English Version
This Site Is Available In English

نیروهای منفی و بازدارنده میخواهند که ما در سکون قرار بگیریم

نیروهای منفی و بازدارنده میخواهند که ما در سکون قرار بگیریم

جلسه سیزدهم از دوره سیزدهم سری کارگاه‌‌های آموزشی عمومی کنگره‌ ۶۰، در نمایندگی شهباز، با استادی    راهنما مسافر حسین ، نگهبانی مسافر علی‌کوثر و دبیری مسافر محمد با دستور جلسه: (وادی سوم و تأثیر آن روی من) در روز پنجشنبه تاریخ ۱۴۰۴/۳/۸ ساعت ۱۷ آغاز به کار نمود.
 

خلاصه سخنان استاد


سلام دوستان حسین هستم یک مسافر
خدا رو شکر که در این جایگاه خدمت می‌کنم. از راهنمای خودم، آقای محسن، تشکر می‌کنم که به من آموزش دادند تا در این جایگاه قرار بگیرم. از نگهبان و دبیرم هم سپاسگزارم.
دستور جلسه راجع به وادی سوم هست: «باید دانست هیچ موجودی به میزان خود انسان به خویشتن خویش فکر نمی‌کند». در همین تیتر اگر نگاه کنیم، همه موجودات را شامل می‌شود، ولی می‌گوید به غیر از انسان. آقای امین صحبت می‌کرد که موجودات دیگر، حیوانات دیگر هم فکر می‌کنند، ولی فکر کردنشون تک‌بعدی و غریزی است. انسان که در تلاش برای کسب علم و تکامل سه ضلع دانایی هست، انیشتین می‌گفت: «من خیلی دوست دارم ببینم این کسی که جهان را خلق کرده، چه طور فکر کرده». خب، هیچ‌وقت یه حیوان همچین چیزی توی ذهنش نمی‌آید. حیوانات یا موجودات دیگه فقط به عنوان غریزه یه سری کارها رو انجام می‌دهند، ولی هیچ‌وقت در جهت تکامل‌شان قدم برنمی‌دارند. ما حیوانی رو سراغ نداریم که دنبال این باشد که بخواهد مهندس بشود، دکتر بشود یا بخواهد یک قانون فیزیکی را کشف کند، ولی انسان‌ها این‌طور هستند؛ به خاطر اینکه فرق می‌کنند.
یک میمون وقتی دستش رو داخل یه سوراخ درختی می‌کند تا موز را بردارد، وقتی موز را می‌گیرد و می‌خواهد دستش رو بکشد بیرون، دستش گیر می‌کند. هیچ‌وقت به این فکر نمی‌کند که موز را رها کند و خودش رو نجات بدهد، ولی انسان این‌طوره. انسان می‌تواند به خودش فکر کند، آموزش ببیند، به آگاهی برسد و خودش را رها کند. من قبل از اینکه به کنگره بیایم، توی مسائل ضد ارزشی یا خیلی از مسائل دیگر، وقتی نمی‌توانستم خیلی از مسائل را حل کنم، فکر می‌کردم خب این تا آخر قراره با من بمونه؛ از جمله بیماری اعتیاد و مسائل دیگر. ولی توی کنگره وقتی آمدم، متوجه شدم. همان روز اول، اصلاً یادم نمی‌ رود روز اولی که آمدم داخل کنگره، شعبه قم بودم، استاد جلسه گفت که شما علاوه بر اینکه باید اعتیادتان را درمان کنید، باید ضد ارزش‌هاتان را هم درست کنید. من مسخره‌ام آمد و گفتم: «اعتیاد را حالا درمان می‌کنیم، ضد ارزش را که نمی‌شود؛ امکان‌پذیر نیست». ولی الان واقعاً توی کنگره ۶۰ به این نتیجه رسیدم که غیر از این راهی ندارم. به من فرصت داده شده، زمان داده شده که من این را درست کنم و خودم باید به خودم فکر کنم؛ یعنی به خویشتن خویش، به نفس خودم، اینکه من توی دنیای بعدی و عالم بعدی چه جایگاهی برای خودم بسازم.
من هم که به خودم فکر می‌کنم. آیا من تصمیم دارم که توی همین اعتیاد بمانم یا از اعتیاد خارج بشوم؟ توی تاریکی‌ها بمانم یا از تاریکی‌ها خارج بشوم؟ این من هستم که بهش فکر می‌کنم. خب، پدر من، مادر من، خانواده من، همسر من، این‌ها دلسوز بودند، نگران من بودند، اذیت شدند، ولی واقعاً کاری از دستشان برنمی‌آمد. تنها خود من هستم که می‌توانم برای خودم کاری کنم و خودم بودم که خودم را از این تاریکی‌ها خارج کردم. هر شخص سفر اولی این  را باید درک کند، چون خداوند اختیار داده و با این اختیار من باید انتخاب کنم. وادی سوم همین را می‌خواهد بگوید که خودت باید به فکر خودت باشی. آموزش‌ها داده می‌شود، این مکان به شما داده می‌شود، زمان به شما داده می‌شود، این فرصت به شما… خیلی از این جوانان  که از دنیا می‌روند، تفکر من این است که به آن‌ها زمان داده شده، ولی استفاده نکردند. اگر از زمان و فرصت‌هایمان استفاده نکنیم به نتیجه نخواهیم رسید، وادی سوم بحث نیروهای منفی و بازدارنده رو بیان می‌کند.
من سی‌دی‌های آقای امین را زیاد گوش می‌دهم. آقای امین می‌گوید باید نیروهای درون خودت را بشناسی. نیروهای منفی و بازدارنده را باید شناخت. من اعتیاد را الان شناختم که سمتش نمی‌روم. مواد مخدر را شناختم. نیروهای منفی را شناختم. سال 93 بود، فکر کنم کتاب ادموند و هلیا آمد. من خواندم هیچ فکر نکردم و متوجه نشدم، ولی الان وقتی نیروهای منفی و بازدارنده توی ذهن من می‌آیند، متوجه می‌شوم. وقتی این جن القا می‌کند، من متوجه می‌شوم. بعضی موقع‌ها به خودم القا می‌کند، بعضی موقع‌ها از طریق دیگران می‌آید. من خودم باید به فکر خودم باشم. من از کمیجان بلند می‌شدم، می‌آمدم اراک، ساعت دو شعبه بودم توی سفر اول برای درمان. کاری به خانواده‌ام نداشتم، کاری به هیچ کس نداشتم، چون واقعاً به یه نقطه‌ای رسیده بودم که نه خانواده برایم مهم بود، نه پول. هیچ چیز برایم مهم نبود، فقط اینکه من درمان بشوم و حالم خوب بشود.
خب، حالا این مکان به این خوبی واقعاً درست شده. من آمدم یک ربع مانده به پنج دیدم هیچ کس نیست. اصلاً شک نکنید این مکان از شما گرفته می‌شود، اگر به این شکل ادامه بدهید. این مکان ازشما گرفته می‌شود. من اگر این مکان نباشد بلند می‌شوم دوباره می‌روم یک مکان دیگر. قم بودم، رفتم اراک. اراک بودم، آمدم اینجا. اینجا نباشد دوباره می‌روم جای دیگر. خب، نیروهای منفی بازدارنده جلوی انسان را می‌گیرند، چون می‌خواهند تا برگردیم به سمت تاریکی‌ها، ولی ما باید تلاش کنیم. یکی از نکته‌هایی که تو این وادی سوم هست، بحث ناامیدی هست.
نیروهای منفی و بازدارنده می‌خواهند که ما در سکون قرار بگیریم. هر چیزی که در سکون قرار بگیرد، به نابودی ختم می‌شود. حالا بحث سفرتونه، بحث خانواده هست، باید حرکت کنید. در هر شرایطی انسان ممکن است ناامید بشود . آقای امین می‌گفت یه تقویت‌کننده هم ما داریم. این نیروهای منفی وقتی ناامید می‌کنند، تقویت‌کننده هم  بدتر شما را ناامید می‌کند، ولی شما باید حرکت کنید.
آقای مهندس می‌گوید. توی سی‌دی هم آقای امین گفت: «خواست، تقدیر، من سعی‌ام را می‌کنم، تلاشم را می‌کنم». بعضی جاها من فکر می‌کنم اینجا برای من خوب است، بیرون برای من خوب است، شغل برای من خوب است، سر مزار مرده‌ها برای من خوب است، ولی خداوند که می‌گوید «آقا جای تو اینجاست، جای من حسین اینجاست». خب، به اونی که خداوند برای من قرار می‌دهد، من باید آن رو قبول کنم.
یه نکته دیگر هم بگویم و تمام کنم. تو این بحث روح و جن هم که صحبت شد توی سی‌دی مدرس آقای امین، من گوش کردم، می‌گوید: «اگر می‌خواهی جن ضعیف بشود…» من این را نمی‌دانستم. جن را می‌شود ضعیف کرد. تا یک حدی می‌شود تربیتش هم کرد، رامش کرد، ولی چه طور؟ باید روح انسان قوی بشود؟ باید تزکیه کنی، باید پالایش کنی، باید حرکت کنی، باید عمل کنی به اون چیزهایی که توی کنگره۶۰ به شما یاد می‌دهند. باید عمل کنید. اگر به شما می‌گویند ساعت 5 بیایید، ساعت 5 بیاید. اگر می‌گویند سی‌دی را بنویسید، بنویسید، من از سفر اولم تا الان یک هفته بدون سی‌دی نیامدم. توی بدترین شرایط، توی بدترین وضعیت، مسافرت، مشکل شغلی و … . رسیدن به قله خیلی مهم است، ولی ماندن در قله و حفظ آن مهم‌تر.

من صحبتم را جمع کنم. فقط یک نکته‌ای که خیلی برایم مهم است بحث در حفظ نمایندگی هست. باید تلاش کنیم با حضور مان، با خدمت کردن داخل شعبه. ما از بیرون که کسی رو نداریم بیاید اینجا خدمت کند. شعبه‌های دیگر برای خدمت دعوا می‌کنند که نوبتشان بشود، ولی اینجا ما خدمت‌گزار نداریم. این را من واقعاً دارم به شما می‌گویم. برای نگهداری شعبه تلاش کنید، چون آینده‌های شما هم هستند، بچه‌هایتان هستند، نوه‌هایتان هستند، آشناهاتان هستند. مطمئناً به این مکان احتیاج دارند. امیدوارم که من همیشه توی شعبه باشم، توی کنگره باشم و همه عزیزان هم باشند. ان‌شاالله همه رهجوهای سفر اولی رهایی را ببینند. تشکر که به حرف های من گوش کردید.

تایپ: لژیون ششم
تهیه و تنظیم: مسافر احمد کاربر سایت

 

ویژه ها

دیدگاه شما





0 دیدگاه

تاکنون نظری برای این مطلب ارسال نشده است .