جلسه دوازدهم از دوره دوازدهم سری کارگاههای آموزشی خصوصی کنگره۶۰،در نمایندگی شهباز، با استادی مسافر مجید، نگهبانی مسافر بهرام و دبیر موقتی مسافر جواد با دستور جلسه دخانیات (سیگار،قیلان،ناس،پیپ،ویپ) در روز یکشنبه تاریخ ۱۴۰۴/۰۳/۱۱ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
خلاصه سخنان استاد
سلام دوستان مجید هستم یک مسافر.
خدا را شاکرم که توانستم در این جایگاه قرار بگیرم. از آقا مهدی، راهنمای عزیزم، ممنونم که این فرصت را در اختیار من گذاشتند تا بتوانم خدمت کنم. امروز راجع به دستور جلسه سیگار و جایگزینی آن صحبت میکنم.
همه ما میدانیم که سیگار چه مضراتی برای ما دارد و چگونه ما را به نابودی میکشاند. من به عنوان یک مسافر، میدانم که سیگار چه آسیبهایی به من میزند، اما چون به آن باور نرسیدم، هیچگاه نمیخواستم قبول کنم که سیگار چه تخریبهایی دارد. آقای مهندس در سیدیهایشان اشاره کردهاند که حدود صد میلیارد سلول در مغز ما وجود دارد و ما با دست خودمان این سلولها را نابود میکنیم.
تلفات سیگار در جامعه ما از تصادفات و بیماریهای حادی که وجود دارد، هفده برابر بیشتر است. یعنی آسیبی که سیگار به ما میزند، هفده برابر بیشتر از موادی است که مصرف میکنیم. آقای مهندس خودش در سال نود سیگار مصرف میکرد و بعد از یک سکته خفیف به بیمارستان رفت. او به این پی برد که تمام این مشکلات به خاطر سیگار بوده و بعد از آن تصمیم به درمان سیگار گرفت.
من خودم قبلاً روزی دو تا سه بسته سیگار مصرف میکردم و وقتی تنگی نفس میگرفتم، به خودم میگفتم که این چه چیزی است که داری استفاده میکنی. اما متأسفانه بعد از چند ساعت دوباره به سیگار برمیگشتم.
آقای مهندس میگوید که برای درمان سیگار باید به باور برسیم. اگر به این باور نرسیم، موفق نخواهیم شد. باید بفهمیم که سیگار به ما آسیب میزند. من قبلاً از قلیان به عنوان جایگزین استفاده میکردم، اما بعد فهمیدم که قلیان پنجاه برابر بیشتر از سیگار آسیب میزند.
آسیبی که به جسم و روح و روان خودم میزنم با سیگار، عمرم را کوتاه میکند. وقتی آرام میشوم و مینشینم، میگویم یک سیگار بکشم تا آرام شوم، اما آرامش آن فقط در حد یک لحظه است و بعد از آن تخریبهایی که برای بدنم به وجود میآورد، جبرانناپذیر است.
خداوند هر چیزی را که برای ما آفریده، به درستی استفاده کنیم. مواد مخدر یکی از آنهاست که ما نتوانستیم درست از آن استفاده کنیم. من نتوانستم از تنباکو و سیگار به درستی استفاده کنم و به خودم آسیب زدم.
وقتی وارد کنگره۶۰، شدم، هیچوقت فکر نمیکردم که بتوانم در این جایگاه قرار بگیرم. عزیزانی که نمیشناختم، استاد جلسه یا نگهبان بودند و فکر نمیکردم که از بچههای همین نمایندگی باشند. اما وقتی جلوتر آمدم، دیدم که این افراد هم مثل من از دل همین آموزشها بیرون آمدهاند.
.jpg)
از آن زمان، امیدواری من نسبت به جلسات بیشتر شد و این جرقهای در من ایجاد کرد که بتوانم حرکت خوبی بکنم. من خودم سفر اولی بودم و همیشه از جلسات فرار میکردم، تا اینکه یکی از دوستانم مرا وادار کرد که در مشارکتها شرکت کنم.
از اینکه به صحبتهای من گوش دادید سپاسگزارم.
تایپ:لژیون هفتم
تهیه و تنظیم:کاربر سایت مسافر محسن
- تعداد بازدید از این مطلب :
182