English Version
This Site Is Available In English

از سیاهی دود تا روشنی راه

از سیاهی دود تا روشنی راه

جلسه‌ی سوم از دوره‌ی ششم کارگاه‌های آموزشی خصوصی کنگره ۶۰ ویژه‌ی آقایان مسافر نمایندگی پردیس با استادی مسافر پویان، نگهبانی مسافر غلامرضا و دبیری مسافر مسعود با دستورجلسه‌ی  «دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ)» در روز دوشنبه 12 خرداد ماه ۱۴۰۴ رأس ساعت ۱۷آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد:
سپاسگزارم از این فرصت ارزشمند خدمتگزاری که به بنده اعطا شد، بسیار خرسندم که امروز در جمع صمیمی و پرمحبت شما عزیزان حضور دارم، حقیقت آن است که شرکت در این جلسه، از جمله چالش‌برانگیزترین مراحل سفر اول من بود، اکنون که آن مرحله را پشت سر گذاشته‌ام، وارد مرحله‌ای تازه شده‌ام؛ مواجهه با دشمنی قدیمی‌تر به نام نیکوتین.
تصمیم گرفتم امروز درباره تخریب‌های سیگار با شما سخن بگویم، تخریب‌هایی که گرچه ممکن است ظاهر آن‌ها برای بسیاری از ما آشنا باشد، اما عمق‌شان گاه بسیار پنهان و ویرانگر است.
نخستین و مشهودترین آسیبی که سیگار به من وارد کرد، تخریب جسمی بود، ریه‌هایم تحت فشار قرار داشتند، تنفس برایم دشوار شده بود و تحلیل قوای جسمانی را به‌وضوح تجربه می‌کردم؛ اما آنچه بیش از همه مرا آزار می‌داد، آسیب‌های پنهان و درونی ناشی از مصرف سیگار بود، سیگار حجابی بر شخصیت انسان می‌افکند؛ تا جایی‌که فرد، نه‌تنها خودش را گم می‌کند، بلکه دیگران نیز از او فاصله می‌گیرند، بوی ناخوشایند بدن و لباس، نگاه سنگین اطرافیان، و تغییر در رفتار و منش از جمله آسیب‌هایی‌ست که کمتر به آن‌ها پرداخته می‌شود.
به یاد دارم زمانی که مشغول بازی «مافیا» بودم، روزانه یک پاکت سیگار مصرف می‌کردم،  اما در آن فضا و جمع، مصرفم به دو یا حتی سه پاکت در روز افزایش می‌یافت؛ این نمونه‌ای از اثر مستقیم محیط و معاشران ماست؛ اگر در جمعی قرار بگیری که اکثر افراد آن سیگاری‌اند، یا باید آن جمع را ترک کنی یا شبیه آنان شوی. همان‌گونه که گفته‌اند: اگر با پنج ورزشکار معاشرت کنی، ششمین نفر تو خواهی بود؛ و اگر با پنج مصرف‌کننده نشست‌وبرخاست داشته باشی، ششمین نفر باز هم تو خواهی شد.
اما پرسش اساسی این است که چرا تصور می‌کردیم سیگار حال ما را خوب می‌کند؟ چرا پس از هر اتفاق خوشایند یا ناخوشایند، به سمت آن می‌رفتیم؟ واقعیت این است که نیکوتین با ورود به مغز، میزان اکسیژن‌رسانی به بدن را کاهش می‌دهد و  این کاهش، نوعی حس موقت از آرامش یا نشئگی ایجاد می‌کند که در ظاهر مطلوب، اما در باطن فریبنده و وابسته‌ساز است. بدن به این وضعیت عادت می‌کند و با گذشت زمان، دیگر حتی همان حس موقت هم تکرار نمی‌شود، اما وابستگی باقی می‌ماند. در این نقطه است که دیگر ما سیگار نمی‌کشیم، بلکه سیگار است که ما را به سمت نابودی می‌کشاند. این همان نقطه‌ی تسلیم و گم‌گشتگی انسان است.

خوشبختانه، کنگره ۶۰ چراغی در تاریکی مسیرم روشن کرد،  من از سن ۱۴ سالگی مصرف سیگار را آغاز کرده بودم، اما در تاریخ ۱۳ مهرماه ۱۴۰۲ تصمیم گرفتم به این روند پایان دهم. در آن روزها، جسمم بیمار، روحم آشفته و وزنم به شدت کاهش یافته بود. یکی از دوستانم که هم‌سفر من نیز بود، وارد لژیون ویلیام وایت شد. وقتی دیدم او با وجود ورود دیرتر به کنگره، قدم در این مسیر گذاشته است، با خود گفتم: چرا من نه؟
در آغاز، این تصمیم برایم بسیار دشوار بود. با خودم می‌گفتم: «مواد را از من گرفتند، دیگر سیگار را نه!» اما زمانی که وارد سفر نیکوتین شدم، دریافتم که ترک سیگار نه‌تنها دشوار نیست، بلکه دنیایی از آرامش و لذت در پسِ آن نهفته است؛ توانستم طعم واقعی غذاها را مجدداً احساس کنم؛ .دیگر وابسته به خرید سیگار پیش از شب نبودم، آرامش جای اضطراب را گرفت، برای ورود به خانه، دیگر نیازی نبود به دنبال شاخه‌ای از محبت بگردم تا فضای دودآلود را پنهان کنم؛ اکنون حدود یک سال و نیم از این رهایی گذشته و من، بیش از هر زمان دیگر، احساس شادی، آرامش و امیدواری دارم. کنگره ۶۰ راهی پیش پایم نهاد تا از تاریکی به‌سوی نور گام بردارم. با یاری آموزش‌های ناب راهنمای عزیزم و متد مؤثر DST توانستم از این بند رها شوم؛ امیدوارم شما عزیزانی که در مسیر سفر نیکوتین هستید، با توکل به خداوند و ایمان به راه، این مسیر را با قدرت ادامه دهید. و اگر هنوز آغاز نکرده‌اید، بدانید که هیچ‌گاه برای شروع دیر نیست.از همراهی و توجه شما سپاسگزارم.

تصویری زیبا از رهایی سیگار تقدیم‌تان باد:

 

 

سایت نمایندگی پردیس

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .