دیگران احترام بگذاریم خیلی وقت‌ها ما به بهانه اینکه من مادرش هستم، من همسرش هستم یا فرزندش هستم هیچ حریم شخصی برای طرف مقابلمان قائل نیستیم هیچ چیز برای حریم شخصی طرف مقابل که فرزند یا همسر یا پدر و مادر باشد، قائل نیستیم. به طور مثال به راحتی بدون در زدن وارد اتاق فرزندمان می‌شویم در صورتی که کار اشتباهی است. من می‌خواهم فرزندم را تربیت کنم وبه این بهانه می‌خواهم از کار او سر در بیاورم  فرزند من بیشتر از رفتار من الگوبرداری می کند تا کلام من. من اگر بخواهم الگوی خوبی برای فرزندم باشم؛ باید بیشتر روی رفتارم کار کنم و یک سری کلمات را استفاده نکنم یا یک سری کارها را انجام ندهم تا فرزندم مودب و با ادب باشد.

چیزی که مهم است زبان بدن من است، زبان بدن من نشان از ادب من دارد. خیلی وقت‌ها فکر می‌کنیم طرف اگر سلام کند و احوالپرسی کند و وقتی بزرگی بیاید از جای خودش بلند شود و جایش را به او بدهد؛ یعنی نهایت ادب را دارد در صورتی که اینطور نیست؛ یعنی اینکه به موقع بخندم وبی‌موقع نیشخند نزنم و با رفتارم طوری  نشان دهم که به فرد بفهمانم تو را قبول ندارم. پس درون و بیرون من بایستی همسو باشند واگر همسو باشند وبه طرف مثبت باشند؛ قطعا انسان مودبی هستم. گاهی اوقات هم سکوت نشانه ادب است و احتیاج نیست که من با کلام خودم یک سری چیزها را نشان دهم و به طرف مقابل بفهمانم که اشتباه می‌کنی وبایستی این را بدانم که چه زمانی می‌توانم صحبت کنم و به موقع هم سکوت کنم.

اما واژه تعادل که از پایداری می‌آید؛ یعنی هر ساختاری در مقابل فشاری که به آن وارد می شود بایستی استحکام و پایداری خودش را داشته باشد و زمانی که بتواند هر فشاری را تحمل کند آن موقع است که این ساختار تعادل دارد. مثل این ساختمانی که درون آن هستیم تمام مواد تشکیل دهنده آن در پی وستون‌ها به عدالت تقسیم شده است وساختمان می‌تواند چندین سال استوار باقی بماند. پس می‌توانیم بگوییم که ریشه از تعادل در عدل و عدالت هم است؛ اما درکنگره‌۶۰ یاد گرفتیم که عدالت برابری و مساوات نیست، بلکه عدالت؛ یعنی من به واسطه تلاشی که برای خواسته‌ام انجام می‌دهم به همان اندازه جایگاه خودم را به دست می‌آورم در هر شرایطی باید؛ شخصیت و ادب خودم را حفظ کنم. این نیست که اگر همه چیز خوب است و اطرافیان با من رفتار خوبی دارند ومن ادب از خود نشان دادم کار عجیبی کرده‌ام.

هنر و ادب من زمانی مشخص می‌شود که وقتی در جایگاهی قرار می‌گیرم و شخصیت من زیر سوال می‌رود و در تنگنا  قرار می‌گیرم آنجاست که من باید ادب خودم را به نمایش بگذارم؛ یعنی به موقع وبا کلمات مناسب بتوانم از جایگاه خودم دفاع کنم و اینکه هر انسانی باید؛ برای خودش خط قرمز داشته باشد. هر انسانی با خودش بگوید که اگر از این خط قرمز عبور کنم؛ یعنی عزت نفس خودم را پایین آوردم و وقتی از خط قرمز فراتر نروم ادب خودم را حفظ کرده‌ام. خوب است که مدام آموزش بگیرم وادب خودم را بالا ببرم؛ ولی مهمتر این است که در چه خانواده ای تربیت می‌شوم.

خدارا شکر در کنگره آموزش‌هایی دریافت می‌کنیم که پله پله و ذره ذره روی ادب خودمان کار می‌کنیم و این تغییرات را نه تنها خودمان بلکه اطرافیان هم حس می‌کنند ومتوجه می‌شوند گاهی تغییر جایگاه به سمت مثبت صورت می‌گیرد یا تغییر جایگاهی پیدا می‌کنم که می‌توانم به دو نفر مطالبی را گوشزد کنم؛ یعنی ارتقای جایگاه پیدا کرده‌ام واین جاست که بایستی در نهایت ادب درست رفتار کنم دچار منیت نشوم واگر منیت به سراغم بیاید، تعادل ندارم و انسان بی تعادلی هستم، پس باید حواسم به این‌ها هم باشد؛ باید خیلی حواسم به اینها باشد.

