به نام قدرت مطلق الله
گفت و گو با مرزبان محترم مسافر پیمان دوشنبه 12 خرداد ماه 1404 در نمایندگی ستارخان

باسلام، در ابتدا خواهش میکنم به رسم کنگره خودتان را معرفی نمایید:
با سلام و عرض ادب خدمت شما، پیمان هستم یک مسافر، آخرین آنتی ایکس شیشه و هروئین، مدت زمان سفر اول یک سال و پنج روز، به روش dst، داروی درمان ot، راهنمای سفر اول آقای محمد احمدی، راهنمایی خدمتیم آقا هاشم، راهنمای سفر نیکوتین آقای بهمن سبحانی فر، رهایی از بند سیگار و مواد 2سال و 9 ماه، ورزش در کنگره بدمینتون
به چه طریق به دنیای اعتیاد وارد شدید و اینکه چگونه پیام کنگره را دریافت کردید؟
ورود به دنیای اعتیاد برای شخص بنده، خیلی راحت اتفاق افتاد، انگار که سیگار و مواد مخدر اعتماد به نفس من رو کامل میکردند. برای همین از سن، حدودا 14-15 سالگی سیگار کشیدن شروع شد و بعد از طریق دوستان و هم محلی ها گل و حشیش می کشیدم بعد از آن مصرف ترامادول بصورت تفریحی آغاز شد، از سن حدود 18 سالگی این گونه مصرف کردن به صورت تفریحی ادامه دار شد تا سن21 سالگی که برای اولین بار شیشه را تجربه کردم و بعد هم هروئین به مصرف هایم اضافه شد. چون در ابتدا تخریب آنچنانی در من وجود نداشت، می توانستم هر چند روز یکبار از هرکدام از این مواد ها مصرف کنم، هنوز اجبار به مصرف روزانه در من شکل نگرفته بود، البته تا سن 27 سالگی که اجبار به مصرف شیشه و هروئین داشتم.
درمورد پیام کنگره، بنده در سن 18 سالگی دوستی داشتم که برادرش کنگره ای بود و به من پیشنهاد داد که به کنگره بیایم و چون شنیده بودم که در کنگره اعتیاد را با تریاک درمان می کنند اصلا باور نمی کردم که این عمل شدنی باشد، تا اینکه بعد از 12 سال مصرف با این دوستم تماس گرفتم تا در مورد کنگره از او سوالی بپرسم، چون در این سالها تخریب فراوانی در من شکل گرفته بود و خداوند به من رحم کرد که وارد کنگره شدم چون اواخر همه چیز از جمله قرص های آرامبخش، ترامادول، گل، حشیش، شیره، هروئین، شیشه مصرف می کردم. دنبال چیزی بودم که مصرف کنم تا بمیرم، اما این اتفاق نمی افتاد. خداوند را شاکرم که اجازه حضور در کنگره را به من داد تا بتوانم به درمان برسم و معنای درست زندگی کردن را بفهمم.
حس و حالتون را از دوره مرزبانی بفرمایید و اینکه چه درسی برای شما داشته است؟
دوره مرزبانی من را یاد یه جمله ای میاندازد که ما برای آموزش و خدمت به این دنیا آمدیم و اگر من بخواهم حال خوشی داشته باشم، فقط با خدمت کردن است که می توانم این حال خوش را به دست بیاورم. با خدمت مرزبانی شما می توانید وادی 5 را انجام بدهید( از نقطه سخن به سمت عمل حرکت کنید) باید آموزش هایی که دریافت کردید در بخش مرزبانی عملی کنید، منیت خود را کنار بگذارید. بین عمل سالم و به ظاهر سالم یکی رو انتخاب کنید، گره قدرت رو در درون خود حل کنید و غرور را کنار بزارید. شما در مرزبانی مسئولیت پذیری رو یاد می گیرید، خدمت مرزبانی به شما یاد می دهد که از وقتتان بگذرید، از احساسات خودت بگذرید و قشنگ ترین تغییر برای من بالارفتن نقطه تحملم بود، از اون پیمانی که خیلی زود از کوره در میرفت تبدیل به پیمانی شدم که نسبت به مسائل قوی تر شده بود. من وقتی تازهواردی، وارد نمایندگی می شود، اون پیمان روز اولم رو می بینم که با حال خراب وارد نمایندگی شده بود و به درمان رسید و از اینکه دارم به هم دردهای خودم خدمت می کنم بسیار خرسندم. ما در دوره مرزبانی یازدهم، دو بار ماه رمضان داشتیم که از صبح می آمدیم و در بخش آشپزخانه خدمت می کردیم، افطاری درست می کردیم برای بچه ها، مرزبانی آشپزخانه خیلی برای من لذتبخش بود و خیلی به من کمک کرد.
