English Version
This Site Is Available In English

سیگار، نقطه شروع تاریکی ها

سیگار، نقطه شروع تاریکی ها

هشتمین جلسه از دور سی و هشتم کارگاه ‌های آموزشی ویژه مسافران کنگره 60 ، نمایندگی ایمان با استادی مسافر میثم، نگهبانی مسافر فرهاد و دبیری مسافر علی با دستور جلسه "دخانیات (سیگار، قلیان، پیپ، ویپ) " در روز دوشنبه 12 خرداد ماه 1404 ساعت 17:00 آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
در ابتدا نسبت به شروع سیگار تردید داشتم. هنوز تصمیم قطعی نگرفته بودم، اما ذهنم درگیر شده بود با خودم می‌گفتم: «از هفته بعد که کلاس‌ها شروع شد، سیگار را امتحان می‌کنم، شاید کمک کند حالم بهتر شود.» اما نمی‌دانستم قدم به مسیری می‌گذارم که نه‌تنها حالم را بهتر نمی‌کند، بلکه به‌تدریج مرا به اعماق تاریکی می‌کشاند. نه‌تنها وضعم بهتر نشد، بلکه مصرفم هم به مرور زمان افزایش پیدا کرد و دیگر از اختیارم خارج شده بود.


من از ۱۲ سالگی با دوستانم شروع به کشیدن قلیان کردم. همان زمان بود که برای اولین بار دخانیات وارد زندگی‌ام شد. شاید در آن سن نوجوانی برایمان نوعی بازی یا تفریح بود، اما غافل از آن بودم که در را به روی ضد ارزشی باز می‌کنم که سال‌ها با آن دست ‌به‌گریبان خواهم بود. من وارد این مسیر شدم، در حالی‌که ورزشکار بودم؛ زندگی سالمی داشتم و آینده روشنی در ذهنم ترسیم کرده بودم. هیچ‌گاه تصور نمی‌کردم که روزی بخشی از زندگی‌ام درگیر دخانیات و مواد شود.

اول قلیان وارد زندگی‌ام شد، بعد سیگار، و به‌تدریج وارد بازی‌های خطرناک‌تری شدم. هرچه جلوتر می‌رفتم، دامنه تخریب وسیع‌تر می‌شد. حالا که به گذشته نگاه می‌کنم، با اطمینان می‌گویم که قلیان و سیگار، دروازه ورود به بسیاری از مواد دیگر هستند. این‌ها مقدمه‌ای هستند برای بسیاری از ضد ارزش‌های دیگر. خیلی‌ها مثل من تصور می‌کردند که سیگار چیز مهمی نیست، اما حالا خوب می‌فهمم که سیگار، ریشه بسیاری از تباهی‌هاست.

بارها تصمیم به ترک سیگار گرفتم. شاید دو یا سه بار جدی شروع کردم، اما به دلیل نداشتن آگاهی و نبودن در مسیر درست، موفق نشدم. هر بار فکر می‌کردم که خودم می‌توانم، اما نمی‌توانستم. چون هنوز دانشی نسبت به آنچه در حال رخ دادن بود، نداشتم. نمی‌دانستم سیگار فقط یک نخ کاغذ پیچ نیست؛ بلکه یک عادت ریشه‌دار فکری و احساسی است که نیاز به درمان و آموزش دارد.
در جامعه ما این باور اشتباه جا افتاده که کسی که تحت فشار روانی است یا نیاز به آرامش دارد، باید سیگار بکشد. یعنی ضد ارزش جایگزین تفکر و آرامش شده است. در حالی که آرامش واقعی از آگاهی، خودشناسی و تفکر سالم می‌آید، نه از دود و وابستگی. من زمانی که وارد کنگره ۶۰ شدم، تازه متوجه شدم چقدر نسبت به سیگار بی‌توجه بوده‌ام، در حالی که سیگار به‌اندازه مواد مخدر می‌تواند ویرانگر باشد.
امیدوارم روزی برسد که همگی بتوانیم این برچسب "سیگاری بودن" را از زندگی‌مان پاک کنیم. امیدوارم کسانی که درگیر هستند، قبل از اینکه دیر شود، متوجه عمق این موضوع بشوند. امروز برای من روشن شده است که سفر سیگار هیچ تفاوتی با سفر مواد ندارد. همان‌قدر اهمیت دارد، همان‌قدر سخت است، و همان‌قدر رهایی‌بخش.
وقتی به گذشته‌ام نگاه می‌کنم، متوجه می‌شوم نقطه شروع بسیاری از سقوط‌هایم با سیگار زده شد. اگر امروز، پس از گذراندن سفر، حتی یک نخ سیگار بکشم، به همان مسیر تاریک گذشته بازمی‌گردم. رهایی از سیگار فقط ترک یک ماده نیست؛ رهایی از یک سبک زندگی اشتباه است. رهایی از توهم آرامش، از وابستگی فکری، از دروغ‌هایی که سال‌ها خودمان را با آن آرام کرده‌ایم.

در پایان، از تمام راهنمایان کنگره ۶۰، مخصوصاً راهنمای سفر سیگارم، با تمام وجود تشکر می‌کنم. آن‌ها چراغ راه من شدند تا بتوانم از این تاریکی خارج شوم. بودن در جمعی که درد مشترک دارند و راه رهایی را یافته‌اند، برایم انگیزه‌ای شد تا من هم بتوانم از این مسیر عبور کنم.

ممنونم که به صحبت‌های من گوش دادید. امیدوارم تجربیاتم چراغ راهی باشد برای آن‌هایی که هنوز در ابتدای این مسیر ایستاده‌اند.
  
تایپ: مسافر حسن
ویرایش : مسافر ابوالفضل

ارسال : مسافر مهدی

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .