در وادی اول یاد گرفتم؛ «با تفکر، ساختارها آغاز میشود بدون تفکر آنچه هست رو به زوال میرود» یعنی برای هر کاری که میخواهم انجام دهم باید فکر و برنامهریزی کنم. در وادی دوم میگوید؛ «هیچ موجودی جهت بیهودگی پا به حیات نگذاشته است حتی اگر خود به هیچ فکر کند». به معنای؛ وجود موجودات هستی لازم و ضروری است و هر کدام برای انجام کاری آمدهاند؛ اما وادی سوم میگوید؛ «باید دانست که هیچ موجودی به اندازه خود انسان به خویشتن خویش فکر نمیکند».
این وادی با تأکید واژه «باید» شروع میشود و به من یاد میدهد؛ که مسئولیت زندگی، برنامهریزیهای آن و عاقبت کاری که در آن پا گذاشتی را فقط خودت باید بپذیری. باید قبول کنم که روزی به هر دلیلی انتخاب من، مسافری بود که مصرفکننده بود و نمیدانستم؛ ولی اگر به تجربیات اطرافیان اهمیت میدادم، احترام میگذاشتم شاید این وصلت سر نمیگرفت و این مسیر و زندگی کردن در کنار یک مصرفکننده و در تاریکی رفتن نمیشد. آن زمان انتخاب من این بود پس بنابراین اتفاق افتاد حالا باید با فکر و انتخاب راه درست و کلیدی که مشکل خودم، مسافر و فرزندان من را حل میکند، پیدا کنم و آن میّسر نمیشود مگر آن که من بپذیرم که دیگران نمیتوانند به من کمک کنند.
من نباید از دیگران توقع داشته باشم که زندگی خودشان را رها کرده و به فکر حل مشکل من باشند؛ چون من در وسط این زندگی هستم، خود بهتر میدانم که مشکل زندگیام چیست؟ باید انگشت اشارهام را را به سمت خود بگیرم، دوربین را روی خود بیاندازم و دست بر زانوهایم بگذارم تا در نهایت تاریکی که به اجبار وارد آن شدهام را به روشنایی تبدیل کنم.
زمانی که وارد کنگره۶۰ شدم، فهمیدم که ۳ وادی اول برای من است؛ زیرا باید راه برای من روشن شود که چه میخواهم و برای چه به کنگره آمدهام؟ به اینجا آمدم تا آموزش بگیرم، به حال خوب برسم، زمانی که راهنما انتخاب کردم آموزشهای او را فقط گوش ندهم بلکه از صحبتهای ایشان استفاده کنم و فقط گوش نباشد باید عمل باشد، اینجاست که باید به فکر کلید باشم، سختیها و مشکلات که برای من است را با دل و جان بپذیرم و برای حل آن تلاش کنم، بدانم که اگر در درون این زندگی پر از مشکل هستم، کم و کاستیهای زندگی خود را بهتر از دیگران میبینم پس بهترین تصمیم را میتوانم بگیرم، از مشورت دیگران استفاده میکنم؛ ولی در نهایت خود راهی را که فکر میکنم درست است را انتخاب میکنم و مشکلات را با تدبیر حل کنم نه با عجله و بیفکری که آخرش پشیمانی به بار بیاورد و این را هم باید بدانم که مشکلات هیچ وقت تمام نمیشود و باید راهحل مشکلات را پیدا کنم، پیدا کردن راه حل مشکلات من را قوی میکند و بعد به حال خوب و خوش میرساند.
مطلب دیگری که بار آموزشی زیادی برای من داشت این بود که مشکلات مالی را رفع کنم، پسانداز و بخشش داشته باشم و دیگر اینکه بتوانم بهترینها را برای دیگران بخواهم. سپاسگزار خدای بزرگ هستم که کنگره را سر راه من گذاشت تا بتوانم به حال خوب و خوش برسم تا کوچکترین نسیم که از طرف مشکلات میآید من را آزار ندهد.
تهیهگزارش: همسفر فاطمه ( ا )(لژیون سردار)
رابطخبری: همسفر مهسا (لژیون سردار)
ویراستار و تنظیمکننده: همسفر محدثه (دبیر سایت)
عکاس و ارسالکننده: همسفر فاطمه (نگهبان سایت)
همسفران نمایندگی امیر اراک
- تعداد بازدید از این مطلب :
35