سومین جلسه از دوره سیزدهم کارگاه آموزشی خصوصی نمایندگی شهبازکنگره ۶۰ با استادی راهنما همسفر لیلا ونگهبانی همسفر الهه و دبیری همسفر زینت با دستور جلسه {آداب معاشرت، ادب و بی ادبی،تعادل و بیتعادلی}در روز یکشنبه ۱۸ خردادماه ۱۴۰۴ ساعت ۰۰: ۱۷ آغاز به کار نمود.
.jpg)
خلاصه سخنان استاد:
خدا را شاکرم برای حضورم در کنگره برای این جایگاه، و تشکر میکنم در ابتدا از آقای مهندس و خانواده محترمشون کمال قدردانی دارم. تشکر میکنم در ابتدا از هر دو راهنمای خودم همسفر سهیلای عزیزم و همسفر لیلای عزیزم تشکر میکنم از ایجنت محترم همسفر اعظم عزیزم که به واسطه ایشان من سعادت پیدا کردم که اینجا باشم، و در خدمت شما عزیزان و آموزش بگیرم.
دستور جلسه امروز( آداب معاشرت ادب و بیادبی تعادل و بیتعادلی)
واژه تعادل یک مفهومی از پایداری و ثابت قدم بودن انسانی که بیتعادل هستش یک انسان بیادب است. انسانی که ادب دارد انسان با تعادلی هست و آقای مهندس همیشه میگوید درمان فوق ترک است و تعادل فوق درمان است. آنقدر تعادل برای ما در زندگی مهم حتی از درمان مهمتر و هر مکان قانون خاص خودش را دارد. وقتی که در کنگره ما درمان میشویم جسم روان جهانبینی به تعادل لازم میرسد. پس فرق کنگره با بقیه اینجوها این است که یک فردی که به درمان کامل میرسد به تعادل میرسد. امکان برگشت به مواد مخدر خیلی کمتر ولی اینجوهای دیگر چون به تعادل نمیرسند، و آن تعادل لازم در وجودشان نیست به راحتی میتوانند برگشت کنند به سمت مواد مخدر، حالا من برای اینکه به آن تعادل لازم برسم باید چیکار کنم؟ باید روی جهانبینی خودم کار کنم باید روی حس خودم کار کنم باید دانایی خودم را تبدیل به دانایی موثر کنم. باید تفکر و اندیشهام را واقعاً درست کنم، چون این تفکر و اندیشه است که به انسان خط میدهد. این تفکر و اندیشه است که دارد به انسان میگوید که خوب فکر کنم یا بد فکر کنم سیدی دشمن را داشتم گوش میکردم آقای مهندس میگفتند انسانها انرژی خودشان را با تفکر خودشان درست میکنند. یعنی اگر به چیزهای خوب فکر کنم چیزهای خوب به سمت ما میآید و اگر به چیزهای بد فکر کنم چیزهای بد به سمت ما میآید، و اینکه ما وقتی میخواهیم یک گندمی یک بذری بکاریم ابتدا آن زمین را شخم میزنیم پس من وقتی میخواهم به آن تعادل برسم ابتدا باید از درون خودم به تعادل برسم و چشمه باید از درون خودش جوشش داشته باشد. ما باید درون خودمان را شخم بزنم بعضی از انسانها را میبینیم مثلاً ظاهر خیلی زیبایی دارند، و لباسهای شیک و پوشیدهای هم دارند. ولی از درون حالشان خوب نیست من از چه طریقی متوجه میشوم از طریق حسم از طریق این حس من میفهمم که به آن تعادل لازم نرسیده آن تفکر را ندارد ما نه انسان بد داریم نه انسان بیادب داریم آدمهایی که میبینیم بد فکر میکنیم و بیادب هستند آنها از جهلشان است. این یک معلم برای من لیلا یک آدمی که دارد از نظر من بیادب رفتار میکند یا تعادل نداره یک آموزگار برای من یک ربع آموزش میدهد به من لیلا میگوید، که چون جهان تشکیل شده از اضداد اگر آن نباشد من اصلاً نمیتوانم رشد کنم. باید آدم جاهل باشد باید رفتار ناشایست از فرد مقابل سر بزند تا من به آن رشد لازم برسم. وقتی که میبینم طرف مقابل آداب معاشرت نداره من متوجه رفتار آن میشوم و به خودم میآیم دوباره برمیگردم به سمت خودم به درون خودم ببینم که این رفتارم خوب نبوده پس خوبه من این کار را تکرار نکنم. پس یک معلم خیلی خوب برای من یک آموزگار خیلی خوبی هستش دیدید میگویند که هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد.
ما وقتی داخل کنگره آموزش میگیریم فقط ۵ درصدش مواد ۹۵ درصدش را آقای مهندس دارد به ما آموزش میدهد. که چطوری زندگی کنیم راه و روش بهتر زندگی کردن را به ما آموزش میدهد و واقعاً من خودم را میگویم شماها رانمیگویم قدردان نیستیم سپاسگزار نیستیمما برای مسافر خودمان میآمدم کنگره ولی باید یادمان باشد اینجا راه و روش خوب زندگی کردن را به ما یاد میدهند. به ما آرامش و به صلح رسیدن را آموزش میدهند که آدم با تعادل باشیم یک آدم با ادبی باشیم معاشرت بلد باشم رفتار و کردار و گفتار و پندارمان درست باشد. پس میبینیم ۱۰۰ درصد این انتقال داده میشود به بیرون پس افراد دیگر هم میآیند میگویند. کجا رفتی لیلا اینقدر تغییر کردی؟ پس ایراد دوباره برمیگردد به من لیلا تعادل کار نیروی الهی افراط و تفریط و بی تعادلی کار نیروی شیطان است و شیطان به ما به زیباترین شکل ممکن آموزش میدهد. وارد جسم و جان ما میشود آقای مهندس همیشه میگوید که من به یک هروئینی بد تیپ بد قیافه که شکل و لباسش بد باشد ولی با ادب باشد خیلی پیش من بیشتر ارزش دارد تا یک آدم دکتر یا مهندس تحصیل کرده بیادب
ما داریم میبینیم دکتر خیلی سرش میشود. ولی آنقدر با برخورد بد و با لحن بد با مریضش برخورد میکند. که طرف دیگر دوست ندارد برود مطب آن پس ادب و بیادبی به سواد و بیسوادی نیست. به شکل و ظاهر نیست ما باید تا میتونیم این درون و بیرونمان را با هم یکی کنیم من اگر درونم یکی باشد بیرون من هم یکی میشود ولی اگر بیرون ظاهرم را درست کنم ولی درونم یکی نباشد به درد نمیخوره ده شاهی هم ارزش ندارد.
پس دوباره برمیگردم به خودم به سمت درون خودم.
.jpg)
مرزبان کشیک: همسفر زهرا
عکاس همسفر مریم رهجوی راهنما همسفر اعظم (لژیون تغدیه)
تایپیست: همسفر سمیه رهجوی همسفر سمیرا (لژیون تغذیه)
ویراستار و ارسال کننده: همسفر سمیه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی شهباز
- تعداد بازدید از این مطلب :
138