به عنوان دستور جلسه که نگاه میکنم سه بخش تفکیک شده را میبینم که در نظرم نه در یک خط و امتداد، که یکی در دل زایش دیگری است در نهایت چونان گل صد گلبرگ؛ از نقطه مرکزی آن تعادل پیداست که با حلقه ادب آن همه توازن و متصل بودن را به رخ میکشد. تمامیت تصویر زیبای ادب، آدابی میشود به معاشرت که گلبرگهای گل صد تومانی مثال خوبیست برای آن. برایم عجیب بود که چگونه مهندس میتوانست در جماعتی فروپاشیده از هویت و معنا بنشیند و به تعقل، عنوان بچیند؛ بچیند و بچیند تا بدانجا که حرف و سخن از تعادل باشد در آن بیتعادلی؛ ادب باشد از آن همه بیآدابی و بعد به معاشرت بکشاند یکایک این مهرهها را.
جایی از قلم مسافر علی خدامی خواندم نزدیک به این مضمون که تعادل تو را به چینش متوازنی از صرف انرژی میرساند و خب دور از انتظار هم نیست وقتی به شکلی دایرهوار نگاه میکنی مرکز پرگار و فاصله به جوار در حدود یکسان است. آن همه توازن فقط از تعادل برمیآید تا همه را به جای خود به نظم بنشاند. هیچ به گلبرگهای گل مبهوت ماندهای؟ یکی از پس دیگری شانه به شانه هم دستی به اشاره بیرون دادهاند و آنچنان به فاصلههای منظم به صف دایره وجودی گل از هم ایستادهاند که باورت نمیشود این ارگ متناسب را چه کسی به صف کرده و چه مینوازد!
تو گل را بی ادعای بینقص میبینی برای چند لحظه آشنایی در امتداد چشمانت و شاید به سادگی بگذری ؛ اما خاطره خوش از اصالت و توازن آن صحنههای بهاری زیبا قطعاً قاب نگاهت را به همسایگی این خوشایندیهای در دم خواهد کشاند و بارها از روی خوش و بوی خوش آنها مسرور خواهی شد با تو در باغها گشتم و تصویرسازیها کردم که یکجا به هم پیوند خوریم به یک استعاره؛ گفتم از تعادل چون مرکزیت تعادل نقطه وجودی من و تو بود یعنی آن زمان که استاد اندازه میکند و مزبلهها را از پندار و گفتار ما میزداید تا رفتار و کردار و حال ما نه از سر سرگردانی احوال دیگران بالا پایین شود؛ بلکه در تکریم جایگاه خود و دیگران چنان شفاف و زلال عمل کنیم که آینه باشیم و با صداقت، هم نمایش درون خود باشیم و هم همایش سیرت خوش از دیگران؛ یعنی آنچنان که فرمان روح ما پیشی بگیرد به سرمشقهای خط خورده غول درون ما و باز به خوش مشربی بنشیند آموزش همسایه و همجوار دیرینه روحمان به روح دیگران.
وقتی روح سفرهدار است، همه چیز در تعادل است؛ هیچ کجا کسر و نقصی نمیبینی؛ هر شیبی بدون آشوب است چون فراز و فرودها همه همپوشانی صحیح دارند. آدابی که معاشرتها را به عشرتی بیمثال میگذراند همه فرمان روح است و آن گوشه از معاشرت که تاریکی و اندوه به میان دعوت میکند فرمان جن؛ تویی که در تعادل میگذرانی همانی که انرژی خود را با افزونی انرژی دیگران به راه اصول الهی یکی میدانی و خرد جهان تو را به حفظ آدابی تسلیم میدارد که در آن، همه مخلوقات هستی را قائل به احترام فرض کنی.
زمانی که با نگاه به ابعاد وجودی به سیاحت درونت مینشینی تنوعی از حس، مطالبه درست تو خواهد بود به قدری که در آن، همه زخمها به التیام میرسد و همه رستنیهای بذر درونت جوانه میزند. رعایت آداب هر چیزی، خرده شیشهها را از بستر جانت بیرون میکشد تا نهال جانت قد کشد و شکوفههای جانت گل کند. شکوفایی نتیجه رعایت آداب است آنطور که در مجموعهای به احیای انسان از دل انس و جن؛ و جن و جن از دل ناامنیهای تجربه شده بشود به امنیت و ایمان دست یازید و بشود انسان شد. تعادل محصول عدالت من برای صرف هر چیز به جای خود است؛ جایی به سکوت، جایی به بیان، جایی به تدبیر و جایی به عیان.
هرگاه درست بیندیشم و صحیح دست پیش ببرم، میوه را کال نخواهم چید و ساقه ترکهای سبز را از شاخه جدا نخواهم کرد. آداب من به بیان و ایده و عقیده در مواجهه با فرزند نوجوان و جوانم متفاوت است از انتظار به قاعده بودن در پیر سالخوردهای که همچون کنده درختی کهنسال به داستان دود است و کنده؛ میاندیشم که به ادب یکی را با برگهای جوانش برای برپایی فروزندگی آتش، مفید فایده به چرخه زنجیره محبت برم و دیگری را با وزشهای آرام و ممتد بر همان اشتعال به همیاری طلبم.
پس کمال مطلوب همان جاست که هر چیز در جای خود است و این تعادل در آداب است به معاشرت؛ داشتن آداب معاشرت برای من و برای تو، زیبایی گلبرگهای گل وجودی من و توست که هر چه پُر پَر، افسونگر؛ آموختهام از کنگره و به حقیقت که دوست میدارم دانستن را به اجرا برسانم در تعادلی از انرژی درونیام به مهربانی، به شور، به کنجکاوی و خلاقیت، به حفظ ارزشها، به زیست در تجربههای نو در توجه به جسم، در متعادل نمودن روان و در بینش افق دوردست از هر آنچه که داستان روح را به زایش در هستی نزدیکتر میگرداند. بوی خوشی که از عطرهای بینظیر جهان پیشتر است آن تاثیر و تاثیریست که من و تو در عبور از لحظههای زندگی دیگران و در قاب هستی، هست کرده و به جای میگذاریم.
منابع: اپلیکشین دژاکام و سی دی روح و جن و سایت مرکزی
نگارش و تایپ: راهنما همسفر زهرا
رابط خبری: راهنما همسفر ملیحه (لژیونیکم)
عکاس: همسفر سهیلا، رهجوی راهنما همسفر لیلا (لژیوندوم)
ویرایش: همسفر معصومه، رهجوی راهنما همسفر زهرا (لژیونسوم)
ارسال: همسفر فاطمه، رهجوی راهنما همسفر منصوره (لژیونهفتم)
همسفران نمایندگی صادق قم
- تعداد بازدید از این مطلب :
214