English Version
This Site Is Available In English

آیا واقعاً می‌توان با صحبت کردن اعتیاد را درمان کرد؟

آیا واقعاً می‌توان با صحبت کردن اعتیاد را درمان کرد؟

به نام خداوند بخشنده مهربان
سلام دوستان؛ مرتضی هستم، یک مسافر.

حدود دو سال پیش به‌واسطه افرادی با کنگره آشنا شدم؛ اما در آن زمان، کار و مشغله‌های زندگی را به حضور در کنگره ترجیح دادم و ورودم به این مسیر به تعویق افتاد.
تا اینکه در دی‌ماه سال گذشته به شعبه لویی پاستور مراجعه کردم و به‌صورت اتفاقی با استاد امین روبه‌رو شدم. وقتی به خانواده‌ام اطلاع دادم که قصد دارم در کنگره حضور پیدا کنم، با واکنش‌های متفاوتی مواجه شدم؛ برخی با تردید می‌گفتند: «آیا واقعاً می‌توان با صحبت کردن اعتیاد را درمان کرد؟» اما دیگر اعضای خانواده‌ام با مهربانی و امید، از تصمیمم حمایت کردند.
در ابتدا که فایل‌های صوتی جناب مهندس دژاکام را گوش می‌دادم و در جلسات مکرراً از ایشان تشکر می‌شد، تصور می‌کردم این ابراز قدردانی‌ها حالتی تکراری یا نمایشی دارد. اما بعدها متوجه شدم ایشان چه زندگی‌هایی را نجات داده‌اند و با راهنمایی‌هایشان چه انسان‌هایی را به مراتب والای انسانی رسانده‌اند.
یکی از چالش‌های اصلی من، استفاده از داروی OT بود. با اینکه دارو را از کلینیک تهیه کرده بودم، اما به‌دلیل ترس و تردید، تا حدود یک هفته استفاده نکردم. ذهنم درگیر این مسئله بود که من آمده‌ام ماده‌ای را کنار بگذارم، نه اینکه ماده‌ای دیگر را جایگزین کنم.
اما با شرکت در جلسات و شنیدن صحبت‌های افرادی که سال‌ها از رهایی‌شان گذشته بود، به این باور رسیدم که اگر آن‌ها به نتیجه رسیده‌اند، من هم می‌توانم.
فایل‌های جناب مهندس و استاد امین را ادامه دادم، گرچه در ابتدا گاهی شنیدن بعضی از نکات برایم سخت بود. اما با تکرار، پذیرفتم که مسئول شرایط فعلی‌ام خودم هستم و تصمیم گرفتم رفتارهای گذشته‌ام را تکرار نکنم. متوجه شدم که عدم آموزش درست و دلبستگی به لذت‌های آنی، مرا به این نقطه رسانده بود؛ بدون آنکه به عاقبت مسیرم بیندیشم.
کنگره راه را به من نشان داد و به من آموخت که تصمیمات اشتباه گذشته‌ام، تنها تقصیر خودم بوده و هیچ‌گاه برای بازگشت دیر نیست. من باید مسئولیت مشکلاتم را بپذیرم و آن‌ها را به گردن دیگران نیندازم. به قول جناب مهندس:
«اینکه تا حالا چه کرده‌ای مهم نیست؛ مهم این است که از اینجا به بعد چه خواهی کرد.»
سر وقت آمدن، پوشیدن لباس سفید، دروغ نگفتن، گریز نزدن، بخشیدن و تجسس نکردن در امور دیگران، همه تمرین‌هایی برای ساختن یک زندگی نو هستند.
در بحث وادی‌ها، وادی اول (تفکر) تأثیر زیادی بر من گذاشت، و پس از آن، وادی سوم که می‌گوید:
«باید دانست که هیچ‌کس به‌جز خود ما، مسئول تصمیم‌گیری‌های زندگی‌مان نیست.»
این وادی به من آموخت که به‌عنوان اشرف مخلوقات باید بپذیرم که تنها هستم و هیچ‌کس جز خودم نمی‌تواند برایم تصمیم بگیرد یا مسئول زندگی‌ام باشد.
کنگره راه را نشان می‌دهد، و اگر فردی حرمت‌ها را حفظ کرده و مسیر را جدی دنبال کند، قطعاً به نتیجه خواهد رسید. من همچنان مطالب را مرور می‌کنم و تلاش دارم تا به رهایی کامل برسم. چالش‌ها زیاد هستند، اما باید از آن‌ها عبور کرد. حتی در کنگره نیز، انسان باید دائماً از خود بپرسد:
«چرا اینجا هستم؟»
در تعطیلات عید، به همراه خانواده به مسافرت رفتیم و مصرف OT به‌خودی‌خود چالشی برایم ایجاد کرد. در جمعی که مشروب هم وجود داشت، در اولین تعارف گفتم: «فعلاً نمی‌خورم.»
امروز همه می‌دانند که من دیگر مشروب مصرف نمی‌کنم و هر جایی نمی‌روم. شاید جناب مهندس و استاد امین من را نشناسند، اما از صمیم قلب و با تمام وجود، از ایشان سپاسگزارم. گرچه هنوز در میانه راه هستم، اما امیدوارانه ادامه می‌دهم.
خداوندا، ما به هر خیری که به‌سوی ما برسانی، سخت نیازمندیم.

با احترام و ارادت، همراهش آرزوی توفیق روزافزون برای همه اعضای کنگره ۶۰ که انتخاب شده‌اند و قدر صندلی‌ای را که بر آن می‌نشینند می‌دانند.


مسافر مرتضی لژیون دوم شعبه لوئی پاستور

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .