به نام قدرت مطلق الله
سلام دوستان، محمد هستم یک مسافر.
در همین ابتدا جا دارد از آقای مهندس دژاکام که این بستر را فراهم کردند تشکر کنم و یک تشکر بزرگ از خانم آنی بزرگوار داشته باشم، چون اگر ایشان نبودند، هیچ واژهای به نام "همسفر" و خودِ همسفر در کنگره ۶۰ هیچ معنایی نداشت. من زندگی دوبارهام را مدیون خانم آنی بزرگ و بعد از ایشان، همسفرم هستم.
به نظر من، همسفر یک رکن اساسی در سفر ما مسافرهاست. من سه سال پیش به کنگره آمدم و بعد از پنج یا شش جلسه، همسفرم را هم به کنگره آوردم. یادم هست همان روز، جشن همسفر هم بود. اولین جلسهی همسفرم بود و خودش هم بسیار مشتاق بود برای آمدن، آموزش دیدن و کمک به من برای نجات از تاریکی و ظلمت.
داشتم میگفتم که سه سال پیش به کنگره آمدم و حدود ۸ ماه سفر کردم. سفر که چه عرض کنم! در این مدت فقط پنج تا سیدی نوشته بودم، جلسات را یکی درمیون میآمدم، به حرفهای راهنمایم اصلاً گوش نمیدادم، سیدیها را گوش نمیکردم و کتابها را هم نمیخواندم. فقط، فقط شربتم را میخوردم که آن هم معمولاً سروقت نبود. بیشتر وقتها با کمک همسفرم بود، مخصوصاً وعده صبح که همسفرم از خواب بیدار میشد، برای من چای میگذاشت که سر ساعت آماده باشد و من را بیدار میکرد تا شربتم را بخورم. بعد از آن دوباره میخوابیدم.
بعد از ۸ ماه از کنگره جدا شدم و رفتم. اما همسفرم سفر خودش را خیلی سفت، محکم و جدی ادامه داد. آنقدر آمد که حدود یک سال بهتنهایی به کنگره میآمد. من بعد از یک سال از محکم سفر کردن همسفرم خجالتزده شدم و با خودم گفتم: "چرا من نیایم کنگره و درست سفر نکنم؟"
دوباره با لطف خداوند وارد کنگره شدم. حدود ۹ ماه پیش برگشتم و تا الان که به وعده ۰/۶ رسیدم، خیلی جدی میخواهم سفرم را بهخوبی تمام کنم.
این را میخواستم بگویم که اگر همسفرم نبود، شاید هیچوقت من دوباره به کنگره بازنمیگشتم و هنوز در تاریکی و ظلمت بودم.
همینجا جا دارد از همسفرم با تمام وجودم تشکر کنم و تمام تلاشم را میکنم که بتوانم برایش جبران کنم، چون واقعاً دلیل اصلی برگشت من به کنگره، همسفرم بوده است.
ممنون به صحبتهای من توجه کردید.
دلنوشته: مسافر محمد(لژیون۱۱)
تایپ و عکس: مسافر مسلم
ارسال: مسافر حمید
ویرایش: مسافر حسام (گروه سایت نمایندگی لوئیپاستور)
- تعداد بازدید از این مطلب :
191