علم زندگی، علمی است که زندگی انسانها را سهل و آسان میکند و در راستای بهتر کردن زندگی و حیات آنها به کار برده میشود؛ تمام علوم رایج مانند پزشکی، مهندسی، انسانی و غیره به منظور راحتی و کمک به بهبود و ارتقای کیفیت زندگی انسانها رشد مییابند و به همین منظور هم بایستی به کار گرفته شوند.
بزرگترین و مهمترین علم، علم زندگی و بهترین هنر، هنر زندگی است؛ علم زندگی از تمامی علوم بالاتر، مهمتر و با ارزشتر است؛ زیرا تمامی شاخهها و رشتههای علوم مختلف در خدمت این امر هستند که هنر زندگی و طریقه زیستن صحیح و سالم را برای انسانها به ارمغان آورند تا انسانها زندگی بهتری داشته باشند و از صدمه و آسیب رساندن به خود پرهیز نمایند.
یکی از مهمترین ارکان علم زندگی این است که انسان را به سوی تزکیه و پالایش سوق دهد و به او، جهت رسیدن به تکامل و رشد، یاری رساند؛ برای اینکه انسان در خود تزکیه و پالایش انجام دهد، بایستی ابتدا اعمال ضدارزشی را بشناسد و از آنها دوری کند و به سمت اعمال ارزشی و صراط مستقیم حرکت نماید.
افراد صالح و درستکار، افرادی هستند که فطرت و سرشت نیکویی دارند و همواره در جهت یاری رساندن و کمک به دیگران در تلاش و تکاپو هستند.
همانطور که میدانیم کنگره۶۰ این مسئله را عنوان نموده است: «درمان، فوق ترک است و تعادل فوق درمان» در واقع کنگره۶۰، مرکزی برای ترک اعتیاد نیست، بلکه کنگره۶۰ جایی است برای رسیدن به درمان همراه با تعادل.
واژه تعادل به مفهوم پایداری است، هر ساختاری که در مقابل نیروها و فشارهای وارده قوام، استحکام و پایداری خود را حفظ نماید، میتوانیم بگوییم که تعادل دارد. بنابراین یکی از دلایل درمان موفق و پایدار در کنگره۶۰ رسیدن به تعادل است. اگر درصد برگشت به اعتیاد در رهاشدگان کنگره۶۰ بسیار پایین است؛ به این دلیل است که آنها نه تنها به درمان رسیدهاند، بلکه به موازات درمان، به تعادل نیز رسیده اند؛ یعنی به پایداری در زندگی رسیدهاند. تعادل مفهوم دیگری نیز دارد که در ریشه این واژه یعنی عدل و عدالت نهفته است؛ پایداری نتیجه عدالت است.
انسان نیز زمانیکه نیروها و انرژیهای خویش را به جای خود استفاده نماید؛ میتواند مفهومی از عدالت باشد که این مسئله بیانی از مفهوم تعادل است. ذهن ما ممکن است به طور ناخودآگاه با شنیدن واژه عدالت به یاد برابری و یکسان بودن بیافتد؛ اما باید بدانیم که عدالت به مفهوم برابری، یکسان بودن و عدل بالسویه نیست. عدالت یعنی هر چیزی در جای خودش و به قدر خودش؛ شاید یکی کمتر و یکی بیشتر، جایی کم و جایی زیاد باشد.
در فیزیک سه نوع تعادل داریم: «تعادل پایدار، تعادل ناپایدار و تعادل بیتفاوت»
تعادل پایدار: اگر ما به یک شخص فشاری وارد کنیم یا او را تحت آزمونی قرار دهیم و در او آشوب ایجاد کنیم، پس از مدتی دوباره به وضعیت اولیه برمیگردد.
تعادل ناپایدار: به وضعیتی گفته میشود که اگر به فرد تکانهایی وارد شود، از جای خودش خارج میشود و دیگر به جایگاه اولیه خود بر نمیگردد.
تعادل بی تفاوت: اگر به فرد ضربهایی بزنید در قبل و بعد از ضربه در او تفاوتی ظاهر نمیشود.
انسانها در مسیر تکاملی خود در یکی از این سه وضعیت قرار دارند. کسانی که در صراط مستقیم هستند و در جهت خواسته درونی خودشان حرکت میکنند همیشه احساس آرامش و رضایت دارند و این یک تعادل پایدار است. اگر در گمراهی باشیم، تعادل بیتفاوت است و برای ما فرقی نمیکند به کدام طرف برویم.
داشتن تعادل یکی از مهمترین ارکانی است که یک انسان را از هر حیث، نیرومند و توانمند میسازد؛ اشخاصی که موادمخدر مصرف میکنند، در حالت بی تعادلی قرار دارند و به بیماری دو شخصیتی گرفتار هستند که به این بیماری در علم روانشناسی اصطلاحا بیماری «بایپولار» گفته میشود؛ یعنی افراد مصرفکننده در زمان نشئگی و خماری، شخصیت متمایز و متفاوتی دارند، کسی که دارای رفتار دو شخصیتی و بیتعادلی باشد، توانایی کمک به سایر انسانها را ندارد و یکی از شرایط ضروری و لازم برای اینکه انسانی قادر باشد به دیگران کمک نماید، این است که در حالت تعادل قرار داشته باشد.
یکی از نمونههای بارز مفهوم تعادل در زندگی انسان، موضوع آداب معاشرت و ادب است. آداب جمع واژه ادب است، یعنی اگر ادب را در امور مختلف آموخته باشیم و رعایت کنیم در حقیقت آداب معاشرت را رعایت کرده ایم.
