مسافر علیاصغر این چنین نوشت:
وقتی حرکت کردم، مفهوم سکون را فهمیدم.
انسان وقتی میخواهد کاری را انجام دهد، وقتی این حس را در خود تلاقی کنیم که در هستی هیچ کسی وجود ندارد؛ تنها خودمان هستیم و باید خودمان تنها در هستی حرکت کنیم و با تلاش و کوشش میتوان به خواستهها و هدفهایمان برسیم. وقتی شخصی برای رسیدن به اهداف خود به خدا توکل کند یعنی به صور پنهان اعتقاد دارد و وقتی به این موضوع اعتقاد داشتیم که خداوند از ما بزرگتر و نیرومندتر است و به عظمت و بزرگی خداوند تفکر و اندیشه کنیم، قطعاً یکسری از ضد ارزشها مانند ترس، وحشت، نداشتن اعتماد به نفس جای خود را به جرات، شجاعت و تحمل انتقاد داشتن میدهد. وقتی ما ترس را از خود دور کنیم، تحمل شکست را داشته باشیم، مطمئناً در کارهایمان قویتر و محکمتر خواهیم بود.
گاهی در زندگی مشکلاتی پیش میآیدکه حل کردن آنها خارج از توان ماست؛ در این لحظه است که تنها راه نجات ما خداوند متعال و کمکی از سوی اوست خداوند زمانی به فریادمان میرسد که حتی در خیالمان هم تصور نمیکنیم فقط باید بخواهیم چون با حرکت راه نمایان میشود .
تایپ و ارسال : مسافر جواد لژیون یکم
- تعداد بازدید از این مطلب :
94