English Version
This Site Is Available In English

فرار می‌کردم تا سیگار بکشم

فرار می‌کردم تا سیگار بکشم

جلسه هفتم از دورسی وهفتم سری کارگاه های اموزشی خصوصی کنگره۶۰ نمایندگی شمس روزهای دوشنبه به استادی راهنمای محترم مسافر رضا، نگهبانی مسافر وحید، دبیری مسافر پیمان با دستور جلسه نیکوتین(سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ) درتاریخ 12 خرداد ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

 


خلاصه سخنان استاد:
من تجربه استفاده از همه‌ی این موارد به غیر از ناس را داشته‌ام و تا جایی که بتوانم برای شما این دستور جلسه را توضیح می‌دهم.
همیشه اولین پایه مصرف مواد مخدر سیگار است که چند وقت قبل که تولد یکی از دوستان کنگره‌ایم بودم که یاد سیگار کشیدنم افتاده بودم، زمانیکه سینماها دو تا فیلم اجرا می‌کردند و من از مدرسه که آن زمان دبیرستانی بودم فرار می‌کردم و یک پاکت سیگار می‌گرفتم و به سینما می‌رفتم تا یک پاکت سیگار رو در طول آن دو فیلم بکشم که جوان بودم و متوجه نمی‌شدم و پدرم یک جا به من گفت که آدم تا وقتی جوان است قدرش را نمی‌داند ولی سن که بالا می‌رود آن موقع متوجه می‌شوی پس از خودت مراقبت بکن ولی من متوجه نبودم و تا جایی رسید که اسپری آسم دستم می‌گرفتم.

 

یکسری که مثلاً ترک کرده بودم، می‌رفتم قهوه‌خانه و قلیان می‌کشیدم تا که یک شب وقتی به خانه آمدم نفسم بند آمده بود طوری که مرگ را با چشمان خود دیدم، اونجا بود که از خدا عاجزانه یک فرصت دیگه خواستم و خوشبختانه فرصت به من داده شد و من از ترسم ترک کرده بودم و اسپری آسمم را استفاده می‌کردم و من از مسعود عزیزم تشکر می‌کنم که من را به کنگره آورد و خدمت‌های زیادی به من کردند و باعث شدند که من با زندگی سالم آشنا بشوم و همیشه الگو داشته باشم و به شما هم توصیه می‌کنم همیشه یک شخصی را برای خودتان الگو داشته باشید تا ببینید چه کاری انجام داده که حالش خوب شده است و تجربه من این است که تنها کلید این حال خوب رهایی همزمان از سیگار و مواد مخدر است که بهترین سفر را تجربه می‌کنند و سیستم ایکسشان بهتر راه می‌افتد.

 


من سال 93 که وارد کنگره شدم برای سفر سیگار باید شش ماه از سفر مواد می‌گذشت تا می‌توانستیم سفر سیگار را شروع کنیم ولی با پیگیری‌های زیاد خود و راهنمای عزیزم آقای وحدت من سفر سیگار را هم با کسب اجازه از آقای مهندس شروع کردم و اینها را بازگو می‌کنم تا بدانید من رضا که حالم خوب است به چه دلیل است؟

 


من هیچوقت طعم غذا را متوجه نمی‌شدم و همیشه در خانه مشکل داشتیم و من فکر می‌کردم که مشکل از دست پخت خانمم هستش که غذاها خوشمزه نمی‌شوند، زیرا که وقتی شخص سیگار می‌کشد، مزه‌ها را به خوبی متوجه نمی‌شود و حس چشایی و بویایی او تحت تاثیر قرار می‌گیرد، خانم من به رهایی من باور نداشت تا زمانیکه من رهایی سیگارم  را گرفتم آن موقع بود که من را باور کردند و به من اعتماد کردند و ایمان پیدا کرد.


تهیه متن، عکاس، ویرایش و ارسال به سایت: مسافر میلاد، لژیون پانزدهم

مرزبان خبری: مسافر مجید

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .