جلسه دوازدهم از دوره اول کارگاه های آموزشی خصوصی کنگره شصت نمایندگی کارون با استادی مسافر علی و نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر حسن با دستور جلسه وادی سوم و تأثیر آن بر روی من در روز سه شنبه ششم خرداد ماه راس ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.

خلاصه سخنان استاد ؛
سلام دوستان علی هستم یک مسافر خدا را شکر در اینجا هستم و در کنگره از راهنمای بزرگوارم آقا علی کمال تشکر دارم که اجازه دادن من این جایگاه رو تجربه کنم و آموزش بگیرم و از ایجنت محترم آقا اکبر م تشکر میکنم .
دوستان من الان که اینجا هستم استرس دارم و این برمیگرده به خود من چون هیچ موقع مشارکت نمیکردم ترس از مشارکت داشتم و دستمو بالا نمیبردم و کار نیروهای منفی بود جلوی منو میگرفتن واجازه مشارکت به من نمیدادن و میگن تو که چیزی بلد نیستی چرا میخوای مشارکت کنی. همین بود که من مشارکت نمیکردم و پیش خودم میگفتم که من چی باید بگم؟ من باید یه مشارکتی بکنم که همه بگن به به احسنت در واقع این نیست مشارکت فقط مقابله با نیروهای منفی هست و این گذرگاه رو طی کنم و من این رو در کنگره یاد گرفتم که هر مشکلاتی که پیش میاد رحمت الهی هست و این مشکلات من را قوی میکنه. اولش خیلی سخته تا اینو باور کنی ولی هست. مثالش راهنماها هستند این عزیزان که به راحتی به آنها شال راهنمایی داده نشده و شال نگرفتند. آنها هم قبلاً این سختی ها رو طی کردن. من قبلاً انتظار های زیادی از همه در مورد همه چیز داشتم. یکی به جای من مشارکت کنه یکی باید به جای من سی دی بنویسه و یا به جای من دارو بره بگیره و بعد در کنگره من اینو یاد گرفتم که کار خودم را انجام بدم و این بزرگترین کمک به خودم هست. با همسفرم میخواستیم خونه بخریم و به همسفرم گفتم که من پول ندارم همسفرم گفت وام میگیریم من هم گفتم من از کجا قسط بدم من که کار مند نیستم من از کجا پرداخت کنم و همیشه به همسفرم میگفتم ما پول یک دکمه رو داریم تو میخوای کت شلوار بخری و اونم میگفت خدا بزرگه جور میشه و همینم شد چون هسفرم خواستههای معقولی داشت با تفکر به این خواسته ها رسیدیم و در آخر تشکر ویژه از راهنماهای بزرگوار شعبه مون و بچههای شعبه کارون متشکرم که به صحبتهام گوش کردید.
تایپ؛ مسافر علی
ارسال؛ مسافر مجتبی
- تعداد بازدید از این مطلب :
1389