لطفا درمورد جایگاه های خدمتی که تا اکنون تجربه کردید، برای ما بگویید:
من از همان ابتدا که وارد کنگره شدم، سعی کردم خدمت کنم، چون مغز انسانی که شیشه مصرف می کند، کار دستش می دهد، در ابتدا دبیر لژیون بودم و سبد صبحانه دستم بود، در سفر اول، مسئولیت سایت پارک لاله بر عهده من بود و همزمان در سایت نمایندگی ستارخان هم خدمت می کردم، بعد از رهایی هم در قسمت اوتی خدمت کردم، در ابتدا بخش نامه ها و بعد تازه واردین، دبیر و خزانه دار لژیون سردار بودم و جایگاه سردار و دنوری را تجربه کردم، الان در حال حاظر مرزبان هستم و امتحان راهنمای درمان مواد پذیرفته شدم.
در صحبت های خود به آشپزی در ماه مبارک رمضان اشاره کردید، چه چیزی باعث می شود که شما از 8 صبح تا پاسی از شب برای آماده سازی افطار در نمایندگی حضور داشته باشید؟
هیچ چیزی جز عشق، نمیتواند باشد. هیچ چیز، جز لذت بردن از تک تک همان ثانیه ها نمی باشد. در مدت خدمت مرزبانی ما که دو مرتبه ماه رمضان پشت سرگذاشتیم، بنده افتخار این را داشتم که جزو یکی از مرزبانهای قسمت آشپزخانه باشم، من خودم در آن زمان روزه می گرفتم و هیچ لذتی بالاتر از این نبود که بچه ها میان افطارشان را باز می کنند و دعا می کنند، اون حس و حال ربنای قبل از اذان تمام خستگی را از تنم بیرون می کرد، محیط گرمی که در ماه رمضان در نمایندگی هست وصف نشدنی می باشد و این فکر که یک روزی مصرف کننده بودم که به درد هیچ کاری نمی خوردم، اما الان به هم درد های خودم خدمت می کنم برام لذتبخش بود. می خواهم از علی اقا خرمی مرزبان نمایندگی و عباس آقا سرآشپز نمایندگی که هر سال زحمت آشپزی بر گردنایشان هست، تشکر کنم.
قبول شدن شما را در آزمون راهنمایی تبریک عرض می کنم، آیا خدمت هایی که در کنگره داشته اید تاثیری بر قبولی شما داشته است؟
حقیقتا؛ من همیشه تصویر خودم را با شال نارنجی می دیدم، شما وقتی خودرو یا منزلی خریداری می کنید نهایتا یک الی دو سال از آن انرژی می گیرید، ولی وقتی به کسی کمک کنید یا گرهای از زندگی شخص باز می کنید، لذتش جاودانه خواهد بود. به نظر من وقتی شما در کنگره راهنما می شوید، یک نفسی را نجات می دهید و همانطور که در قرآن ذکر شده که انگار تمام نفس ها را نجات داده اید و این عمل برای من بسیار مقدس بود و دوست داشتم که در جهان هستی کاری ماندگار انجام دهم، به نظرم خدمت راهنمایی این فرصت را به من می دهد که در ابتدا به خودم و بعد به جهان هستی خدمت کنم، خیلی خوشحالم از اینکه راهنما شدم و واقعا برای این شال و جایگاه تلاش کردم، من تقریبا یک سال در کتاب خانه درس می خواندم که این آزمون را پشت سر بگذارم و خیلی برای من، این خدمت مهم بود و به جرات می تونم بگم خدمت هایی که تا به امروز پشت سر گذاشتم خیلی به من کمک کرد تا به جایگاه راهنمایی نزدیک شوم.
