به نام قدرت مطلق
سیزدهمین جلسه از دوره سوم کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره60 نمایندگی لواسان به استادی مسافرحامد و نگهبانی مسافرامیرطاها و دبیری مسافر منصور با دستور جلسه آداب معاشرت ،ادب و بی ادبی تعادل و بی تعادلی در روز شنبه تاریخ 17/3/1404 راس ساعت 17 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سلام دوستان حامد هستم یک مسافر تشکر میکنم از نگهبان عزیز و ایجنت شعبه آقا بهروز که این موقعیت را فراهم کردند و من بسیار خوشحال ام که در خدمت شما هستم. در مورد بخش اول دستور جلسه آداب معاشرت، مخصوصا روز های شنبه که گروه خانواده هم در شعبات و نمایندگی ها حضور دارند باید بسیار رعایت شود ، به خصوص افراد تازه وارد باید بسیار مراقب رفتار و برخوردشان باشند. خیلی جا ها اولویت با خانم ها است، در رفت و آمد ، در مشارکت ها و ... و معاشرت و مشارکت کردن انسان ها را باید از سطح دوستان و آشنایان فهمید، یعنی با چه ادبیاتی با خانواده ، راهنما و غریبه ها صحبت می کنند. از یک سنی که انسان می گذرد متوجه می شود که وقتی برادر اش را آقا صدا می زند ، دارد اول به خودش احترام می گذارد و سپس به برادرش و هم یک ساختاری را برای افراد حاضر و کسانی که از دور نگاه می کنند می سازد. در مورد ادب و بی ادبی هم قدیم ها کاسب های بازار می گفتند که بزرگترین سلاح یک کاسب ادب اوست. یک طرف قضیه هم نجابت است که از ادب بالاتر است به عنوان مثال یک کارگر ممکن است یک ماه اول ادب را رعایت بکند ولی بعد از اینکه شرایط را می بیند و یا نزدیک تر که می شود تغییر می کند، ولی یک فرد نجیب اینگونه نیست و همیشه حرمت و آداب را در خودش به صورت نهادینه شده حمل می کند.ما انسان ها یک هوش هیجانی داریم که به سرعت سعی می کند شادی اش را بروز دهند ولی افرادی که به تعادل می رسند سعی میکنند در تعادل باشند و با شادی زیاد سرمست نمی شوند و با سختی یا در فشار قرار گرفتن خیلی ناراحت نمی شوند افرادی هستند که به تعادل رسیده ان و از بی تعادلی خارج شدند. همه اینها هم به تفکر ما بستگی دارد ؛

اگر در دوران مصرف یک ماشین جلوی من می ایستاد و توهین میکرد قطعا من هم جوابش را می دادم و سعی می کردم کم نیاورم، اما امروز کم ترین کار این است که با خودم می گویم حالش خراب است برایش راه را باز می کنم و فهمیده ام که من نباید با جن درون انسان ها گلاویز بشوم و باید خودم نیز ناراحت نشوم و بتوانم از آن عبور کنم.چیزی که در سفر اول خیلی مشهود است حساسیت است، چرا مرا اینگونه نگاه کرد؟ چرا این حرف را زد؟ و تفکراتی از این قبیل؛ به هر چیزی سریعا واکنش نشان دادن همان عدم تعادل است و نباید به هر چیزی واکنش نشان داد و باید آرام بود و فقط حرف راهنما باید مطرح باشد. افرادی که بعد ده ماه و یا یازده ماه به رهایی می رسند افرادی هستند که درگیر حاشیه ها نمی شوند و تمرکزشار روی کار خودشان است .
در مورد بخشش هم باید بگویم، بخشش برمیگردد به نیت آدم ها؛ افرادی هستند که کسب و کارشان را آغاز می کنند بسیار تبلیغ میکنند و در ابتدا هم با گل و شیرینی و استقبال گرم شروع به کار می کنند ولی بعد یک مدت متوجه می شوند که دیگر مغازه شان نمی چرخد، باید برگردد و ببیند روز اول نیت اش چه بوده است، در کسب و کار افرادی هستند که به فکر کیفیت و رضایت هستند و با روی خوش و برخورد درست دارند به کسب و کارشان ادامه می دهند و همیشه کارشان رونق دارد. اما کسی که به این فکر است که برود و تعریف کند که من مغازه ی فلان خیابان را گرفته ام و بخواهد فخر فروشی کند هیچ وقت با این نیت نمی تواند بیشتر از چند ماه دوام بیاورد.

در مورد بخشش هم اگر فردی نیت کند و بگویید من امثال پنج میلیارد کاسبی کرده ام و می آیم پانصد میلیون آنرا می بخشم قطعا در مقابل آن برکت اش به زندگی من برمیگردد. چگونه؟ پول از حساب من کم نمی شود و کار خیر جلوی پای من می ایستد تا من اقدام درست را انجام بدهم. وخیلی زیباست که من در راستای درمان و کم کردن رنج بشر قدمی بردارم.از اینکه به صحبت من گوش دادید از همه ی شما سپاسگذارم.
با احترام مسافر علیرضا
- تعداد بازدید از این مطلب :
106