همسفر طاهره✍
هیچ موجودی مثل انسان با خودش درگیر نیست، بقیهی موجودات کارشان معلوم است، پرنده میپرد، گربه میخوابد، سگ دُم تکان میدهد؛ اما انسان؟ همیشه در فکر است، نه به خاطر اینکه وقت اضافه دارد به خاطر اینکه نمیتواند بیخیال خودش شود. صبح که چشم باز میکنیم، هنوز چشمهای ما گرمِ خواب است؛ ولی مغز ما روشن شده است، امروز چهکار کنم؟ اگر آن اتفاق نیافتد چه؟ یا بدتر! چرا آن حرف را زدم؟ آدمها با فکرهایشان، حسهایشان و خاطرههایشان زندگی میکنند.
گاهی یک موضوع از ده سال پیش یکباره بیرون میزند و کل روز ما را خراب میکند، یا یک آینده خیالی ما را از حالِ خوش میاندازد. راستش ما انسانها بیشتر با خودمان حرف میزنیم تا با بقیه، گاهی حتی در یک جمع شلوغ، در ذهن خود داریم با خودمان دعوا میکنیم یا نصیحت، یا سرزنش، یا امید دادنِ دروغین و عجیب! این همه صدا درون یک نفر! آدم بعضی وقتها دلش میخواهد فرار کند از خودش؛ ولی نمیشود.
هرجا که باشی خودت هم هستی با همه فکرها و احساساتی که گذاشتی داخل چمدانِ روحت، ما تنها موجوداتی هستیم که میتوانیم خودمان را بفهمیم و گم کنیم، خودمان را بسازیم و خراب کنیم، میتوانیم خودمان را دوست داشته باشیم یا از خودمان بدمان بیاید. این یعنی چه؟ یعنی که ما یک موجود پیچیدهایم آدمها با بقیه دعوا دارند؛ ولی بیشتر از همه با خودشان و شاید همین فکر کردن مداوم به خود دلیل بیشترِ رنجها و شیرینیهای زندگی ما است.
گاهی باید به خودمان بگوییم؛ آرامتر همه چیز درست میشود، شاید آن وقت این فکرهای همیشگی یک مقدار مهربانتر شوند. اما اکنون بعد از گذشت چند ماه از سفرم در کنگره میتوانم فکرم را کنترل کنم و بیشتر به خودم و کارهایم فکر کنم. الان میدانم من ارزشمند هستم و بیهوده به این دنیا پا نگذاشتهام، من در مقابل خودم مسئولم در برابر فرزندانم مسئولم من میتوانم خودم را به فرمان عقل نزدیک کنم و از زندگی که خداوند به من هدیه داده لذت ببرم. من نیاز به آموزش داشتم و اکنون مکانی را پیدا کردم که این امر محقق میشود.
تایپ: همسفر زهرا رهجوی راهنما همسفر سمیه (لژیوندوازدهم)
تنظیم ارسال: همسفر معصومه دبیر سایت
همسفران نمایندگی پروین اعتصامی اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
133