شما در سفراولتان یکی از افراد ثابت پارک لاله بودید، لطفا برای ما از تاثیرات پارک لاله بفرمائید:
مرسی از سوال خوب شما، اگر بخواهم پارک لاله را در یک جمله خلاصه کنم(پارک لاله مرده را زنده می کند) من به شخصه یک انسان مرده بودم. از ماه اول سفرم، مرتب پارک لاله و استخر می رفتم. خدمت دبیری را در پارک لاله گذراندم و همچنین مسئول سایت پارک لاله بودم، افرادی که در اونجا هستند سفرشان خیلی فرق میکند با کسی که فقط در نمایندگی حضور دارد، شما وقتی در کنار حضور در نمایندگی، در پارک لاله هم حضور دارید، ده ها برابر انرژی بیشتری دریافت می کنید، از طبیعت پارک و صدای پرندگان اول صبح انرژی دریافت می کنید، با دوستان خود صبحانه می خورید، ورزش می کنید و هنوزم به نظر من پارک لاله گنج پنهان هست. پارک لاله نقش موثری در سفر من داشت، من به عزیزانی که مصرف شیشه دارند و می خواهند که ذهنشان آرامش داشته باشد، پیشنهاد می کنم، حتما پارک لاله را شرکت کنند، من در سفر اولم صبح ها پیاده به پارک لاله می رفتم، در آنجا ورزش بدمینتون را یاد گرفتم و در آنجا من با اشخاصی آشنا شدم که مثل من سفرشان را به نحو احسنت انجام می دادند و الان جزو بهترین دوستان من هستند.
و در آخر اگر پیامی، سخنی دارید به دوستان سفر اولی بفرمایید:
من پیمان از خانواده متوسط رو به بالایی آمدم و اعتیاد باعث این شد که از خانواده ام ترد شوم، اعتبارم را از دست بدهم و در نهایت کارتن خواب بشوم، همه جور راهی را امتحان کردم تا از این باتلاق خودم را به بیرون بکشم. مثل: متادون درمانی، انواع روانشناس ها و کلینیک ها، چندین سال از بهترین سالهای زندگی ام را در کمپ های مختلف گذراندم و به هیچ جایی نرسیدم تا زمانی که پا به کنگره 60 گزاشتم، از نظر من تنها راه برای درمان اعتیاد، کنگره 60 می باشد، من به همه این قول را می دهم که اگر طبق پروتکل کنگره 60 و دستورات راهنما عمل کنند واقعا به نتیجه خواهند رسید، چیزی که در سفر اول خیلی به من کمک کرد و من رو به درمان وصل کرد (خدمت کردن، سی دی نوشتن و رفتن به پارک لاله بود) این سه گزینه در رهایی من و کیفیت سفر من به شدت تاثیر داشتند.
در آخر از بنیان کنگره 60 جناب آقای مهندس دژاکام عمیقا سپاسگذارم، بابت این بستری که برای ما فراهم نمودند. از راهنمای محترم سفر اولم آقای محمد احمدی و راهنمای خدمتیم آقا هاشم و تمامی اعضاء نمایندگی ستارخان که در این سالها بنده را یاری نمودند، سپاسگذارم.
تایپ و انتشار:مسافر طاها
ویرایش: مسافر ماهان
مرزبان خبری: مسافر امیر
- تعداد بازدید از این مطلب :
248