سفری از ناآگاهی تا آرامش؛ تجربهای از سفر ویلیام به نوشته:مسافر ویلیام وایت همسفر هستی.
مدتها تصور میکردم اعتیاد فقط مربوط به مواد مخدر است؛ موادی مثل تریاک، شیشه یا انواع صنعتی دیگر. هرگز فکر نمیکردم چند پک قلیان گاهبهگاه هم بتواند بخشی از اعتیاد باشد، چه برسد به اینکه نیاز به درمان داشته باشد. ورود من به کنگره ۶۰، همراه با همسرم بود؛ او برای درمان وارد شده بود و من بهعنوان همسفر کنارش بودم. روزی در یکی از جلسات، بانویی گفت: «من مسافر ویلیام هستم.» با شنیدن این جمله، تصور کردم او به مواد مخدر اعتیاد داشته است، اما خیلی زود متوجه شدم که لژیون ویلیام، مخصوص نیکوتین، قلیان و سیگار است.
مدتها گذشت، همسرم به رهایی رسید، اما من همچنان در درون خودم نوعی آشفتگی احساس میکردم. روحیهام متعادل نبود، احساساتی مانند خستگی مفرط، بیحوصلگی، پرخاشگریهای ناگهانی و حتی ناتوانی در گریه کردن، بهطور مداوم همراه من بود. وقتی تصمیم گرفتم وارد لژیون ویلیام بشوم، همسرم مخالف بود و میگفت: «تو که مصرف جدی نداری، نیازی نیست!» اما من بهواسطهی دانشی که در کنگره به دست آورده بودم، مطمئن بودم که سفر نیکوتین برای من ضروری است.
با شروع سفر، متوجه شدم چه آسیبهایی از طریق همان مصرف بهظاهر کم، به سیستم بدن و روان من وارد شده است. تازه میفهمیدم که هر مادهای که از سد خونی مغز عبور کند، میتواند سیستم عصبی و شیمیایی بدن را مختل کند، چه سنتی باشد و چه صنعتی، چه مداوم و چه گاهبهگاه.در طول سفر، حسهای درونیام یکییکی بیدار شدند. انگار بدنم شروع کرد به حرف زدن و من بالاخره شنیدم.
امروز، پس از رهایی از نیکوتین، حال عمومیام بسیار بهتر شده است. خوابم تنظیم شده، خلقوخویم متعادلتر شده، جسمم سبکتر و ذهنم آرامتر است. فهمیدم که آن «چند پک قلیان» یا «سیگار تفریحی» هم میتواند کارخانهی وجود انسان را بههم بریزد. سفر نیکوتین برای من فقط ترک یک ماده نبود؛ سفری بود از ناآگاهی به شناخت، از آشفتگی به آرامش، از سردرگمی به تعادل. و حالا خوشحالم که به ندای قلبم اعتماد کردم و قدم در مسیر درمان گذاشتم. مسیری که شاید سخت بود، اما روشن و نجاتبخش بود.
نویسنده:همسفر هستی، رهجوی راهنما همسفر مهدیه لژیون(دوم)
ویرایش و ارسال: همسفر معصومه نگهبان سایت
همسفران نمایندگی سنایی
- تعداد بازدید از این مطلب :
224