کلمات همخانواده با «معاشرت» از ریشهٔ «عَشَرَ» گرفته شدهاند و عبارتند از:
عشرت: به معنای خوشگذرانی، همدمی و مصاحبت با دیگران (گاه به معنای معاشرت دوستانه و خوشایند نیز به کار میرود.)
عشیر: به معنای خویشاوندان نزدیک، قوم و قبیله
عاشر: کسی که با دیگران معاشرت میکند، همنشین.
معاشر: همنشین، دوست، کسی که با او معاشرت میکنند.
پس زندگی و روابط اجتماعی با دیگر انسان ها یا معاشرت، آداب، آیین و رسوم خاص خود را دارد که باید بلد باشیم. آداب معاشرت، مبحثی بسیار گسترده است که تقریباً تمام جنبههای زندگی ما را در بر میگیرد و در اینجا به صورت خلاصه نمونههایی را بیان میکنیم.
۱ـ وضعیت ظاهری ما در کنگره۶۰
اعضای کنگره۶۰ بایستی از نظر ظاهر بسیار مرتب، شیک و در عین حال ساده باشند. ما باید خوشتیپ، زیبا و خوشلباس باشیم؛ اما نه برای تفاخر و برتریجویی. در کنگره۶۰ پوشیدن تیشرتهایی که شبیه زیرپوش هستند ممنوع است؛ پوشیدن شلوارهای جین پاره که مد بعضی جوانان است، ممنوع است؛ البته جین معمولی هیچ ایرادی ندارد. خواباندن پاشنه کفش ممنوع است. بازگذاشتن دکمههای پیراهن زشت و بیادبانه است.
2- صحبتکردن با دیگران
ما باید بدانیم که صحبتکردن یک عامل بسیار قوی در ارتباط با دیگران است و این در همه جا به یک صورت نیست؛ یعنی ما در هر جایی به صورتی خاص صحبت می کنیم؛ ما با یک کودک، یک دوست، همکلاسی، اقوام، پلیس و نانوا به یک صورت سخن نمیگوییم.
3- غذا خوردن
غذا را باید با دهان بسته بجوییم و از جویدن غذا با صدای ملچ ملوچ خودداری کنیم؛ چرا که اطرافیان را شدیداً میرنجاند. در مهمانیهایی که چند نوع غذا سرو میشود؛ از یک نوع غذا بخوریم و وجود غذاهای مختلف به این معنا است که شاید شخصی که از یک نوع غذا خوشش نمیآید بتواند غذای دیگری را بخورد.
4- رانندگی
رانندگی نیز آداب خاص خود را دارد؛ مثلاً بوق زدن بیجا، یک بیادبی و بیاحترامی به دیگران است. بعضیها عادت دارند دائماً بوق میزنند و آلودگی صوتی ایجاد مینمایند و دیگران را آزار میدهند.
5- مکانهای عمومی
برای مثال استفاده از کلاه زیر سقف، نمونهای از رعایت نکردن آداب معاشرت است و یا کشیدن سیگار در مکانهای عمومی، رفتاری زشت و بیادبانه است. همینطور هنگام بالا رفتن از پلهها خانمها جلو میروند و در پایین آمدن از پلهها، آقایان باید جلو بروند. خاموش نکردن موبایل و صحبت کردن در جلسات نیز حرکتی دور از ادب است.
6- سلام و احوالپرسی
همه ما میدانیم که سلامکردن وظیفه کوچکترها است؛ اما احوالپرسی وظیفه بزرگترها است؛ یعنی کوچکتر نمیتواند احوالپرسی را شروع کند؛ بلکه بزرگتر است که اگر با ما احوالپرسی کرد جواب می دهیم. در مورد دستدادن هم کوچکترها نمیتوانند برای دست دادن با بزرگترها پیشی بگیرند؛ بلکه بزرگتر است که اگر خواست و تمایل داشت که با ما دست بدهد، ما باید با او دست بدهیم.
بهطور کلی آن روشها، رسمها و قوانینی که در جامعه نوشته شده و یا نانوشته هست را اگر رعایت کنیم، نشانه ادب و مراعات نکردن آنها بیادبی محسوب میشود.
هیچ انسانی بد نیست؛ اگر انسانی بدی میکند به آگاهی و دانایی نرسیده است. انسانی که بداند، بدی نمیکند؛ همه بدبختی بشر از جهل و نادانی او است، بدی را کسی میکند که نمیداند.
منظور از آگاهیداشتن نه اینکه اطلاعات داشته باشید؛ منظور از آگاهی داشتن؛ تجربه، آموزش و تفکر است. اگر انسانی به شما بدی میکند فقط بدانید دلیل اصلی و بارز آن عدم آگاهی است؛ کما اینکه تمام مشکلاتی که پیش میآید ۹۰٪ آن، سوءتفاهم است؛ با یک حرفزدن کوچک و ساده، دشمنیها تبدیل به دوستی میشود.
اینها یکسری نکات از ادب و بیادبی، تعادل و بیتعادلی بود. باید با دانش، آگاهی و تجربه ذرهذره دانش خود را بالا ببریم و اگر این تفکر را داشته باشیم که اگر انسانها بدی میکنند در اثر عدم آگاهی و دانش است یک ذره از درد و رنج آنها کاسته میشود.
منابع: سی دی آداب معاشرت، انواع تعادل، تعادل و بیتعادلی، تعادل، علم زندگی
و صحبتهای دیدهبان محترم آقای خدامی
نویسنده: راهنما همسفر اعظم
ویرایش و ارسال: همسفر فاطمها دبیر سایت
همسفران نمایندگی یحیی زارع میبد
- تعداد بازدید از این مطلب :
175