English Version
This Site Is Available In English

شعری از مسافر محسن

شعری از مسافر محسن

غزل در وصف جناب مهندس دژاکام
(بنیان‌ کنگره ۶۰)


ای عقل و دل و جانِ همه، دژاکام!
از نور تو شد شامِ جهالت آرام

بنیان نهادی تو به عدل و تدبیر
کنگره‌ی نور از رهِ صدق و الهام

در کارِ تو اعجازِ خرد پیدا شد
درمان شد و رستند ز زنجیر، انعام

افیون بُوَد طوفان، و تو نوحِ زمان
کشتی تو به ساحل بُرد، از ظلمت و شام

با معرفت و عشق، رهِ نور گشودی
هر دل که گرفتار شد، از بند شد آزاد و خرام

ای کاشفِ اسرارِ نجات از ظلمات
هر لحظه دعایت بَرَد از ما به او، نام

آن جام نجات است، نه از میکده آمد
کز حکمت و تدبیر تو جوشد چو گرام

 

سراینده: مسافر محسن لژیون نهم

گروه سایت نمایندگی اسبیکو

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .