English Version
This Site Is Available In English

اول باید بپذیریم یک مصرف‌کننده هستیم

اول باید بپذیریم یک مصرف‌کننده هستیم

دوازدهمین جلسه از دوره پنجم سری کارگاه‌های آموزشی خصوصی همسفران نمایندگی صبا به استادی، راهنما ویلیام همسفر الهام، نگهبانی همسفر سیاره و دبیری همسفر ناهید با دستور جلسه "دخانیات" روز سه‌شنبه ۱۳ خرداد ماه، سال ۱۴۰۴ راس ساعت ۱۷ آغاز به کار کرد.

 

خلاصه سخنان استاد:

دستور جلسه امروز درباره‌ "دخانیات" است. خدا را شاکر هستم در کنگره ما همیشه از طرف آقای مهندس آموزش‌های زیاد در مورد مضرات دخانیات دریافت می‌کنیم.
برای این‌که بخواهیم سفر خود را آغاز کنیم، ابتدا باید بپذیریم که مصرف‌کننده هستیم و بعد خواسته‌ قوی برای رها شدن از آن داشته باشیم.

موضوعی که امروز می‌خواهم با شما در میان بگذارم، مصرف «عنبر نسارا» است که متأسفانه امروزه در کنار سیگار، ویپ و سایر مواد مخدر، به‌شدت رایج شده است.
در گذشته از دود آن به‌ عنوان ضدعفونی‌کننده برای زخم‌ها و مشکلات سینوسی استفاده می‌کردند؛ اما امروزه متأسفانه می‌شنویم که بعضی افراد آن را به‌صورت پاکتی از عطاری‌ها تهیه و مصرف می‌کنند. واقعا عزیزان، این ماده اصلا برای کشیدن نیست و کاملا مشخص است که غیر از عنبر نسا، مواد دیگری هم داخل آن وجود دارد.

تجربه شخصی من در مورد مصرف قلیان از دوران جوانی و آغاز کارم بود؛ روز خود را با قلیان شروع می‌کردم صبح قبل از کار، ظهر هنگام ناهار، عصر و حتی شب اگر فرصتی بود، باز هم قلیان مصرف می‌کردم. هر جایی می‌خواستم بروم، یک کوله‌پشتی سنگین پر از قلیان همراهم بود؛ حتی وقتی به کوه می‌رفتیم، ابتدا قلیان می‌کشیدیم و بعد کوه‌نوردی می‌کردیم.
گاهی پیپ و چپق هم مصرف می‌کردم، با این‌که می‌دانستم استفاده از این وسایل ممکن است باعث گشاد شدن دریچه قلب شود، باز هم ادامه می‌دادم.

در آن زمان به هیچ حرفی گوش نمی‌دادم؛ تنها چیزی که از دیگران قبول داشتم این بود که استعمال هر چیزی اگر با لذت باشد، ضرری ندارد، این توجیه من برای ادامه مصرف شده بود. وقتی وارد کنگره شدم، یک سال از رهایی‌ام گذشته بود. در این مدت، دو بار دستور جلسه درباره‌ سیگار مطرح شد و هر دو بار در جلسه مشارکت کردم.

در آن زمان در شعبه پرستار بودم و ایجنت شعبه خانم فاطمه به من گفتند الهام؛ اگر در این شعبه راهنما سیگار بیاید، تو باید اولین رهجو او باشی، در پاسخ گفتم من دو سال است که مصرف نمی‌کنم؛ اما بعد، به شکل ناخودآگاه پذیرفتم که هنوز مصرف‌کننده هستم و تصمیم گرفتم سفرم را آغاز کنم.

چون فرزند کوچکی داشتم و رفتن به پارک برایم دشوار بود، همیشه بهانه می‌آوردم؛ اما بالاخره خدمت استاد امین رسیدم و مشکلاتم را با ایشان در میان گذاشتم.
ایشان فرمودند «برو سفر کن» و همین جمله برای من فرمان شد. اولین جمعه، به‌همراه فرزندم به پارک رفتم. همان‌جا خانم ناهید عزیز آمدند و گفتند که از هفته آینده به‌عنوان راهنما سیگار در شعبه پرستار حضور خواهند داشت.

در واقع، وقتی خواسته‌ای واقعی داشته باشیم، همه چیز دست به دست هم می‌دهد تا مسیر برای ما هموار شود. راهنمایم همیشه می‌گفت الهام، تو برای این سفر به دو راهنما نیاز داشتی.

در مسیر سفرم، نیروهای بازدارنده همیشه وجود داشتند؛ از جمله بیماری فرزندم یا حتی بیماری خودم؛ اما با وجود تمام این مسائل، به مسیرم ادامه دادم و همیشه مشکلاتم را با راهنما خود در میان می‌گذاشتم. عزیزان، در این مکان کسی شما را قضاوت نمی‌کند. اگر بخواهید و خواسته‌اش را داشته باشید، همه چیز به شما کمک می‌کند تا سفر خود را آغاز کنید.

روزی که برای دریافت رهایی خدمت آقای مهندس رسیدم، انگار باری سنگین از روی دوشم برداشته شد؛ مطمئن باشید که شما هم می‌توانید خیلی راحت، بدون ترس از قضاوت، سفرتان را آغاز کنید.

 

رهایی چهل سی‌دی و ورود به سفر دوم جهان‌بینی همسفر مریم رهجو راهنما همسفر زهرا

 

تایپ: همسفر مهدیه رهجو راهنما همسفر زهرا (لژیون چهارم)

عکاس: همسفر مینا رهجو راهنما همسفر افسانه (لژیون سوم)

ویراستار: همسفر مینا رهجو راهنما همسفر افسانه (دبیر اول سایت)

ارسال: همسفر رضوان رهجو راهنما همسفر نرگس (دبیر دوم سایت)
همسفران نمایندگی صبا

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .