اولین جلسه از دوره سیام کارگاههای آموزشی عمومی کنگره 60؛ نمایندگی حسنانی با استادی راهنمای محترم مسافر محمد، نگهبانی مسافر حمید و دبیری مسافر امیر با دستور جلسه دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ ) در ادامه تولد یکسال رهایی مسافر حسن در روز شنبه دهم خرداد ماه 1404، ساعت 17:00 آغاز به کار کرد.
سخنان استاد:
خدا را شکر میکنم که بار دیگر به من اجازه داده شد تا در این جایگاه قرار بگیرم و خدمت کنم.

دستور جلسه امروز دخانیات (سیگار، قلیان، ناس، پیپ، ویپ میباشد.) درمان اعتیاد در سال 76 توسط آقای مهندس پروندهاش برای همیشه بسته شد؛ این در صورتی است که هنوز بیرون از اینجا در حال یافتن راهی برای درمان اعتیاد هستند.
در سال 91 که آقای مهندس بر اثر استفاده سیگار سکته کردند، راه درمان نیکوتین نیز پیدا شد، همانطور که آقای مهندس میفرمایند؛ مشکلات رحمت خداوند هستند و این مشکلات هستند که دربها را به روی ما باز میکنند درمان نیکوتین در کنگره مانند یک امضاء محکم پای یک قولنامه خیلی سنگین و گرانقیمت است.
در فیلمهای هالیوودی نشان میدادند که کسانی که جنتلمن هستند سیگار مصرف میکنند و بابت تبلیغات سیگار، مصرف آن را خوب جلوه میدادند در صورتی که اینگونه نبود و حقیقت را بیان نمیکردند.
تمام انسانها میدانند که از طریق سیگار سرطان ریه میگیرند و یا دندانهای آنها خراب میشود و حتی لبها و زیر چشم آنها تیره میشود و خیلی از عوارضهای دیگر، آیا میتوانند نکشیدن آن را اجرایی کنند؟ آیا کسی بیرون از کنگره میتواند آن را اجرا کند؟ فرق دانایی با دانایی موثر در همینجا است؛ شخصی که در کنگره آموزش بگیرد و آن را اجرا نماید دانایی موثر است.
شاید در اطرافیانمان ببینیم کسانی را که سالیان سال هست که به صورت سقوط آزاد سیگار را ترک کردهاند ولی هنوز حالشان خوب نیست و عصبی هستند و یا اینکه اگر کسی را در حال مصرف سیگار ببینند وسوسه میشوند، چون نیکوتین مورد نظر بدن آنها تامین نشده است و مشکل مسئله جایگزینی است که در کنگره با روش درمان D.S.T حل میشود.
به همین دلیل است که افراد در کنگره 60 از جویدن آدمس نیکوتین لذت میبرند و این تفاوت روش کنگره با جاهای دیگر است، آقای مهندس روز چهارشنبه این هفته به مسئله باور به روش درمان کنگره اشاره کردند که بسیار مهم است. این باور همان ایمان است که با دیدن الگوها و پیروی از آنها اتفاق میافتد.
زمانی که من وارد کنگره شدم به خودم و روش درمان باور داشتم و در حال حاضر به کمک آموزشهای کنگره فکرهایم بزرگتر شده و خداوند لطف بسیار زیادی به من نموده است.
بخش دوم دستور جلسه تولد یک سال رهایی مسافر حسن میباشد او انسان شریف، ساکت و با شخصیتی است؛ یکی از خصلتهای حسن این است که آموزش « با نادان سخن نگوئید » را اجرا میکرد و گوش به فرمان بود و معرکهگیر نبود.
یادم هست که آخر سفرش حالش خیلی خوب بود به او گفتم رها شدی از کنگره جدا نشوی، گفت کجا بروم از اینجا بهتر، تازه کنگره را پیدا کردم این همان باور و ایمان است که ما باید به کنگره داشته باشیم؛ یک روزی من به کنگره آمدم و در زندگیم اتفاق بزرگی افتاد که هیچکس در هیچ جایی نمیتوانست برایم رقم بزند، پس باید قدر شناس باشم و مهم است که تلاش کنم برای بهتر شدن زندگی دیگران تا نور کنگره به انسانهای دیگر هم تابیده شود.
مشارکت مسافر حسن:
از تمام کسانی که مشارکت کردند ممنونم و از آقای مهندس و خانواده محترمشان برای فراهم کردن این بستر تشکر میکنم.
همچنین از راهنمای عزیزم که من را در این مسیر همراهی کردند ممنونم، امیدوارم بتوانم در این مسیر خدمتگزار خوبی باشم، همینطور از همسفرم و راهنمای محترمشان تشکر میکنم، من در سن کودکی پدرم را از دست دادم و به تهران آمدم، با برادرانم زندگی میکردم، که آنها مصرفکننده بودند، بعد از مدتی من هم مصرفکننده شدم و این مسیر را تا زمان ازدواج ادامه دادم، قبل از اینکه به خواستگاری بروم به روش سقوط آزاد ترک کردم، چند سالی اصلاً تعادل نداشتم و زود عصبانی میشدم و ناامید بودم، معمولاً کسی که ازدواج میکند باید از زندگی لذت ببرد ولی برای من اینگونه نبود و خیلی همسفرم را اذیت کردم و به دلیل حال خراب متوجه به دنیا آمدن دخترم هم نشدم چون به تعادل نرسیده بودم و بیشترین تخریب را روی جسمم داشتم و همیشه خمار بودم.
یک روز که دندان درد داشتم برادرم قرصی به من داد که خوردم و به من لذت داد، متوجه شدم آن قرص ترامادول بوده، به دلیل لذتی که به من داد دوباره مصرفم شروع کردم، یک روز که از منزل خارج میشدم 25 گرم تریاک جلوی پایم پیدا کردم و فکر کردم خدا آن را به من داده است و خدا را شکر کردم و مجدد شروع به مصرف کردم، وقتی همسفرم فهمید که من مصرفکننده شدهام، پیام کنگره60 را به من داد و من با کوله باری از ورشکستگی و بدهکاری وارد کنگره شدم ولی در ادامه با آموزشهای کنگره و حرکت درست در مسیر درمان اوضاعم خیلی بهتر شد، خدا را شکر میکنم که این جایگاه را تجربه کردم و بابت اینکه تاریکیها را تجربه کردم تا بتوانم به روشنایی برسم شاکر خداوند هستم.
مشارکت راهنمای محترم، خانم سمیه
خیلی خوشحالم که خداوند فرصت بودن در این جمع را به من داد، این تولد را به آقای مهندس و خانواده محترمشان و حسن آقا و خانم مریم عزیز تبریک میگویم، آنگونه که من در کنگره متوجه شدم هر کسی که به اینجا میآید به دنبال پیدا کردن خود میباشد و دست به هرکاری میزند و این مهمترین تصمیمی است که انسان میگیرد، این امر مستلزم یک بستر مناسب است تا انسان در آن بستر بتواند خودش را بیابد.
کنگره این امکان را به انسان میدهد تا بتواند به خودش برگردد، فقط یک شرط دارد، آن هم این است که باید خودت را طلب کنی و تشنه باشی، هر چقدر که تشنگی بیشتر باشد، در اینجا ساقیانی هستند که با تمام وجودشان تو را سیراب میکنند، یکی از ویژگیهای خانم مریم این بود که تشنه آموزش بود، وقتی آمد، تصمیم مهمی گرفته بود و آن این بود که در طول مسیر درمان با مسافرش همراه باشد، خیلی به دنبال رفع تاریکیهای خودش بود، کینههای گذشته و ترس همیشه همراهش بود و توانست در طول این مسیر این موانع را پشت سر بگذارد و خیلی از آنها را حل و دفع کند. سختیهای این سفر را با مسافرش کشید و خیلی تجربه کسب کرد، نسبت به قبل خیلی عوض شده و تغییرات مسافرش هم خیلی به چشمش میآید و برای کوچکترین تغییر مسافرش ارزش قائل است، سپاسگزار خانوادهاش است و در لژیون همیشه از آنها صحبت میکند.
آن نقطهای که در درون خودش تاریک بود و دنبالش میگشت را پیدا کرده است و سعی میکند حضور پررنگی داشته باشد، برای خودش و مسافرش آرزوی موفقیت میکنم، یک چیزی که خانم مریم را نسبت به بقیه متمایز کرد این بود که فهمیدند هر مشکلی که برایش پیش میآید کلیدش در درون خودش است و فهمید که باید آگاه شود و این آگاهی فقط در صلح برایش بوجود میآید.
تجربهای که خودم به آن رسیدم این بود که هر زمانی با خودم و خانوادهام در صلح بودم بهترین تصمیمها را گرفتهام و خانم مریم هم متوجه این موضوع شده است، برایش آرزوی موفقیت دارم.
مشارکت همسفر، خانم مریم
خدا را شکر میکنم که در این جمع هستم، لحظه خیلی زیبایی است، از همه شما تشکر میکنم، از آقای مهندس و خانواده محترمشان و همچنین از راهنمای مسافرم و راهنمای خودم تشکر میکنم، به نظر من رهجوی خانم سمیه بودن خیلی سخت است، راهنما راه را نشان میدهد ولی خانم سمیه خیلی خاص این مسیر را به ما میگوید و بقیه راه را باید خودمان برویم و آنقدر صبوری میکند تا کلید راه را پیدا کنیم، از مسافرم تشکر میکنم که به کنگره آمد و باعث شد من هم بیایم و از اینکه مردانه آمد و سفرش را شروع کرد خوشحالم، در ابتدا خیلی مسیر برایش سخت بود؛ با کلی بدهکاری وارد کنگره شد، آنقد خوب حرکت کرد که نیروهای الهی به کمکمان آمدند و تمام بدهکاریهایمان برطرف شد.
یک فرد مصرفکننده در منزل خیلی ترسناک است، این چیزی است که خودش متوجه نمیشود، مسافر من با وجود اینکه مصرفکننده بود ولی همیشه بد نبود و خوبیهایی هم داشت که من متوجه آن میشدم، زمانی که به چشمان مسافرم نگاه میکردم همانند شیشهای بود که هزار تکه شده بود و نگاهش پر از رنج بود، همیشه یک حسی داشتم و دوست داشتم از این قسمت زندگی رد شویم و به درمان برسیم.
اکثر همسفرهایی که در کنگره60 هستند خانمهای خیلی مردی هستند، قبل از ورودم به کنگره هر قدر که من قوی بودم، نیروهایی منفی زندگیام قویتر از من بودند، خیلی ناامید بودم.
زمانیکه با خودم تصمیم گرفتم که باید با یک مصرفکننده زندگی کنم تغییرات زندگیمان شکل گرفت یک روز تصمیم گرفتم عضو انجمن اولیاء و مربیان مدرسه فرزندم شوم، با اینکه این کار را دوست نداشتم ولی وارد شدم، همانجا بود که با خانم سمیه آشنا شدم و باعث ورود من به کنگره شد، این را از الطاف خداوند میدانم.

تهیه و تنظیم: گروه سایت نمایندگی حسنانی
- تعداد بازدید از این مطلب :
206