حالا یک سوالی که اینجا مطرح می‌شود، دستور جلسه چه ارتباطی با مسئله اعتیاد دارد؟ خیلی از دستور جلسات در کنگره ۶۰ مستقیما به خود آن اشاره می کند، مثل وادی‌ها؛ اما این چنین دستور جلساتی مثل کمک من به کنگره یا کمک کنگره به من خیلی وقت ها من را به چالش می کشد که در کجای کار قرار دارم خیلی چیزها را باید در نظر بگیریم،خیلی چیزها زنجیره وار قرار می‌گیرند و من بایستی بدانم چه طور این ها را در کنار هم قرار دهم ،این دستور جلسات انسان را به چالش می‌کشاند، انسان را به قبل و بعد می‌برد و این دستور جلسه همانطور که می‌دانید ما در کنگره با ترک اعتیاد رو به رو نیستیم ،کلمه ترک کاملا جداست ما درمان اعتیاد را می دانیم، چه زمانی درمان اعتیاد قطعی میشود؟ زمانی که روی مثلث جسم،روان و جهان بینی کار کنیم.

آقای مهندس بارها گفتند جسم،روان و جهان‌بینی؛ باید به صورت کاملا مترادف و با تعادل با هم رشد کرده باشند؛ یعنی اگر روان من جسم، جهان بینی من به موازات هم رشد کنند آن موقع هست که من به درمان قطعی میرسم،به خاطر همین هم است که تعادل بالاتر از درمان است. بارها و بارها از آقای مهندس شنیده ایم که می‌‌فرمایند:«درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان است» و دقیقا همین موضوع کنگره را نسبت به جاهای دیگر متمایز می‌کند. اصلا واژه جهانبینی بار اول در کنگره ۶۰ مطرح شد و شاید هیچ جایی بیرون از کنگره ۶۰ جهان‌بینی را قبول نداشته باشند که در مورد اعتیاد به کار برده شود.

واژه های ادب ،آداب معاشرت و تعادل دقیقا بر روی جهان بینی فرود می‌آید، که جهان بینی من چقدر بالا است، چقدر از آموزش‌ها می‌توانم استفاده کنم هرچقدر از آن بالاتر باشد هرچقدر از آموزش ها استفاده کنم؛ قطعا انسان با تعادل ترس خواهم بود. دقیقا مثل چوب خشکی که خم کنی می‌شکند؛ ولی چوب تر و ترکه ایی که تا آخر خم می‌شود و خیلی ظرفیت بالایی دارد و این واژه‌ها به نظر من مانند یک مثلث هستند. این واژه‌های ادب،ٱداب معاشرت و تعادل  که دقیقا بال پرواز برای من می‌شوند، برای اینکه به سمت آرامش بروم.

آرامش و آسایش کاملا با هم متفاوت هستند، احتمال دارد شخصی وضع مالی خوبی نداشته باشد؛ اما درون آن شخص خیلی آرام باشد و این قطعا در آموزش ها اتفاق می‌افتد. پس اگر من می‌خواهم آدم آرامی باشم؛ باید این سه ضلع را باهم رشد بدهم و بتوانم با آنها به پرواز در بیایم، واژه تعادل آنقدر جوانب زندگی ما را در برگرفته است که در سلامتی ما هم تاثیر گذار است. خانم شانی در صحبت‌هایشان به این موضوع اشاره کردند:«بیماری‌ها زمانی درمان می‌شوند که آن موج‌ها تنظیم شوند و ذرات در تعادل به تکامل می‌رسند» پس این تعادل می‌تواند من را به تکامل برساند.

از خداوند بابت خلق آقای مهندس که سر تا سر برای ما خیر و رحمت بوده است و چیزهایی زیادی از ایشان یاد گرفتیم بسیار سپاسگزارم. برای تک تک عزیزانی که در این بستر کمک می‌کنند که حال من زهرا خوب شود خیلی ممنونم. امیدوارم خداوند خیر خدمت را در زندگی‌شان جاری کنند.

اهدای لوح تقدیر سردار به راهنمای تازه‌واردین همسفر محبوبه(عضو لژیون سردار)


مرزبانان کشیک: همسفر پری و مسافر شهرزاد        
عکس: همسفر فاطمه رهجوی راهنما همسفر زهره (لژیون اول)
تایپ: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زهره(لژیون اول) وهمسفر سمیه رهجوی راهنما همسفر سمیه(لژیون ششم)
ویراستاری و ارسال: همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر زینب (لژیون سوم ) نگهبان سایت
همسفران نمایندگی زاگرس

 

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .